ايالت «جبال » را در قرون وسطى «عراق » (باقيد) «عجم » ناميده اند تا با «عراق عرب » اشتباه نشود. ياقوت حموى در اينخصوص گويد: ايرانيان در اين زمان كلمه «عراق عجم » را به جاى ايالت جبال به كار مى برند... . (1)
جبال
برخى از شهرهاى مشهور ناحيه جبال: همدان، بروجرد، نهاوند، اسدآباد، دينور،كرمانشاه، زنجان، ابهر، سمنان، قم،كاشان، اصبهان و طالقان. نواحى چهارگانه جبال عبارت بوده است ازكرمانشاه و همدان و رى واصفهان. و برخى گفته اند: جبال يا قوهستان (كوهستان) ناحيه اى است كه از يك جانب به نواحى هرات پيوسته و از آنجا امتداديافته تا به نهاوند و همدان و بروجردمى پيوندد. حمدالله مستوفى در كتاب «نزهة القلوب » گويد: ولايت عراق عجم شامل چهل پاره شهر است حدودش ولايات آذربايجان وكردستان و خوزستان و فارس و... و به جيلانات پيوسته است و طولش از سفيدرود تا يزد صد و شصت فرسنگ و عرض آناز جيلانات تا خوزستان صد فرسنگ... . (2) در كتاب «سرزمينهاى خلافت شرقى » آمده: اسم عراق هنوز در حال حاضربه كار مى رود زيرا آن قسمت از ايالت قديمجبال كه در جنوب باخترى تهران واقع شده ميان اهالى محل به ولايت عراق معروف است و چهار شهر بزرگ: كرمانشاه،همدان، رى و اصفهان از زمان قديم بزرگترين شهرهاى نواحى چهارگانه ايالت جبال بوده اند. (3) در كتاب «گزارشنامه » آمده: عراق عجم شامل شهرهاى اصفهان، گلپايگان،همدان و اراك فعلى بوده، و اين اصطلاح يعنىعراق عجم بيشتر در اصطلاح گويندگان و شعرا وارد گرديده است. اشعار فارسى را به سه سبك خراسانى و عراقى وآذربايجانى تقسيم كرده و سبك هندى را نيز به آن افزوده اند. (4) در كتاب «تاريخ عراق عجم » تاليف سال 1334ق آمده است: در عصر حاضر ممالك عراق عجم به چندين ولايات منقسم است كه هركدام حكمران مخصوص داشتند... و در اين زماندر وسط معموره ايران،ممالك عراق عجم عبارت از ولايات مفصله الذيل است: همدان، عراق، قم،ساوه و زرند، قزوين،خمسه، طهران، كاشان ولايات ثلاثه (كمره، گلپايگان،خوانسار) اصفهان، يزد، ملاير، تويسركان، نهاوند، دامغان، سمنان،شاهرودو بسطام. حدود حاليه عراق: از طرف شمال به خاك ساوه و زرند، و غربا به همدان و ملاير، و جنوبا به بروجرد و كمره و شرقا بهمحلات و قم اتصال دارد. (5) حكومت نشين ولايت عراق شهر جديدالبناء سلطان آباد است. سالهاى دراز يوسف خان سپهدار، حكمران عراق و رئيس قشون بود و چون به مرور در عراق تمكن فراوانى به هم بسته بوداز جانب دولت اجازه تحصيل كردكه شهر جديدى درخور مقر حكومت عراق تاسيس نمايد، على هذا در سال 1227شروعبه عمليات آبادى شهرى نمود (6) و آن را به نام سلطان ايران «سلطان آباد»نام نهاد و در كمال جمال و برج و باره، و راستهبازارش در غايت متانت و حصانت اتمام يافت. (7)
فراهان
لغت فراهان از لغات قديمى و از دير زمان نام همين محل بوده است. در تاريخ قم كه در اواسط نيمه دوم قرن چهارمنوشته شده بيش از ده جا با همين كلمه روبرومى شويم و مى بينيم دهستانى را به همين نام ياد كرده است و حدود پنجاهده را ازتوابع آن دانسته است. (8) ميرزا ابوالحسن فراهانى صاحب كتاب «شرح ديوان انورى » و شيخ على نقى فراهانى صاحب «رساله حرمت دخانيات »ازدانشمندان سده دهم و يازدهم هجرى و گروهى ديگر از دانشمندان منسوب به همين فراهان هستند. (9) صاحب «تاريخ اراك » مى نويسد:جلگه وسيع فراهان كه شهر اراك در جنوب شرقى آن قرار گرفته است اكنون به چندبخش تقسيم مى شود كه مركز آن فراهان و شمال آن آشتيان و جنوب شرقى آن مشك آباد است. (10) در كتاب «فرهنگ جغرافيايى ايران » آمده: فراهان از سه قسمت به نام بالاو پايين و سادات، تشكيل مى گردد و يكى ازقراى مهم فراهان «هزاوه » است كه ازقراى خوش آب و هواى فراهان سادات است همانجا كه مولد رجالى ماننداميركبير،ميرزا بزرگ فراهانى و ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانى است. (11) فرمهين (12) (كه مركز بلوك فراهان است) و كل بلوك فراهان، و فراهان فعلى،همه جزئى از عراق عجم به شمار مى آمدهاست.
اراك - عراق - سلطان آباد - شهرنو
در جاى شهر فعلى اراك ده بزرگى به نام «دسكره » يا «دستجرده » وجود داشته كه ازآثار آن ده، قناتى به نام قنات ده باقىمانده است. بعد از خرابى اين ده بزرگ (كه تاريخ خرابى آن هم تا كنون معلوم نگرديده است) جاى آن باير بوده است تادراوايل دولت زنديه هشت قلعه در جاى آن ده به ترتيب زير ساخته شده است: 1- قلعه نو كه خرابه هاى آن در طرف جنوب شهر، بين خود شهر و قصبه «كرهرود» باقى بود. 2- قلعه حاج طهماسب در زير قلعه نو. 3- قلعه سليم كه خرابه هاى آن درزمينهاى «ورزنه » جزء مزارع شهر واقع شد. 4- قلعه خان بابا. 5- قلعه آزاد مرادآباد كه گويا نزديك «ورزنه » بوده است. 6- قلعه آ(قا) سميع در نواحى پل گردو. 7- حصار در غرب رودخانه. (ده كهنه كه آن هم جزء حصار بوده است.) 8- قلعه قادر كه نزديك «كرهرود» واقع شده بود. يوسف خان گرجى اين قلاع هشتگانه را خراب و شهر عراق (سلطان آباد) راتاسيس كرد و مردم آن قلاع را طوعا و كرها بهشهر كوچانيد. (13) علت ايجاد شهر را چنين نقل مى كنند: در آن وقتى كه هيات مسيوگاردان فرانسوى جهت تنظيم قواى چريكى ايران بهصورت نظام جديد به اين سرزمين گسيل شدند دو دسته از داوطلبان نظام اوامر سرداران فرانسوى را زودتر و بهترفراق گرفتند، اول جوانان آذربايجانى بودند كه به نام «سرباز» خوانده شدند و مستقيم زيرنظر عباس ميرزاىنايب السلطنه قرار گرفتند، دوم جوانان عراقى و مازندرانى بودندكه به نام «جانباز» در تحت سرپرستى يكى از آجودانهاىمخصوص يعنى يوسف خان گرجى اداء وظيفه مى كردند. يوسف خان كه خود مردى متعين و ثروتمند بود در صدد ايجادقلعه اى برآمد و جاى كنونى شهر اراك را براى آن درنظر گرفت، و در حين ساختمان، صورت شهرى به آن داده شد. (14) يوسف خان در سال 1222 منصب سپهدارى يافت و به حكومت عراق قبل از بناى شهر جديد منصوب شد. فتحعليشاه درسال 1227 قمرى او را با جمعى ازسركردگان خود به اتفاق محمدعلى ميرزا دولتشاه براى سركوبى عبدالله پاشا والى بغدادفرستاد والى به شيخ جعفر كاشف الغطاء(ره) (15) كه شاه هم به او ارادت داشت متوسل شد و او در اين باب وساطت كرد وكار به مسالمت و مصالحه انجاميد.عباس ميرزاى نايب السلطنه در سال 1238قمرى يوسف خان را براى دفع اكراد كه بهسلماس و آن حدود تجاوز كرده بودند فرستاد و در جنگى كه روى داد اكرادشكست خورده فرار نمودند و جاهاى آنان بهدست يوسف خان افتاد. در سال 1240 كه فتحعليشاه حاكم اصفهان را معزول و محمدميرزا پسر سى و هشتم خود را در سن سيزده سالگى ملقببه سيف الدوله كرد و به جاى وى منصوب نمود، يوسف خان سپهدار به وزارت او تعيين شد اما يوسف خان در همين سالدرگذشت و منصب او به پسرش غلامحسين خان كه در سن هفده سالگى بودداده شد و وى داماد فتحعليشاه نيز گرديد. (16) دركتاب «دانشنامه ايران واسلام »آمده: اراك نام كنونى (نام سابق عراق) براى سلطان آباد پيشين درجلگه فراهاندرحاشيه سلسله كوههاى زاگرس (17) واقع شده، و باتاسيس انبارهاى سوخت وآب در سالهاى جنگ،هميت شهرافزايش فراوانى يافت. نام شهر چنانكه امروز نوشته مى شود شكل اصلى آن كه «عراق » بود را پنهان مى سازد كه بر ناحيه واقع در داخله خميدگىرود قره سو (18) در جنوب ساوه و مغرب قم اطلاق مى شده است ولى منشا اصلى اين نام به احتمال قوى «عراق عجم »است كه از زمان سلجوقيان به بعد به تمام ناحيه شمال غربى ايران اطلاق مى شد، كه آن رااز عراق عرب يعنى بين النهرينمتمايز مى ساخت. خود شهر را در سال 1223 (كذا) سردار يوسف خان گرجى بنياد نهاد و آن رابه عنوان پايگاهى براى تجديد سازمان ارتشايران به اسلوب امروزى به كار مى بردو بعد آن را سلطان آباد نام نهاد و از اين رو بر اساس يك نقشه منظم وچهارگوش ساخته شده و ديواره هاى آن با برجهاى متعددى محافظت مى شده است. يكى از فرزندان نامى اين شهر شاعر و روزنامه نگار اواخر دوره قاجاريه ميرزامحمدصادق اديب الممالك اميرى بود. (19) در «لغت نامه دهخدا» آمده: اراك (سلطان آباد عراق) از شمال محدود است به فراهان، از مشرق به خاك قم، از جنوببه محلات و كزاز و از مغرب به كوه شازند. بناى آن جديد و در سال 1189هجرى شمسى (20) توسط يوسف خان معروف به گرجى در زاويه غربى دشت فراهان بنا شده وشكل آن منظم و به صورت مربع مستطيل است. (21) در كتاب «سيماى ايران » آمده: بناى اوليه شهر اراك در سال 1231 هجرى قمرى به دستور فتحعلى شاه قاجار به وسيلهيوسفخان گرجى (سپهدار) فرمانده پادگان محل بنا گرديد و به نام قلعه سلطان آباد ناميده شد. در سال 1316شمسى نام «سلطان آباد» به «اراك » تغيير يافت. هدف از ايجادو احداث اين شهر در ابتدا پايگاهى نظامىبوده تا بتواند در حفظ منطقه مؤثر واقع شود به همين جهت است كه ساختمان اوليه شهر به صورت قلعه اى بوده كهچهاردروازه داشته است.و درسالهاى صلح وآرامش ديوارهاى حفاظتى شهر برداشته شد. (22) در كتاب «گزارشنامه » مى خوانيم: