دوران تحصيل ايشان كه به درس اساتيد حاضر مى شدند حدود سى سال است كه نيمى از آن را در اراك يعنى تا سال1340 كه به قم هجرت نموده و نيمى را در قم يعنى تا سال 1355 كه آية الله العظمى حائرى رحلت كرده است، بوده اند البتهاين باستثناى حدود پانزده سال حضور در درس آية الله العظمى آقا سيدمحمدتقى خوانسارى پس از رحلت آية الله العظمىحائرى است كه شركت در اين درس به خاطر تكريم و احترام مرحوم آية الله العظمى خوانسارى بوده، وگرنه اين دوبزرگوارهم مباحثه بوده اند نه استاد و شاگرد. (1) همانطور كه قبلا گفته شد اولين استاد ايشان را بايد مرحوم عمادالذاكرين بدانيم. البته ظاهرا قبل از مرحوم عماد، سواد فارسى و قرائت قرآن و عم جزءو غيره را نزد برادر حاج آقا صابر (2) كه پيرمردىنورانى بوده و از كرهرود (3) به اراك مى آمده آموخته است مرحوم آية الله العظمى اراكى از خاطرات آن دوره نقل مى كردندكه اين پيرمرد قرآن كوچكى داشت كه از روى آن قرائت مى كرد و هنگام قرائت قرآن، اشك از ديدگان او جارى و قطراتاشك از محاسن او به دامنش سرازير مى شد هنيئالا رباب النعيم يغيمهم. مقدمات علوم حوزوى مانند صرف و نحو و نيز سطح فقه و اصول را خدمت مرحوم حاج شيخ جعفر شيثى كه از شاگرداندوره اول مرحوم آية الله العظمى حائرى بوده است خوانده اند. ومقدارى هم از درس مرحوم آقا شيخ عباس ادريس آبادى استفاده نموده اند. و پس از تمام كردن درسهاى سطح به درس خارج آية الله العظمى حاج شيخ محمدسلطان العلما حاضر شدند و تقريراتدرس ايشان را نوشتند. و همچنين مدتى هم از محضر درس مرحوم حاج آقا نورالدين اراكى استفاده كرده اند. و پس از ورود آية الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى به اراك(سال 1332) در زمره اولين شاگردان ايشان درآمدند و تا سال 1340 در اراك و تاسال 1355 در قم از محضر اين استاد عظيم الشان بهره بردند.
اساتيد ايشان در دروس حوزوى
1- آية الله آقا شيخ جعفر شيثى (رحمة الله عليه).
اين بزرگوار از اتقياء و افاضل، و از شاگردان آية الله العظمى حائرى بوده است.آية الله العظمى حائرى دوبار از عتبات بهاراك آمده و هر بار هشت سال در آنجاماندگار شده اند بار اول از سال 1316 تا 1324 بوده بار دوم سال 1332 تا 1340 .حوزهاراك كه از اطراف هم براى تحصيل به آنجا مى آمدند در اين سفر دوم تاسيس شده است. مرحوم آية الله شيثى در سفر اول از محضر آية الله العظمى حائرى استفاده كرده بود و در جلسات درس خود آنقدر از ايناستاد تمجيد مى كرد كه شاگرد خودآية الله العظمى اراكى را شيفته او نموده بود. براى اثبات مراتب فضل و علم اين استاد همين كافى است كه طلبه اى مانندآية الله العظمى اراكى سطوح مانند رسائل ومكاسب را نزد او خوانده است آية الله العظمى اراكى در يكى از مصاحبه هايشان فرموده اند: من نزد مرحوم شيخ جعفر درس خوانده ام او در تقوى و ورع شخص بى نظيرى بود در مدرسه سپهدار درس مى گفت.محصلين در سطوح مختلف ازصبح تا غروب آفتاب، نزد او مى آمدند و تحصيل علم مى كردند. وى عقيده داشت در اوايل كه طلبه دروس ابتدايى را مى خواند بايد به رساله عمليه فارسى رجوع كند وبعد ازآنكه به دروسمتوسطه حوزه رسيد به رساله عمليه عربى مراجعه نمايد و اين را از امور لازم براى محصلين علوم دينى مى دانست. و گواه ديگر فضل او استفاده چند ساله از درس مرحوم آية الله العظمى حائرى است. ديگر اينكه كتاب دررالاصول مرحوم آية الله العظمى حائرى چاپ سنگى سال 1338 توسط ايشان و شاگردشآية الله العظمى اراكى مقابله و تصحيح شده است. مناسب است يادآورى شود كه «شيث پيغمبرعليه السلام » نام يكى از روستاهاى اراك است. در كتاب «گزارشنامه » آمده است: اين ده در منتهى اليه «چرا» (4) واقع است.نزديك به ده تپه مانندى است كه مى گويند قبرشيث پيغمبر است. مالك قديم ده مى گفت يك وقت كارگر زيادى از دهات خبر كردم و ديك و ديك برى بر پاكرده مى خواستم به اسرار تپه شيث پيغمبر پى برده، ولى شبانه برفى سنگين آمد و حتى راه مراودت به شهر هم قطع شدبه زحمت بعد از چند روز خود را به شهر رساندم. خود اهالى لغت شيث پيغمبر را شيز (بازاء) پيغمبر تلفظ مى كنند. آقازاده حاج شيخ جعفر شيثى سالها قبل در قم با مجله مكتب اسلام همكارى مى كرد و سپس به تهران منتقل شد.
2- آية الله آقاى حاج شيخ عباس ادريس آبادى رحمة الله عليه
آقاى دهگان در كتاب گزارشنامه مى نويسد: آقا شيخ عباس مدرس مشيدى بن حاج شيرعلى از مردم ادريس آباد يا شازندفعلى مدرس مدرسه آقا ضياءالدين بودند،گمان نمى كنم كسى از فضلاى اين شهرستان باشد كه در مدرس آقا شيخ عباس زانوى ارادت به زمين نزده و گوشبه تقريرات ايشان نداده باشد. از تبصره علامه تا به مكاسب و فرائد (رسائل) شيخ انصارى روى ميز كوچكش روى همچيده بود. با لحن خاص خود نسبت به شاگردها مهربانى مى كرد و انس مى گرفت. حقاسطوح مربوطه را خوب مى گفت. نويسندهسطور (آقاى دهگان) هم چند سالى ازتاريخ 35 تا 38 در محضر ايشان نشسته و از معالم ايشان كسب معلوماتنموده وقاعده دخول و خروج مطالب را از راه قواعد و قوانين آن مرحوم فرا گرفته است. پاره اى از شاگردها نسبت خارق عادات به وى مى دادند و او را از مردان وارسته مى دانستند. در آخر عمر آن مرحوم به ديدنش رفتم چشمى باز نمود و گفت حالا شى(چى) شد اى (اين) شى (چى) بيد (بود). آرى: يك چند به كودكى به استاد شديميك چند ز استادى خود شاد شديم پايان سخن نگر كه آخر چون شد از خاك بر آمديم و بر باد شديم در كتاب «نامداران اراك » گويد: آشيخ عباس مدرس مشيدى فرزند حاج شيرعلى از مردم شازند. وى از علماو دانشمندان و فقهاى عصر خود، و مدرسحوزه علميه (مدرسه) آقاضياءالدين اراك بوده است.
3- آية الله حاج شيخ محمد سلطان العلما
متولد در اراك سال 1296ق و متوفا در اراك سال 1382ق. گفته مى شود كه پدر ايشان مغازه كباب پزى داشته است و از اين رو برخى ازافرادى كه اخلاق اسلامى نداشته اند هنگامعبور از در خانه مرحوم سلطان به همراهان خود مى گفته: كه بوى كباب مى آيد و از اين راه مى خواسته مرحوم سلطان راتحقير كند (نعوذ بالله من الشيطان والنفس). در مقابل، صفاى نفس شخصيت ديگر قابل ذكر است. پدر مرحوم سلطان به نجف مشرف مى شود و سراغ پسرش را مى گيرد كسى او را نمى شناسد اما وقتى سراغ پدر آقاىستوده (آية الله حاج شيخ محمدتقى ستوده از اساتيد معروف حوزه علميه قم) را مى گيرد زود او را مى شناسند ومعرفى مى كنند، پدر آقاى سلطان به وى مى گويد چرا پسرم را نشناختند و ترا شناختندپاسخ مى دهد چون من اهلمزاح و شوخ طبعم همه جا معروف مى باشم اما پسرشما مردى ملا و باسواد است من كجا و او كجا. اين است اخلاقاسلامى كه انسان خود را كوچك و ديگران را تكريم و احترام كند «من تواضع رفعه الله.» آقاى دهگان در تاريخ اراك مى نويسد در بهمن ماه 1341 آقاى آقاشيخ محمدسلطان از دنيا رفت و تا حدود صد جلسه يادبود به عنوان فاتحه در مساجدبراى ايشان گذاشته شد. از شاگردان مرحوم آخوند ملامحمدكاظم خراسانى صاحب كفاية الاصول و ميرزامحمدتقى شيرازى است و حدود پنجاهسال در اراك به تدريس علوم حوزوى مشغول بوده است. مرحوم آية الله العظمى اراكى تقريراتى از درس ايشان دارند كه در بخش تاليفات ايشان معرفى مى شود. از تاليفات چاپ شده ايشان حاشيه اى بسيار مفصل و علمى بر كفاية الاصول استادش مى باشد كه در سالهاى حدود 1370تا 1378 در هفت جلد در اراك چاپ شده است. جلد چهارم و جلد پنجم و جلد هفتم هر كدام يك جزوه به عنوان ملحقى دارد كه بنابراين جمعا ده جلد مى شود و نيزحاشيه اى بر حاشيه آخوند خراسانى براصاله الصحه رسائل شيخ انصارى دارد كه جزء يازدهم ده جلد قبل به حساب مى آيدو در سال 1378 در اراك چاپ شده است. و در برخى كتابها آمده كه ايشان حاشيه بر شرح منظومه سبزوارى هم دارد كه چاپ نشده است.
4- آية الله حاج آقا نورالدين عراقى
متولد 1278ه .ق در اراك و متوفاى 1341 در اراك. استاد او در اراك ملامحمدامين متوفاى 1310 بوده كه تقريرات درس اين استاد يكى از تاليفات آقا نورالدين است. پس از اينكه تحصيلات خود را در اراك تكميل كرد به حوزه نجف اشرف مشرف و هفت سال مشغول تحصيل بود و از درسميرزاحبيب الله رشتى و آخوندملا على نهاوندى وآخوند خراسانى وحاج ميرزاحسين طهرانى نجل حاجميرزاخليل طهرانى استفاده كرد و از دو استاد خود (آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين) به اجازه اجتهاد مفتخر گشتدر اجازه حاج ميرزا حسين به اين عبارات از او تمجيدشده: «العالم العامل الفاضل و المحقق المدقق الكامل، البحرالمواجو السراج الوهاج و خاتمة فضلاءالمتبحرين البالغ من التحقيق غايته و من التدقيق منتهاه... .» و در اجازه آخوند خراسانى. با اين عبارات: «العالم العامل و الفاضل الكامل العلامة المحقق و الفهامة المدقق عمدة اربابالتحقيق و زبدة اصحاب التدقيق ذى النفس الزكية و الاخلاق المرضية عين الانسان بل انسان عين الانسان... .» آن مرحوم پس از هفت سال اقامت در نجف اشرف به اراك مراجعت كرده و به عنوان يكى از بزرگترين علماى آن سامانمشغول تدريس و ترويج دين گشتند. مرحوم حاج شيخ محمدتقى بروجردى صاحب تاليفات فراوان از جمله ده رساله اى كه به نام «العشرات » مكرر به چاپرسيده است، سالها با مرحوم آقانورالدين بوده و درباره او مى نويسد: ايشان داراى مراتب اجتهاد و مرجعيت عمده بودند وداراى زهد، تقوا، ورع، و هر روزى قريب پنجاه استفتاء از ايشان مى شدبدون مراجعه تمام را جواب مى نوشت صبح جواهردرس مى گفت وبعد از آن شرح اصول كافى ملاصدرا مباحثه مى كرد و عصر، اصول خارج فرائدالاصول را موردبحث قرارمى داد. حالات عجيبه از ايشان مشاهده مى كردم و در خلوت و جلوت حضور ايشان بودم و طبعم چنان بود كه اين گونهمردان بزرگ را كه مى يافتم خود راتابع او قرار داده و انس مى گرفتم و از ايشان بسيار استفاده روحى و معنوى نمودهتاآنكه آقاى آية الله حاج شيخ عبدالكريم يزدى به عراق (اراك) تشريف آوردند. سفردوم ورود ايشان با خروج آقاىسيدنورالدين به سفر اسلامبول مصادف شد... . از آية الله العظمى اراكى نقل شده: شوهر خواهر مرحوم آية الله آقا نورالدين كه از موثقين بود نقل كرد كه: خواهر آقانورالدين به ايشان مى گويد: شنيده ام كه حاج آقا صابر (5) فوت شده است آقا نورالدين مى فرمايد: درست نيست. بهايشان مى گويند: به چه دليلى اين سخن را مى گويد؟ ايشان مى فرمايد هر مؤمنى كه از دنيامى رود فرشته اى مرگ او رااعلام مى كند و من چنين چيزى از فرشته نشنيدم طولى نكشيد كه معلوم شد سخن حاج آقا نورالدين صحيح بوده است. در يادداشتهايى كه از آية الله العظمى اراكى به جاى مانده آمده است: روزشنبه نهم شعبان المعظم سال 1337 كه ششروز از فوت مرحوم آية الله طباطبايى(صاحب عروه) اعلى الله مقامه گذشته بود در محضر و مجلس درس آقاىآقانورالدين عراقى حاضر بودم و اين حكايت را از او شنيدم كه مرحوم جنت مكان آخوند ملاعلى نهاوندى رحمة الله عليه(ظاهرا صاحب تشريح الاصول) ازشاگردهاى مرحوم شيخ انصارى بود و گفت من در چند دفعه با جناب ميرزاى شيرازىاعلى الله مقامه همسفر شدم و اتفاق صحبت و مذاكره علميه در ميان آمدو به طورى مطالب او در نظرم بلند آمد كه باخود گفتم اگر ايشان مجتهد است ماهامجتهد نيستيم و لذا بنا را بر تقليد او گذاشتيم و همراهان من كه در درسشيخ انصارى رفيق من بودند چون از اين مطلب آگاه شدند مرا ملامت نمودند ولى به خرج من نرفت تا آنكه سفر زيارتحضرت ثامن الائمة -عليه و على آبائه و ابنائه آلاف التحية والسلام- پيش آمد در بين راه هم بعضى رفقا چون مرا بر تقليدميرزاديدند ملامتها كردند و ابدا حرف آنان در من تاثير نكرد تا آنكه وارد مشهد مقدس شدم و جناب آقاى حاجميرزانصرالله را كه ملا و رئيس آن مكان شريف بود ملاقات نمودم. آقاى آقا نورالدين فرمودند اين حاج ميرزانصرالله ازشاگردهاى شيخ انصارى نبود و لكن در پايه علمى در مرتبه بسيار شامخى بوده به طورى كه در سفر عتبات باجنابميرزاى شيرازى مذاكره علميه مى نمايد و ميرزا را در هم مى پيچاند كه بعضى گفتند ميرزا در آن مجلس به لسان حالصداى هل من ناصرش بلند شد. الحاصل بعد از چند بار صحبت علمى كه بين آخوند ملاعلى و حاج ميرزانصرالله اتفاق مى افتد حاج ميرزانصرالله مى گويدتا حال من معتقد به ملايى شيخ انصارى نبودم ولى اين شخص يعنى آخوند ملاعلى مرا درباره شيخ معتقدساخت وفهميدم كه شيخ در ملايى در مرتبه بسيار بلندى بوده است. بعضى از حاضرين به حاج ميرزانصرالله مى گويند آيا اين شخص يعنى آخوندملاعلى مجتهد است يا نه او پاسخ مى دهد كهاز امرى بديهى سؤال مى كندمى گويند او خود را مجتهد نمى داند و فعلا مقلد است نظر شما چيست مى فرمايداگر چنينكند حرام بين كرده است... . (6) آقاى آقا نورالدين مى گفت آخوند ملاعلى دوره اصول را در شش ماه درس مى گفت و من يكدوره حاضر شدم و تمام آن رانوشتم و الآن هم دارم... .