خلافت -ابوبكر - امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (ع) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خلافت -ابوبكر

جمعي ازمسيحيان به همراه راهب خودبه مدينه آمده وبه مسجد واردشدندوهمراه خودقطعات طلاواموال گرانقيمتي آورده بودند .

راهب درمسجد خودرابه جمعيتي كه درمسجددرحضورابوبكرنشسته بودندرسانيدوپس ازاداي احترام ،گفت كداميك ازشماخليفه پيامبروامين دين است ؟حاضران به ابوبكر اشاره كردند .

راهب به ابوبكرمتوجه شدوگفت نام توچيست ؟ابوبكرنام من عتيق است .

راهب ديگرچيست ؟ابوبكرنام ديگرم صديق است .

راهب ديگرچيست .

ابوبكرنام ديگري ندارم .

راهب مقصودمن تونيستي ،شخص ديگري است .

ابوبكر منظورتوچيست ؟راهب من همراه جمعي ازروم آمده ام وبارشترمن ،طلاونقره است ،منظورمن ازپيمودن راه طولاني وآمدن به اينجااين است كه مسائلي از خليفه پيامبرص بپرسم ،كه اگرپاسخ صحيح داد،آئين اسلام رابپذيرم وازاوامر خليفه رسول خداص اطاعت نمايم ،وضمنااموالي راخودآورده ام تاآن رابين مسلمين تقسيم كنم .

واگرخليفه نتوانست پاسخ دهد،به وطن بازگردم .

ابوبكر گفت مسائل خودرابپرس .

راهب شمابايدبه من امام وآزادي بدهي كه موردآزار قرارنگيرم .

ابوبكردرامان هستي بپرس .

راهب به خبربده 1آن چيست كه براي خدانيست ،2ودرنزدخدانيست ،3وخداآن رانداند؟ابوبكردرپاسخ اين سه سوال متحيرشد،پس ازسكوت طولاني ،به بعضي ازاصحاب گفت كه عمرراحاضر كنيد .

عمررااطلاع دادندوبه مجلس آمد،راهب روبه عمركردوسوالات خودرا مطرح نمود،اونيزازپاسخ درمانده شد،سپس عثمان راخبركردندوبه مسجدآمد ،راهب ازاوپرسيد،اونيزدرجواب درمانده شدهمهمه درمسجدافتادو ميگفتندخداهمه چيزراميداندوهمه چيزدرنزداوهست ،اين چه سوالهاي نامناسبي است كه راهب ميپرسد؟راهب گفت اينهاپيران بزرگواري هستندولي متاسفانه به خودمغرورشده اند،سپس تصميم گرفت تابه وطن بازگردد .

دراين هنگام سلمان باسرعت به حضورامام علي ع آمده وجريان رابه اوخبردادواز آنحضرت استمدادنودتاآبروي اسلام راحفظكند .

امام علي ع بادوفرزندش حسن و حسين ع واردمسجدشد،وقتي كه جمعيت مسلمين اوراديدند،شادمان شدندوتكبير گفتند،برخاستندوبااحترام ،آنحضرت رابپيش خواندند .

ابوبكربه راهب گفت كسي كه توميخواستي حاضرشد،هرچه سوال داري ازاوبپرس .

راهب به آن حضرت روكردوگفت نام توچيست ؟علي نام من نزديهودالياودرنزدمسيحيان ايلياونزدپدرم علي ونزدمادرم حيدراست .

راهب چه نسبتي باپيامبرداري ؟ علي اوبرادروپسرعموي من است ومن داماداوهستم .

راهب به حق عيس ع مقصود وگمشده من توهستي ،اكنون به من خبربده آن چيست كه براي خدانيست ،ودرنزد خدانيست ،وخداآن رانميداند؟عل يانكه براي خدانيست ،فرزندوهمسراست وآنكه درنزدخدانيست ،ظلم است كه درنزداونسبت به بندگان نيست ،و آنكه خداآن رانميداند،شريك است كه اودرملك خودآن رابراي خودنميداند .

راهب تااين پاسخهاراشنيدبرخاست وزناروكمربندخودرابازكرد،وكنار گذاشت ،وسراام علي ع رادرآغوش گرفت وبين دوچشم آنحضرت رابوسيدوگفت گواهي ميدهم كه معبودي جزخداي يكتانيست ،ومحمدص رسول خدااست وتو جانشين رسول خداص وامين اين امت ومعدن حكمت واين دين وسرچشمه علم وبرهان هستي ،نام تودرتورات الياودرانجيل ايلياودرقرآن علي ودركتابهاي پيشين حيدراست ،من توراوصي بحق پيامبرص يافتم ،وتوبعدازپيامبرص سزاوار مقام رهبرميباشي ،وسزاواراست كه تودراين مجلس بنشيني ،بگوبدانم سرگذشت توبااين قوم چيست ؟امام علي ع پاسخ خلاصه اي به اوداد .

آنگاه راهب برخاست و همه اموال خودرابه آنحضرت تقديم كرد،امام علي ع آن راگرفت ودرهمان مجلس بين مستسندان مدينه تقسيم نمود،راهب وهمراهان درحالي كه مسلمان شده بودندبه وطن بازگشتند .

/احتجاج طبرسي ج 1ص 307،308نظيراين مطلب در الغديرج 7ص 178آمده است .

/ 119