ايثار-فاطمه س
شب فرارسيد،هنگام نمازعشاءبود مسلمين درمسجدمدينه براي اداي نمازباپيامبرص جمع شده بودند،نمازعشاءبه جماعت خوانده شد،پس ازنماز،هنوزصفهاي نمازبرقراربودكه مردي ازميان صف برخاست وبه حاضران گفت من مردي غريب وگرسنه هستم ،ازشماتقاضاي غذا دارم .پيامبرص فرمودازغربت وغريبي ،سخن مگوكه بايادآن ،رگهاي قلبم بريده ميشود،بدانكه افاردغريب ،چهارعددهستند1مسجدي كه درميان قبيله و قومي باشد،ولي درلاآن نمازنخوانند .2قرآني كه دردست مردم باشدوآن را نخوانند .3دانشمندي كه درميان جمعيتي قرارگيرد،ولي مردم به اوبي اعتنا باشندواوراتنهابگذارند .4اسيري كه درميان كافران خدانشناس باشد .سپس پيامبرص روبه جمعيت كردوفرموديست درميان شما،كه عهده دارمخارج زندگي اين مستندشود،تاشايسته بهره مندي ازفردوس بهشت گردد؟درميان جمعيت ، امام علي ع برخاست واعلام آمادگي براي رسيدگي به امورآن فقيرسكرد،دست فقير راگرفت وبه خانه اش برد،وجريان رابه فاطمه س گفت:درخانه غذائي جزبه اندازه يك نفرنبود،بااينكه علي ع وفاطمه س وفرزانشان ،گرسنه بودند،و علي ع درآن روز،روزه بودوهنگام افطار،نيازبه غذاداشت .فاطمه س جريان رابه عرض علي ع رساند،درعين حال ،علي ع فرمودآن طعام راحاضركن .فاطمه س غذاراحاضركرد،علي ع به آن غذانگاه كرد،ديداندك است ،باخودگفت اگرازآن غذابخورم ،مهمان سيرنميشود،واگرازآن نخورم ،مهمان ازآن غذا نخواهدخوردوياغذبراي مهمان ناگوارخواهدشد .طرحي به نظرعلي ع رسيدوآن اين بودكه به فاطمه س آهسته فرمودچراغراروشن كن ،ولي درروشن كردن چراغ، دست بدست كن وطول بده ،تامهمان ازغذابخوردوسيرشود .وخودعلي ع نيز دهانش راميجنبانيد،ووانمودميكردكه غذاميخورد،وفقيربي آنكه متوجه شود، بطوركامل غذاخوردوسيرشدوبه كنارنشست ،وبازازغذاماند،خداوندبه آن غذابركت داد،همه افرادخانواده ازآن خوردندوسيرشدند .صبح وقتي كه علي ع براي اداي نمازبه مسجدرفت ،پيامبرص ازاوپرسيدبامهمان چه كردي ؟ آياغذايش دادي ؟علي ع عرض كردآري سپاس خداوندراكه كاربه نيكوئي انجام شد .پيامبرص به علي ع فرمودخداوندبه خاطرمهمان نوازي توواشتغال به چراغو نخوردن غذاتعجب كرد،وجبرئيل ،اين آيه رادرشان شماخواندويوثرون علي انفسهم ولوكان بهم خصاصه .آنها،تهيدستان رابرخودشان ،مقدم ميدارند،اگرچه نيازسخت به آن غذاداشته باشند .قسمتي ازآيه 9سوره حشر/اقتباس ازتفسير ابوالفتوح رازي ج 5ص 299ناگفته نماندكه اين آيه درشان انصار،نازل شده كه مهاجران رادرغذاواموال ،برخودمقدم داشتند،ودرداستان فوق ،به عنوان يكي ازمصاديق روشن ،خوانده شده است .