حالات ابن عباس - امام علی (ع) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حالات ابن عباس
ابن عباس برقومي گذشت كه بدوناسزاي ميگفتندبعضاكش خودگفت "مرانزديك آنهاببر"چون نزديك آنهاشد گفت "كدام يك ازشماناسزاگوي خداست ؟"گفتند"بخداپناه ميبريم ازاينكه ناسزاگوي خداباشيم "گفت "كدام يك ازشماناسزاگوي پيمبرخداصلي الله وسلم است ؟"گفتند"بخداپناه ميبريم ازاينكه ناسزاگوي پيمبرخداصلي الله وسلم باشيم "گفت "كدام يك ازشمابدگوي علي بن ابيطالب است ؟"گفتند"اين يكي رابله "گفت "شهادت ميدهم كه ازپيغمبرخداصلي الله عليه وسلم شنيدم كه ميگفت هركه ناسزاي من گويدناسزاي خداگفته است وهركه ناسزاي علي گويدناسزاي من گفته است "آن گروه سربزيرافكندندوچون ابن عباس برفت بعصاكش خودگفت آنهاراچگونه ديدي ؟"وي شعري خواندبدين مضمون ."چپ چپ بتونگاه ميكردند چنانكه بزبكاردسلاخ نگاه مي كند"گفت بيشتربگوپدرومادرم فداي توبادواوشعر ديگرخواندبدين مضمون "باچشمان فروافتاده وچانه هاي آويخته چنانكه ذليل به عزيزمقتدرمينگرد"گفت "بازهم بگوپدرومادرم فداي توباد"عصاكش گفت " ديگرچيزي نميدانم "اوگفت "ولي من اين شعرراهم ميدانم كه دنباله اشعارتو است وگويد"زندگان آنهابامردگانشان بدي ميكنندولي مردگان زندگان رارسواميكنند .