اقتصادى و اجتماعى زمان را به عقب برگردانند، بعضى ها معروف بوده و هنوز هم پيروان كافى دارند
تا گاهگاهى در برنامه هاى دولت ايران توقفى ايجاد كنند. و بالاخره عناصرى، بويژه درميان جوانان
، يافت مى شوند كه عقايد ماركس را مى پذيرند و مى خواهند كه ايران را در مسير " " سوسياليسم مردمى " "
قرار دهند.
گروههايى از جوانان گهگاه بواسطه فعاليتهاى كمونيستى ضد كشورى مورد تعقيب و محاكمه قرار
مى گيرند. در 1969 بيش از بيست نفر به اتهام تشكيل گروههاى كمونيستى جهت براندازى دولت
محكوم شدند. در 1971 فعاليت گروهى ناراضى، حادثه سياهكل را كه اينك فراموش داشته است، به
وجود آورد. اين جاده حمله اى بود بوسيله يكدسته مسلح به يك پست ژاندارمرى در سياهكل كه
دهد كه كوچكى است در سلسله جبال البرز و حدوداہ در 35 كيلومترى جنوب شرقى رشت واقع است.
در اين، راه ژاندارم كشته و يكى زخمى شد و سپس گروه حمله كننده به ميان كوهها فرار كردند، ولى
بزودى بوسيله يك گره ويژه دولتى " شامل واحدهاى از ارتش " مورد تعقيب قرار گرفته و اكثرشان
كشته يا دستگير شدند. جمع آنها بى 150 تا 175 نفر بود. سيزده نفر از آنها كه زندانى شده بودند
بعداہ محاكمه و اعدام گرديدند. بنا به قولى در ميان دستگير شدگان دو عرب فلسطينى بودند و بقيه در
چين كمونيست تعليم ديده بودند. با وجود اين تقريباہ 50 نفر از اين ناراضيان موفق به فرار شدند و
خشونتهاى ضد دولتى بعدى بعضى اوقات به طور رسمى به گروه سياهكل نست داده مى شود. سوع
ظنى وجد دارد مبتين برا يمن كه چنين گروهى ديگر وجود ندارد امادولت ايران آن را براى برچسب
زدن به سازير تروريستها به كار مى برد " واقعه سياهكل چند هفته بعد از وقوع شهرت داخلى زيادى
بدست آورد " و در ژانويه 1972 دولت ايران اعلام كردكه 120 نفر را به جرم قتل، سرقت بانك، بمب
گذارى، حمل غيرمجاز اسلحه و مهمات، آدم ربائى، سرقت، تبليغ كمونيستى و فعاليتهاى ضد
كشورى به محاكمه خواهد كشانيد. اتهاماتى مبنى بر اين كه حكم زندانيان از قبل تعيين شده بود و
شكاياتى در اين خصوص كه زندانيان شكنجه شده اند و محاكمات به طور غير علنى انجام مى شود و
سنگينى محكوميت ها " از ميان 32 نفرى كه محكوم به مرگ شده بودند 19 نفر اعدام و 10 نفر به
حبس ابد محكوميت يافتند و از سه نفر ديگر خبرى نشد " ، انتقاد شديدى را از جانب مطبوعات و
روشنفكران غرب برانگيخت. انتقادى كه تا اندازه اى چهره شاه را هم در داخل و هم در خارج
مخصوصاہ در اروپاى غربى خراب كرد.
ما فكر مى كنيم كه خشونت نشان داده شده از طرف دولت به وسيله اين توقيف ها و
محاكمه عمليات تروريستى را به تاعخير انداخت و گروههاى خرابكار را مجبور به تجديد سازمان و
تعليمات نمود. اما وقتى كه اين امر انجام شود انتظار مى رود كه فعاليت چريكى شهرى به همان اندازه
قبل از خشونت تكرار شود.
فعاليت عمده ضد رژيم، خارج از كشور و عمدتاہ در اروپا انجام مى گيرد. سران اصلى حزب توده كه
سالهاست خارج از ايران به سر مى برند و مورد حمايت شوروى مى باشند، دانشجويان ايراى را
در خارج سازمان مى دهند و يك ايستگاه راديوئى مخفى را از بلغارستان يا لايپزيك در آلمان شرقى،
كه براى ايران برنامه دارد، اداره مى كنند .دو ايستگاه راديوئى ضد شاه از عراب و باكو در روسيه سخن
پراكنى مى كنند. درحال حاضر گفته مى شودكه ايستگاه راديوئى آلمان شرقى در دست تجديد سازمان
وسيعى است. يك گروه كوچك در 1965 از حزب توده انشعاب كرد و خود را كمونيست چينى معرفى
نمود، و آن كشور هم موفق به نفوذ قابل توجهى ميان دانشجويان ايرانى در اروپا شد .همچنين
عناصرى از جبهه ملى قديم نيز در خارج به چشم مى خورند كه از فعاليت كمترى برخوردار هستند.
شايد آشكارترين و پر سروصداترين و مطمئناہ معروفترين آنها كنفدراسيون دانشجويان ايرانى " SIC "
باشدكه يك سازمان ناراضى دانشجوئى است با پيروان زياد ميان دانشجويان ايرانى دراروپا و با
برخوردارى از حمايت روشنفكران آن قاره. اين سازمان چپى بوده و حمايت وسيعى از عناصر حزب
توده دريافت مى دارد " بعضى ها مى گويند كه رهبرى آن با حزب توده است " و اين سازمان
در هدايت تظاهرات ضد شاه و سياستهاى او نقش عمده اى دارد.
تاعثير واقعى اين گروهها درمعرف شاه بعنوان يك مستبد ظالم در نزد گروههاى نسبتاہ وسيعى در خارج
از كشور و نيز ايجاد ذهنيت نامطلوب در مورد محاكمات ايران درخارج مى باشد و هنگام سفر شاه به
خارج براى او و ميزبانانش ناراحتى درست مى كنند.
سرانجام فعاليتهاى نوع ديگرى از يك ناراضى، يعنى مرحوم ژنرال تيمور بختيار، كه رئيس سابق
ساواك بود و پس از تبعيد بوسيله شاه درصدد گرفتن يك انتقام شخصى بوده است قابل ذكر مى باشد.
وى چند سال اول تبعيدش را در سوئيس بسر برد و از آنجا فعاليتهاى دانشجوئى ضد شاه را اداره كرد
و سپس به عراق رفت تااحتمالاہ به طور مستقيم در عمليات ضد شاه و ضد ايرانيان فعاليت كند. " توقيف او
در بيروت براى حمل اسلحه امتناع دولت لبنان از تحويلش به ايران منجر به قطع روابط ميان ايران و
لبنان شد " ژنرال بختيار در اواسط 1970 در عراق به قتل رسيد و گمان مى رود كه اين عمل توسط
عمال ساواك انجام شده باشد.
11 شماره سند
مه 1972 ارديبهشت 1531 تاريخ:
گروههاى اقليت
سند شماره ئ 11خيلى محرمانه
گروههاى اقليت
مه 1972 ارديبهشت 1531
مقدمه و خلاصه
ايران داراى اقليت هاى مهم قومى، مذهبى و زبانى مى باشد كه در گذشته مشكلات عديده و جدى
براى كشور به وجود آورده اند. گروههاى بزرگ قومى به طور سنتى از قوانين حكومت مركزى سرپيچى
نموده و ضرورتاہدر خلال دورانهاى ضعف قدرت مركزى خودمختار مى شدند. حتى در قرن بيستم،
اتحادهاى قبيله اى و فشارهاى آنان به طور قابل توجهى اتيه ئ دولتهاى ايران را تحت تاعثير قرار مى داد.
اما، در سالهاى اخير، گروههاى اقليت به طور موثرى بوسيله فشارهاى دولت مركزى و برنامه هايى براى
انسجام بيشتر آنان مهار شده اند، باقول پاداش بيشتر بخاطر شركت در يك اقتصغاد مترقى كردهاى
ايران كه در قسمت حساس مرز ايران و عراق سكونت دارند، به طور دقيقى بوسيله دولت كنترل
مى شوند كه مبادا وفادارى نژادى آنها در مشاجرات عراق و كردها درگيرشان نمايد. جنگهاى پراكنده
كه سال پيش در مرز ايران و عراق بروز كرده است معمولاہ در جنوب نواحى كردنشين بوده و به علت
خشم ناگهانى نژادى يا قومى نبوده است. جمعيت عرب زبان جنوب ايران كه در خوزستان در طول
مرز عراق و خليج فارس زندگى مى كنند، از وقتى كه هويت عربى و حالت اقليت
بودنشان بوسيله گوش كردن به راديو بغداد و زندگى در قلب سرزمين هاى آسيب پذير نفتى ايران آگاه
گشته اند مشكلات امنيتى مشخصى را به وجود آورده اند. اما كوششهاى اعراب مترقى و عراقيها براى
ايجاد نارضايتى فعال در بين اين جمعيت بهر حال نتايج چشمگير چندى در برنداشته است و
حساسيتهاى امنيتى ايران نسبت به به اين جمعيت عرب تدريجاہ رو به كاهش است.
كردها
كردها بزرگترين گروه اقليت نژادى در ايران با بيش از 1/000/000 نفر در بيشتر قسمتهاى آذربايجان
غربى، كردستان و كرمانشاه زندگى مى كنند كه با نواحى عراق و تركيه كه در آنجا هم كردها كنند،
هم مرز مى باشند. اگر چه كردها استقلال فكرى دارند، اما در سالهاى اخير هيچ مقاومت گسترده اى را
در مقابل كنترل دولت نشان نداده اند. جمهورى مهاباد، يك ايالت كردى " " مستقل " " كه در 1 45 بوسيله
اتحاد جماهير شوروى به وجود آمد، از حمايت محلى كمى برخوردار بود و فقط تا شعاع 50 مايل
اطراف مهاباد امتداد يافت و به محض اين كه نيروهاى شوروى از ايران خارج شدند، منحل گشت.
با اين وجود تا كودتاى 1985 قاسم در عراق، نيروهاى ايران بيشتر نواحى كردى را آن چنان كه گوئى
قلمرو دشمن است اشغال كرده بودند. اين كودتا و شورش متعاقب كردها مشوق دولت ايران شد تا
تغيير تاكتيك هايش را براى تاعكيد بر برنامه هايى به منظور پيشرفت در منطقه در جهت جلب بيعت با
كردها، دنيال كند. يك چنين سياست كج دار و مريض باعث حفظ امنيت داخلى در بين كردهاى ايران
شده و در نرمش و آرامى رفتار نسبت به دولت مركزى به پيشرفتهايى رسيده است.
اما نشانه هايى وجود دارد كه برخى از كردهاى ايرانى كه در نزديك عراق زندگى مى كنند هويت كردى
خويش را در سطحى بالاتر از هويت ايرانى حفظ كرده اند و برخى از آنها به طور تنگاتنگى با
ملا مصطفى بارزانى و تلاش در به دست آوردن خود مختارى در حوزه عراق همراهى مى كنند.
بنابراين، احتمال دارد كه دولت ايران در مورد به اجرا گذاشتن موافقتنامه اى بين رژيم بعث و كردهاى
عراق در 11 مارس 1970 منعقد شد، نگران باشد. اجراى تام و تمام آن موافقتنامه تا اندازه زيادى در
داخل عراق براى كردها خودمختارى فراهم مى آورد، و نه تنها مخالفت داخلى بر عليه دولت عراق
مشابه آن چيزى كه در حال حاضر انجام مى شود، صورت نمى گيرد. بلكه خود مختارى كردها در عراق
ما برخى از كردهاى ايران تمايل مشابهى را براى خودمختارى دامن مى زند.
ايران سياست كمك به ملا مصطفى بارزانى را در پيش گرفته است اگر چه او كسى است كه با كمك
روسها در 1 45 جمهورى مهاباد را تشكيل داد. ايران كمك و شايد راهنمايى اسرائيل در دادن آذوقه و
مسلح كردن افراد بارزانى كمك كرده است و هنگام عقب نشينى پناهگاهى در اختيارش گذاشه است
ميزان كمك به وابسته به روابط ايان باعراق و ناصر و ساير راديكالهاى عرب تغيير مى كند. عراقيها از
جانب خودشان كردهاى وفادارى مانند جلال طالبانى را تشويق كرده اند تا با استخدام افرادى در
ايران به تشنج دامن بزنند. هرچند كه احتمال تشنج حضور تعداد زيادى ژاندارم ايرانى در مناطق
مرزى كردنشين را ايجاب كرده است ولى احتمال كمى وجود دارد مكه مسئله واقعى امنيت در منطقه
كردنشين وخيم شود.
بختيارى
چيزى بين 300/000 500/000 ايلياتى بختيارى كه با لهجه فارسى صحبت مى كنند و پيرو مذهب
تشيع مى باشند، هنوز درنواحى كوهستانى غرب اصفهان زندگى مى كنند، كه بيشترشان فعلاہ به كار
كشاورزى مشغولند ولى بسيارى از آنهاهنوز خانه به دوش هشتند. بختياريها با تمركز درجائى كه
مى توانند جاده اصلى را در جنوب تهران كنترل كنند و فاصله زيادى تا پايتخت دارد، تاعثير سياسى
مهمى را تا اوايل قرن بيستم داشته اند. حمايت تسليحاتى بختياريها پيروزى مشروطه خواهان را
ابرعليه قاجارها ميسر نمود و بسيارى از بختياريها هنوز به عنوان مخالفان مشروطه خواه ساكت
شناخته مى شوند.
هر چند قدرت نظامى آنها عاقبت به وسيله رضا شاه كشته شد، خانواده هاى متمول بختيارى تا زمان
حاضر همچنان سيادت خود را حفظ كرده اند، در بين بختياريهاى برجسته در زمانهاى اخير مى توان
از عليا حضرت ثريا " بخيتارى اسفند " ، همسر دوم شاه، و ژنرال تيمور بختيار، رئيس اسبق ساواك و
دشمن عمومى شما هر يك، كه تازمان كشته شدنش در عراق در اوت 1 70 در تبعيد به سرمى برد نام
برد.
قشقايى
قبايل قشقايى كه شايد مركب از 200/000 ترك زبان باشند، در نواحى اطراف غرب شيراز زندگى
مى كنند. آنها به طور سنتى با بختياريها فرق دارند، ولى مانند آنها " بختياريها " هستند، اهميت سياسى
قشقائيها امروزه به مقدار زيادى تاريخى مى باشد و شانسى وجود ندارد كه دوباره بعنوان يك نيروى
سياسى مهم مستقل ظاهر شوند. در 1946 يك شورش رهبرى شده توسط قشقائيها باعث استعفاى
سه عضو حزب توده در دستگاه دولتى گرديد. در