ایران در بند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ایران در بند - نسخه متنی

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى گردد.

موجوديت 2500 ساله ئ ايران، باعث بروز مقاومت عمومى در برابر تغيير سريع شده مگران
كه اين تغيير جنبه ئ تحميلى داشته باشد.

در بخش عظيمى از تاريخ ايران اين تمايل نوعى فضيلت به
شمار مى رفته، چرا كه خطر جدى از بين رفتن هويت فرهنگى ملت دراثر حمله و اشغال اعراب،
تركها، مغولها، تاتارها وافغانها مطرح بوده است.

اكنون بخشهايى از جمعيت ازران شاه را به خاطر
گسستن پيوستگى فرهنگى و همچنين مقابله اش با مذهب، كه به نظر آنها در سياستهاى وى نهفته
است، مورد انتقاد قرار مى دهند.

اعتراضات شديد نسبت به برنامه هاى اصلاحى شاه بخصوص از جانب مذهبيون كه از قديم الايام
قدرتمندترين گروه موجود در ايران بوده اند، سرچشمه مى گردند، براى پى بردن به اهمتى رهبران
مذهبى و روحانيون در ايران كافى است بدانيم كه اسلام تنها يك مذهب نيست.

اسلام يك نظام
مذهبى، اقتصادى، حقوقى، اجتماعى و معنوى است كه كليه ئ جنبه هاى زندگى را از نماز و عبادت
گرفته تا قوانين ارث و روابط بين افراد، در بر مى گيرد.

مذهبيون بخاطر علم و قدرت تفسير قوانين
اسلامى از دير باز خواستار برخوردارى از حق وتو در مورد هرگونه فعاليت دولت كه متناقض با
اسلام است، بوده اند.

نهادهاى مذهبى از يك قرن پيش تاكنون نسبت به دخالت دولت در مسائلى از قبيل آموزش و پرورش،
الگوهاى مالكيت زمين و وضع زنان اعتراض نموده و مخالفت نشان داده اند.

رهبران مذهبى بدرستى
مى دانستند كه نتيجه نهايى رويه دولت در صورت كنترل توسط آنان چيزى جز دنيا پرستى و مادى
گرائى نبوده و مسائل شخصى توسط قوانين دولتى و دادگاههاى دولتى اداره خواهند شد، نه با قوانين و
مقررات اسلامى.

بنابراين هنگامى كه برنامه اصلاحاتى شاه در ژانويه 1963 به صورت قانون درآمد،
چهره هاى ارتجاعى مذهبيون اولين كسانى بودند كه علناہ به مخالفت با آن برخاستند.آنها همچنين
شورشهايى را كه در برخى از مراكز شهرى در ژوئن 1963 رخ داد، رهبرى مى كردند.

اگر چه بعداہ
دولت نفوذ مذهبيون را در شهرهاى ايران محدود نمود، ولى رهبران مذهبى در مناطق روستايى
همچنان تاعثير عمده ئ خود را بر روى روستائيان، كه عميقاہ تحت تاعثير مذهب قرار داشتند، حفظ
كردند.

شاه براى آرام كردن و ساكت نمون مخالفت مذهبيون تاعكيد مى كند كه ملت با اسلام رابطه ئ
نزديكى درد و خود را در انظار مردم از لحاظ عمل به وظايف مذهبى مقيد مى نماياند.

سنت پادشاهى " UO/U "
ماهيت گريز از مركز نيروهاى موئثر در امور ايران تا اندازه اى از طريق جنبه ئ ديگرى از تاريخ اين كشور
جبران مى شود: كه سنت وجود يك حكمران نيرومند است كه در راعس
يك حكومت مقتدر، بر ملت حكومت مى كند.

در طول تاريخ در جريان حملات و پيروزيها، وجود
يك رهبر نيرومند همواره عاملى ضرورى و احتمالاہ عامل مهمى در حفظ فرهنگ آن سزمين بوده
است.

ايران در برخى ادوار، حتى قرنها تحت تسلط بيگانگان قرار گرفته، ولى هزگز شيوه هاى زندگى
فاتحان خود را به طور كامل نپذيرفته، بلكه در عوض، گاهى اوقات اعقاب همين فاتحان خود
فرمانروايان ايرانى نيرومندى شده اند.

شاهنشاه " شاه شاهان " در نظر مردم تجسم عينى قدرتى
مهربان حكومتى پايدار و بسيار برتر و والاتر آنان است.

نظر مردم تجسم عينى قدرتى مهربان و
حكومتى پايدار وبسيار برتر ووالاتر از آنان است.

نظر مردم تجسم عينى قدرتى مهربان نو حكومتى
پايدار و بسيار بدتر و والاتر از آنان است.

اگر چه روستائيان ممكن است از اوضاع مملكت اگاه
نباشد، ولى حكمرانان آنرا مى شناسند، چرا كه از شكوه وعظمت تاريخى كشورشان از طريق اشعار
شعراى گذشته و سابقه ئ تاريخ اين كشور چه از طريق نوشتجات و چه از طريق نقل داستانهاى سينه به
سينه آشنا شده اند.

كوروش كبيره " پاورقى: حكاكيهاى كه از زمان هخامنشيان برجاى مانده نشان مى دهد كه آنان طاطفه
خودرا هخامنش، قبيله خود را پارسا و نژاد خود را آريائى مى ناميدند.

ايران به عنوان يك اسم
جغرافيايى از لغت آريا مشتق شد.

اين نام رسماہ در سال 1953 به عنوان نام كشور اعلام گرديد.

از
لغت پارسا لغت يونانى پارسى كه در ساير زبانهاى اروپائى به پرشيا تبديل شد، گرفته شده است.

اين
لغت وقتى كه داخل زبان عربى شد چون زبان عربى " پ " ندارد تبديل به فارسى شد كه ايرانيان همين
را مورد استفاده قرار مى دهند و نام يك استان نيز هست " با شكست مادها و ساير پادشاهان در سرزمين
بين ساحل مديترانه اى سوريه و رود اكسوس " SUXO " در آسياى مركزى در قرن ششم قبل از ميلاد،
اولين امپراطورى ايرانى بنا نهاد.

نوه ئاو داريوش اين امپراطورى را به 20 قلمرو و يا استان كه توسط
شبكه اى از راههاى شاهى به يكديگر متصل مى داشتند، تقسيم نمود.

پس از پيروزى اسكندر و قرنها
سلطه ئ يونانيان، سلسه ئ پارته روى كار آمد و سپس نوبت به ساسانيان رسيد كه ايرانيان امروز آن را
بلافاصله بعد از هخامنشيان مى دانند.

ساسانيان در خلال 400 سيال سلطنت خود كه از قرن سوم تا
اواسط قرن هفتم ميلادى به طول انجاميد، قدرت دولت مركزى را تقويت نمودند، آنها دست به
اقدامات اصلاحى در سرزمينى كه هم اكنون ايران ناميده مى شود، زدند، و نقشه ئ آن را تهيه كردند.

با
شكست اخرين پادشاهى ساسانى توسط اعراب مهاجم در سال 651 ميلادى، ايران پاى به دوره اى
نهاد كه، قرن به درازا كشيد و شاهد تسلط بيگانگان بود.

به هر حال با به قدرت رسيدن صفويان در
سال 1501 ميلادى بار ديگر كى سلسه ئ ايرانى حكومت را به دست گرفت.

شاه عباس بزرگترين
حكمران صفويان، پادشاهى بى نظير بود و درزمان حكومت وى " 1569 " امپراطورى ايران مجدداہ
تحت كنترل يك حكومت مركزى مقتدر قرار گرفت.

پس از دوقرن، سلسه ئ صفويه توسط پادشاه كشور
افغانستان كه در همسايگى ايران قرار داشت، منقرض گرديد.

افغانها نيز بنوبه ئ خود توسط نادرشاه كه از قبايل ترك زبان بود، سرنگون شد.

نادرشاه آخرين فاتح
بزرگ آسياسى به مشار مى رود.

او كه شاهى مستبد بود به هندوستان حمله برد و گنجينه ئ وسعى اشمل
تخت طاووس معروف و الماس كوه نور را باخود به ارمغان آورد.

آخرين سلسله ئ خاندان ترك سلسله
قاجار بود كه دوران دراز حكومتش نمايانگر دخالت سياسى و اقتصادى اجانب على الخصوص
روس و انگليس بود.

انقراض قاجاريان در سال 1921 توسط رضا شاه، پدر شاه فعلى باعث شد كه مجدداہ يك حاكم
نيرومند برتخت بنشيند.

قبل از اين كه رضا شاه توسط روش و انگليس مجبور به استعفا شود، توانست
كمبودهايى را كه در دوران قاجار ايجاد شده بود اصلاح نمايد.

رضا شاه با قدرت تمام حكومت را
متمركز نمود و ارگانهاى جدا و پراكنده ارتش را در قالب ارتشى يكپارچه دراورد و اولين گامها را براى
در هم شكستن قدرت مذهبيون برداشت.

شاه فعلى سعى كرده تا باتحريك غرور مردم كشورش نسبت به عظمت پادشاهى ايران قديم و قابل
قبول بودن وچون و استقرار يك پادشاهى نيرومند، بر روابط و وابستگى خود به اجداد تاريخيش تاعكيد
نمايد.

جديدترين و معروفترين كوشش وى در بهادادن به اين سنت، نمايش مضحك جشن
بزرگداشت دوهزار و پانصدمين سال شاهنشاهى ايران در تخت جمشيد در سال 1971 بود كه
پادشاهان، روئساى جمهور و سران بيش از 60 كشور در آن حضور داشتند.

به انحصار درآوردن قدرت سياسى " S "
مخالفت مجلس با برنامه هاى شاه، تنها چيزى بوده كه وى هرگز با آن روبرو نشده است و از آنجائى كه
وى كنترل مجلس را به دست دارد براى تصويب برنامه و اخذ بودجه هاى لازم از مجلس با مشكل
چندانى روبرو نيست.

اگر چه ايران يك كشور مشروطه ئ سنتى است داراى سيستم انتخاباتى مردمى
مى باشد، ليكن شاه توانسته با توسل به تهديد و تطميع، مجلس را به عاملى براى دموكراتيك جلوه
دادن سيستم و رژيم خود تبديل نمى دهد.

براى اطمينان از عدم مواجه باهر گونه مخالفتى، كانديداها
جهت تصدى پستهايى در احزاب قانونى سياسى و يا اخذ كرسى در سطح پائين تر پارلمان " مجلس "
بدقت دستچين داشته و مشخصاہ توسط شاه تاعييد مى شوند.

آن بخش نسبتاہ كوچك جامعه كه آگاهى
سياسى ندارند از دخالت شاه در روند سياسى ناراضى هستند.

ولى بخوبى مى دانند كه جزجلب
توجه مرم به اين مسائل در رابطه بااوضاع موجود، كار ديگرى از دستشان بر نمى آيد.

شاه نيز بنوبه ئ
خود براى اين كه كنترل كامل خويش بر صحنه ئ سياسى را نشان دهد به آنهاتا
اندازه اى آزادى كه ناراحتيهاى خود را شفاهاہ بروز دهند.

به همين دليل چند سال پيش اين مصاحبه
ساختگى با يك نماينده ئ فرضى پارلمان در يكى از روزنامه هاى تهران به چاپ رسيد:
" " سوئال جمعيت حوزه انتخابيه شما چند نفر است؟
جواب: 10/000 نفر
س: شما چند راعى آورده ايد؟
ج: 000/051
س: آيا فكرنمى كنيد كه در اينجا اختلافاتى وجود دارد؟
ج: چرا ولى به من گفته شده كه حرفى نزنم
س: چند كانديداى رقيب داشتيد؟ آيا هيچ يك از آنهابيشتر از شما راعى آورد؟
ج: خيلى بودند.

همه ئ آنها از من بيشتر راعى آوردند.

س: پس شما چطور انتخاب شديد؟
ج: اين معجزه ئ صندوق راعى گيرى است.

س: سه حادثه مهم كه در طول دوران نمايندگى شما رخ داد، چه بودند؟
ج: اولى هنگامى اتفاق افتاد كه من درخانه نشسته بودم و فكر مى كردم چه كارى پيداكنم كه راديو اعلام
كرد من براى نمايندگى در پارلمان انتخاب شده ام.

دومى روزى بود كه پارلمان حقوق ما را به 1000
دلار در ماه افزايش داد و سومى وقتى بود كه به ما يك حق مسكن كلان دادند.

" "
شاه با انحصارى كردن قدرت سياسى در واقع همان حكومت است و به تنهايى در مورد جهت و
كيفيت سياستهاى ملى تصميم مى گيرد.

شاه براى اجراى جنبه هاى علمى حكومت، عده اى از هم
مسلكان خود را در قالب افراد كابين، كارمندان غير نظامى سطح بالا، مقامات نظامى بلند پايه، رهبارن
پارلمانى، متخصصين، تجار و اعضاى خانواده ئ سلطنتى، در باريان و افراد مورد اعتماد گرد خودجمع
نموده است.

شاه عده اى ديگر را نيز براى خدمت به خود به عنوان عوامل سياسى اش در استانها در
قالب سطح دومى از كارمندان دولتى و مقامات محلى ميان رتبه و پائين رتبه به كار گماشته است.

شاه
براى اطمينان از ادامه ئ سلطنت خود و اطمينان از اين كه هيچ كس بر عليه وى قيام نخواهد كرد، به هيچ
فرد يا گروهى فرصت ايجاد پايگاه قدرت مستقلى نمى دهد.

معمولاہ كسى كه مظنون به داشتن چنين
تمايلى است از موقعيت خود به حوزه نامربوطى انتقال داده مى شود.

اگر چه نيروى امنيتى كشور هرگونه مخالفت با انحصارگرايى قدرت توسط شاه را درهم
كوبيد، ولى مواردى از اغتشاش و ناامنى وجود داشته تا به دنيا نشان داده شود كه در سطح كشور
هنوز مخالفانى كه قادر به اقدامات سريع و عجولانه هستند وجود دارند.

يكى از اين قبيل حوادث
در ماه مه 1972 هنگام ديدار پرزيدنت نيكسون از تهران به وقوع پيوست كه طى آن چندين بمب در
اين شهر منفجر شد.

در خلال همان سال مقامات ايرانى اعلام كردند كه در رابطه با اقداماتى چون
حمله به پليس ونيروهاى امنيتى و ترور و آدم رباييى 28 تن ديگر را زندانى كرده اند.

بيشتر افراطيون سياسى كه تعداد آنها حداقل چند صد نفر مى باشد جوانان تحصيل كرده از طبقه ئ
متوسط جامعه ئ ايرانى مى باشند.

از جانب اينها هيچ گونه خطرجدى متوجه ئ حكومت نيست.

به هر
حال، چون يكى يا چندتائى از آنها ممكن است از طريق اقدامات انتحارى اقدام به ترور شاه بنمايند،
مى توان گفت كه آنا تا اندازه اى اقدامات سياسى و اقتصادى كنونى شاه را در معرض تهديد قرار
مى دهند.

از آنجائى كه شاه معمار و پيشتاز حركتهاى اصلاحى و توسعه ئ اقتصادى كشور است، ترور
وى ادامه اين حركتها را غير ممكن خواهد ساخت.

دستگاه امنيتى به واسطه ئ نفوذى كه توسط شاه
كنترل مى شود، قادر به كاهش و تنزل اين خطر و همچنين سركوب نمودن هر گونه قدرتى كه نظم و
آرامش عمومى را به ميزان بيشتر تهديد كند، مى باشد.

انقلاب سفيد " خيلى محرمانه "
شاه براى نشان دادن اين مطلب كه تغييراتى را كه قصد انجام آن را در ايران دراد بدون خونريزى به
دست خواهد آمد، اين انقلاب را انقلاب سفيد ناميد.

اوهمچنين گفته است كه اصلاحت ارضى هسته ئ
اين تغييرات مى باشد.

زمانيكه اين انقلاب رسماہ در سال 1963 به وقوع پيوست اقتصاد ايران،
اقتصادى كشاورزى بود.

اگر چه هم اكنون محصولات كشاورزى تنها در حدود 16 درصد از توليد
ناخالص ملى را تشكيل مى دهند، ولى وجود اين محصولات همچنان براى تهيه غذاى مورد نياز
جمعيت رو به رشد و مواد خام صنعت رو به توسعه ئ اين كشور يك مسئله حياتى به شمار مى آيد.

به
همين دليل طرحهاى شاه افزايش محصول دهى و توليد مزارع را ايجاب كرده است.

در سيستم سنتى
مالكيت زمين به اين مسئله توجه چندانى نمى شد.

طبقات صاحب زمين و ملاكين تنها به فكر سرمايه
گذارى در مسائلى از قبيل خردى و فروش اراضى شهرى بودند، و توجهى به تكنيكهاى جديد براى
مدرنيزه كردن كشاورزى نداشتند.

روستائيان هيچ سهمى در زمين نداشتند و در حقيقت حاضر بودند
كه زمينهاى اجاره اى خود راترك كرده و در جستجوى كار پردرآمدتر به مراكز

/ 57