ایران در بند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ایران در بند - نسخه متنی

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چنين جوى بطور سنتى در مجامله و تعارفهاى ماهرانه در زندگى روزمره و بويژه در رابطه بين رئيس
و مرئوس و پشت گرمى به زندگى خصوصى التيام يافته است.

اين پشت گرمى از روابط بسيار نزديك و
صميمى بين اعضاى خانواده هاى بسيار بزرگ و دوستان قديمى، حاصل مى شود.

ممكن است ايرانيان
با چنين دلبستگيهائى اكثر ايام فراغت در دوران جوانى را با يكديگر بگذرانند اينها مردمى هستند كه
هر ايرانى آنها را بعنوان انسان كامل مى بيند، مى توان به آنها اعتماد كرد، محرم رازشان نمود و در
حضورشان احساس آرامش كرد.

مابقى يعالم بايد با بدبينى رفتار كرد، و در صوت امكان براى منافع
شخصى استثمارشان نمود و بازيشان داد و در صورت لزوم با حسابگرى تسليمشان شد.

شاه با پذيرفتن چنين ديدگاهى از خصوصيت مردم خود، سيستم حكومتى را برگزيد كه از اين
كيفيتها استفاده كند.

نمى دانم كه آيا شاه در حقيقت آگاهانه اين سيستم را از هخامنشيان كه اغلب
اوقات رژيم خود را با آن يكى مى داند، اتخاذ كرده يا خير.

اما سيستمى كه او انتخاب كرده در حقيقت
شباهت زيادى به شيوه اى دارد كه به نقل از هرودت، كوروش و داريوش در اداره امور امپراطورى
خويش از آن استفاده مى كردند.

اين سيستم ساده و خام است اما در عمل مانند زبانهاى بدوى كه گفته زبانشناسان پيچيده ترين قواعد
را دارند، پيچيده است.

هر ارگان مهم دولتى به وسيله چند نفر كه مى بايستى در حالت رقابت و عدم
اطمينان شديد نسبت به يكديگر نگهداشته شوند، اداره مى شود.

تمامى قدرت در اختيار شاه است و
قدرت و نفوذى كه افراد ممكن است داشته باشند بايد منشعب و مشتق از شاه باشد.

بنابراين رقبا
مى كوشند كه بارى نزديك تر شدن به شاه از يكديگر سبقت بگيرند.آنها در راعس در حالت رقابت
هستند همين قوانين را براى كنترل زيردستان خويش به كار مى برند، در نتيجه سيستم و جوى كه ايجاد
مى شود تا پائين ترين سطح هر سازمان دولتى يكسان است.

جو دسيسه و رقابت شخصى مداوم اين ضمانت را مى دهد كه هيچ كس بعنوان موجودى مستقل
توسط ديگران شناخته نمى شود و هيچ كس هم آن چنان وجهه اى نخواهد يافت كه بتواند بر طبق حق
خويش شخصاہ پيروانى را به طرف خود جلب كند.

شناخت عمومى از شاه سرچشمه مى گيرد مردم
فقط ممكن است شاه را ستايش كنند.

وزير دارائى جمشيد آموزگار، يكى از بالاترين نشانها را كه نشان
درجه يكتاج است به خاطر مذاكرات موفقيت آميز خود براى توافق بر سر قيمت " نفت م " ، در سال
1971 دريافت كرد.

اين يك دستاورد خطير انفرادى بود كه استعدادهاى فوق العاده آموزگار را نشان
دادبه نحوى كه در غالب كشورهاى ديگر به وى به چشم يك پاول هنرى اسپاك و ياآنتونى ادن ديگر
نگريسته مى شد.

درتعويض آموزگار ترتيبى داد كه تشريفات امضا كردن آن از طريق تلويزيون، بر روى
شاه متمركز شود و سران نمايندگان كشورهاى توليد كننده نفت يك سخنرانى كوتاه در تمجيد از شاه
بعنوان طراح موافقتنامه ايراد كنند، و نيز بلافاصله بعد از دريافت مدال تاج، تبليغ شخصى براى
آموزگار بطور ناگهانى متوقف شد و او عمداہ خويش را كنار كشيد تا طبق ضرب المثل فارسى، از
خطر گل سرسبدشان در باغ شاه پرهيز كند.

اين الگوها تقريباہ بگونه اى نامحدود تكرار مى شود.

در ارتباط با زمينه مورد علاقه من اين الگوها
درشركت ملى نفت ايران بوضوح ديده مى شود.

دو نفر، رضا فلاح و دكتر اقبال، در راعس با يكديگر
درحال رقابت هستند.

رابطه مخصوص اقبال و شاه به خاطر وفادارى وى كه بدون هيچ ترديدى در
دوران مصدق به نمايش گذارده شد و آمادگى او براى استعفا از مست نخست وزيرى و از طرف ديگر
به گردن گرفتن اشتباه شاه به خاطر دعوت از مطبوعات دنيا براى مشاهده انتخابات فرمايشى، بارابطه
و نزديكى فلاح به شاه به عنوان تنها مشار نفتى وى، همطراز قرار مى گيرد، تعداد زيادى از اين رقابتها
كه در تمام سطوح سازمانى " شركت نفت " گسترش يافته است منبعث از اين رقابت اصلى مى باشد.

شاه بدون ترديد مهارت قابل ملاحظه و نسبتاہ نبوغ آميزى در اجراى اين سيستم از خود نشان داده
است.

او بايد جزئيات بيش از صد شخصيت و روابط متغير آنها با يكديگر را در ذهن نگهدارد.

او
ناچار است مطمئن شود كه نه تنهاافراد بلكه سازمانها هم در رقابت متقابل قرار دارند بطورى كه
همكارى بين افراد در يك وزارتخانه كه از رقابت با يكديگر سرباز مى زنند خطرى متوجه او ننمايد.

درهمان حال اين افراد و سازمانها بايد بگونه اى بازى داده شوند كه در عين بى اعتمادى بيكديگر و
بدگمانى نسبت به خود و هموطنان خود به مدت طولانى با جديت كار كنند تا به اهداف مشتركى كه
شاه براى كشور در نظر گرفته است، دست يابند.

اين سيستمى است كه شاه توسط آن بر يك ملت استوار و يك موج پرخروش اقتصادى فرمان رانده و
آن را اداره كرده است.

در نامه كوتاهى مثل اين جاى كافى براى توضيح در مورد كمكهاى فرعى به اين
سيستمهاى متفاوت كه توسط كاربرد ماهرانه ئ ميزان معينى سركوب و به كارگيرى كانالهاى متفاوت
طلاعات در مدارج بالا و نمايش دقيق چهره فرمانروا، وجود ندارد.

در هر صورت اينها براى شما
آشناست و در رژيمهاى مستبدى كه بخوبى اداره مى شوند درهرجاى دنيا مشترك است.

هدف من در
بقيه نامه توصيف فشارهاى وارد بر رشد توسعه اقتصادى در اين سيستم، اثرات اجراى 20 ساله اين
سيستم روى شاه و جامعه ايرانى و پيشنهاد گامهائى كه ماممكن است در پرتو اين عوامل برداريم.

مى باشد.

ناظران ايرانى وخارجى هر دو بر سر اين مطلب توافق دارند كه نيازمنديها و عمليات تجارتى و
اقتصادى رشد يابنده ايران بار سنگينى بر ظرفيت اداره سيستم سياسى شخصى شاه وارد مى كند.

يكى
از نشانه هاى اين مطلب اهميت و رشد عظيم فساد در دولت ايران است.

اين در نامه ئ هوائى ضميمه كه
من در تهيه آن كمك كردم و هنوز صحت مطالب آن بقوت خود باقى است، توصيف شده است.

فساد
بطور انفجارآميزى رشد كرده است و من معتقدم كه فساد و تورم كه تا حدودى به هم ارتباط دارند
روشنترين علل بى ثباتى در ايران هستند.

اما در مدت طولانى يا كمتر، اين خطرات فورى با تهديدت ناشى از بى كفايتى و بى ظرفيتى سيستم
سياسى شه براى اداره رشد اقتصادى همراه و تشديد مى شود.

اميدوارم توضيحاتم مطلب را روشن
كرده باشد كه اين سيستم با مد نظر قرار دادن مهارتهاى غير معمولى شاه براى حفظ و تمركز قدرت،
فوق العاده است.

در مراحل اوليه توسعه اقتصادى ايران، قدرت و كنترل مركزى آنها به طور قابل قبولى
در پيشبرد سريع چند پروژه زيربنائى آن دوران، بدون ايجاد خرابى و اخلال در آنها به واسطه
تاعخيرات دستگاه ادارى عريض و طويل و سست، موئثر بودند.

اما در حال حاضر براى توسعه
اقتصادى ايران مساعله مديريت و اداره از ساخت و تاعسيس مهمتر مى باشد.

سيستم سياسى مركزى شاه بهرحال در تمام سطوح نيازمند مديرانى است كه داراى حالتى باشند كه
نه فقط ديوان سالارانه عادى بلكه رقابت شخصى شديدى نيز بين آنان حكمفرما باشد.

نيرو و
انديشه اى كه بايد صرف مطالب اساسى شود، صرف دسيسه هاى مزمن مى شود.

از آن جائى كه اقتدار،
تقسيم قدرت را ايجاب مى كند، تمركز قدرت و كنترل از بالا نيازمند اين است كه مقدمتاہ تمام
تصميمات در انجام گرفته شود.

بنابراين سيستم كنترل سياسى ايران هرم خشن مديريتى كه عموماہ وجه
مشخصه ئ رژيمهاى استبدادى و كشورهاى در حال توسعه است را بزرگتر و خشن تر مى كند به علاوه
چون سيستم تمامى قدرت را در جميع جهات در اختيار شاه قرار داده، هنوز امكان ندارد قدرت اداره
امور اقتصادى بطور خاص و منفرد بدون اين كه تمام سيستم و موقعيت شاه را مورد تهديد قرار دهد،
مورد تفويض واقع شود.

به اين ترتيب اين كفش كهنه در اكثر جاهاى و در هر زمانى بيشتر و بيشتر پا را مى زند.

ايرانيان
تحصيلكرده خارج، درگيرى بين فردى در وزارتخانه ها و سازمانى كه اداره كننده امور اقتصادى
هستند را تقريباہ غير قابل تحمل مى يابند.

علاوه بر اين، كندى و تناقض در تصميم گيرى، هر دو با حس
عملگرائى ايرانى و استانداردهاى غربى چگونگى
انجام كار كه خصوصيت اين اشخاص است، در تضاد واقع مى شود.

نتيجه اين امر فرار مغزها به خارج
" برعكس تبليغات دولت ايران " در تخصصهاى مهم چندى چون پزشكى و مهندسى است.

شما
مى توانيد از بخش كنسولى، ارقام آخرين تعداد ويزاى مهاجرتى و تغيير تابعيت را بخواهيد.

والدين
ايرانى طبقه متوسط كه مى خواهد فرزندانشان در خارج تحصيل كنند، حال چه در مدارس خارجى
در ايران و چه درخارج، در اين رابطه قرار مى گيرند.

اين والدين اميدوارند با اين كار فرزندانشان از
اكتساب جنبه هاى منفى شخصيت ايرانى به دور باشند.

همچنين يك مهاجرت دسته جمعى داخلى از
ادارات دولتى به سوى بخش خصوصى فعال ايران در جريان است.

بسيارى از مستخدمين ترجيح
مى دهند در شركتهاى خصوصى كار دومى داشته باشند، ديگران، به طور كلى ادارات دولتى را ترك
مى كنند.

هم زمان باان امر مناعب بطور فزانيده اى هدر مى رود.

اين منابع ماديه هدر رفته بسيار زياد است، اما
مهمتر و تضعيف كننده تر، هرز رفتن انسانهاست.

وزرا و كارمندان ارشد بطور عادى 15 ساعت در
روز كر مى كنند.

از آنجائى كه آنها به منظور گرفتن تصميمات بى شمار روزانه اى كه براى فعاليت
سازمانهاييشان ضرورى است بايستى مدوم در دفاترشان حضور داشته باشند.

انجام كار بر روى هر
موضوعى و درهر زمانى براى بيش از چند دقيقه برايشان امكان پذير نيست، و اين همراه با عدم امنيت
ديوانسالارى كه سيستم به آن متكى مى باشد، فشار عصبى زيادى ايجاد مى كند.

در عين حال، در همين
سازمانها جوانان باتحصيلات عالى به علت نداشتن مسئوليت ترشرو و بى مصرف مى شوند يا اين كه
با اتخاذ تصميمهاى پيش پا افتاده كه براى موئثر بودن آنها لازم است، مكرراہ در معرض خطر از دست
دادن مشاغل خود قرار ميگيرند.

بنابراين، بطور خلاصه، سيستم سياسى شاه به او وسيله اى داده كه از طريق آن ثباتى بيست ساله،
قدرت ملى درحال رشد، و بالاتر از همه رشد اقتصادى ثابت و عظيمى را به دست آورده است.

بهاى
اوليه اى كه به واسطه ئ كابربرد اين سيستم پرداخت شده، اعتبار بخشيدن مجدد و جاودانه كردن
خصايص شديداہ منفى در زندگى و شخصيت ايرانى است كه خود ايرانيان از آن تنفر دارند و اين
خصايص ذاتاہ وهمراه با اثرات بالقوه آن موانعى در راه رسيدن به رشد ملى و مدرنيزه كردن مى باشند.

بهاى سنگين تر و دير پاتر، استحكام بخشيدن و ملكه كردن شيوه مديريتى است كه اگر عوض نشود،
بطور مهلكى رژيم را به خاطر عليت مهلكتر از انتقادى كه يك ايدئولوژى مى تواند بر پيكر آن وارد
آورد، تضعيف خواهد كرد.

اين امر بدين گونه تفسير مى شود كه سيستم در اداره و به خدمت گرفتن
دستاوردهاى مفيد در زمينه ئ اهداف خويش موفق نبوده است.

اين خطر آشكارى براى منافع ما در ايران مى باشد، خواه بتدريج و خواه ناگهانى.

همان طور كه در بالا
توصيف شده، دگرگونى اقتصادى به دگرگونى سياسى منجر خواهد شد.

اين دگرگونى مى تواند تا
مرگ شاه به تاعخير افتد، كه در اين صورت احتمالاہ يك دوره طولانى بى نظمى و بى قانونى در بين طبقه
متوسط ايران كه از قبول ادامه سيستم شاه خوددارى كرده و سعى مى كنند روى يك سيستم جدى كار
كنند، به وجود خواهد آمد.

بناچار سيستم ممكن است كه بتدريج طى يك مدت طولانى فرسوده شود.

اين نوع فرسايش ممكن است اشكالاتى به وجود آورد كه شاه لزوماہ در آغاز آن را تشخيص ندهد.

" براى مثال به مطلب زير توجه شود.

" زمانى كه از هم پاشيدگى سيستم كنترل شاه نهايتاہ براى وى
مسجل شود، بسرعت و شتابزده براى اصلاح اين امر با استفاده از روشهاى بسيار خشن و تند، كه از
نظر تكنوكراتهايى كه ايران را مى چرخانند غير قابل قبول خواهد بود، اقدام خواهد نمود.

علاوه براين،
اين عكس العمل او را شبيه يك ETUNAC مى كند كه سعى دارد مسير طبيعى و آرام تغيير را سد كند.

به علت نسبت نزديك ما با شاه خطراتى كه متوجه شاه است، خطر براى ايالات متحده نيز محسوب
مى شود، مگر اين كه ما وى را يا ترغيب نمائيم كه اين امر را قبول نموده و وسائل آن را براى آنان فراهم
سازد و يا خودمان را از تلاشهاى وى در برابر مقاومت آنان جداسازيم.

ما همچنين در صورت امكان
بايد روشن كنيم كه ايالات متحده اين پيشرفت در زندگى ايرانيان و برخورد آن را باسيستم كنترل
سياسى ايران درك كرده است، و اين تغييرات را به عنوان چيزى طبيعى ومطلوب، قبول مى كند.

بسيارى از تغييراتى كه من فكر مى كنم مى توانيم حمايت و تفاهم خود را نسبت به آنها نشان دهيم،
قبلاہ در بخش خصوصى آغاز شده است.

در اسل 1970، مركز مطالعات مديريت ايران " SMCI " در
اين جا تاعسيس شد، كه امسال اولين گروه از ان فارغ التحصيلان خواهند شد.

همانطور كه احتمالا
اطلاع داريد، اين مركز نسخه بدل مدرسه بازرگانى هاروارد است و به موجب قراداد 10 ساله، اين
مركز زير نظر هاروارد اداره و برنامه درسى آن كنترل مى شود.

شاه، زمين مركز را هديه كرد و شاهزاده
عبدالرضا را به عنوان رئيس هئيت مديره آن منصوب نمود و ظاهراہ هنوز تشخيص نداده است كه مركز
مطالعات مديريت يران با عنايت به واژه هاى ايرانى يك تشكيلات براى ايجاد دگرگونى عميق است.

مدرسه، جدا از هداياى شاه كه قبلاہ ذكر آن رفت تماماہ به پشتيبانى بخش خصوصى تكيه دارد.

موئسس
وحاميان اصلى آن صريحاہ قصد دارند با تدريس تكنيكهاى مديريت جديد در مدرسه، فشار مانع را
در راه مديريت خوب و صحيح برداشته و جوظ بى معنى و هيجان آميز رقابت شخصى را كه الان تا اندازه
زيادى در بازرگانى خصوصى و بخش دولتى نيز

/ 57