يادآورى چند نكته
براى روشن شدن برخى مسائل پيرامون كتاب مقدّس ، چند نكته زير را بيان مى كنيم :1 چنان كه گذشت ، با اين كه مسيحيان ، اعتراف دارند گروه زيادى از ياران و پيروان حضرتعيسى (ع ) در قروننخستين ميلادى به نوشتن سيره و شرح زندگى آن حضرت پرداختند و ده هاو بلكه صدها نمونه از اين نوشته
ها، با نام (انجيل ) تدوين و ارائه گرديد، ولى از مياناين همه اناجيل ، تنها چهار انجيل و برخى نامه ها
به شرحى كه گذشت رسميّت يافت وباقى آن ها غير رسمى و جزو كتب ضالّه ، اعلام ، و خواندن و داشتن آن ها
حرام وممنوع گرديدهاست . امّا مسيحيان ودر راءس آن ها سردمداران كليسا،دليل خاصّى بر اين انتخاب و
ترجيح ارائه نكرده اند ؛ و عللى را هم كه براى رسميت بخشيدنو گزينش اين اناجيل ، بيان داشته اند
اختصاص به آن ها نداردوشامل همه اناجيل اعمّ از رسمى و غير رسمى مى شود؛ زيرا آن ها مدّعى اند كه
نويسندگان كتبعهد جديد اين كتب را به الهام الهى نگاشته اند ، (218)كه اين ادّعا، صرف نظر از اينكه فقط
ادّعاست و دليلى بر آن اقامه نشده ، با فرض صحّت ، چه دليلى بر اختصاص اين
نوع الهام ادّعايى بر
نگارندگان اناجيل رسمى ، وجود دارد؟دليل ديگر آن ها اين است كه مسيحيان نخستين ، بر اين
اناجيل رسمى
، اتّفاق و اجماع كرده ، و بر باقى كتب واناجيل ، چنين اجماعى صورت نگرفته است . اين هم ادّعايى
بى
دليل بوده ، و نمى توان بدون ارائه شواهد و قرائن روشن ، آن را پذيرفت . زمانى اين ادّعا،سست وبى
اعتبارتر مى شود كه مى بينيم خود مسيحيان برخى ازاناجيل غير رسمى را نيز ستوده و گفته اند: (برخى از
اين كتاب هامشتمل بر افكار بسيار بلندى است و تعاليمى كه ، در آن ها يافت مى شود همان تعاليم
واقعى
عيسى است ، ولى همه مسيحيان عصر ما، اين نوشته ها را ردّ مى كنند و آن ها را ضمن كتاب مقدّس
،قرار نمى دهند ؛ علّت اين امر، آن است كه مسيحيان قديم ، اين كتاب ها را نپذيرفتهاند (219).)
يكى از اناجيل غير رسمى ، (انجيل بَرنابا)، منسوب به قدّيس يوسف برنابا، در گذشته
سال (61 م ) و از
رسولان ومبلّغان مسيحى است كه نامش در بسيارى از ابواب كتاب
اعمال رسولان آمده است .اين انجيل ، گرچه نزد مسيحيان كليسايى ، اعتبارى نداشته ، و مطالعه آن به انگيزه اين كه
تدوين يك
مسيحى نو مسلمان در قرن شانزدهم ميلادى است ممنوع گرديده است ، (220)ولى نزد مسلمانان از اعتبار خاصّى
، برخوردار است ؛ زيرا مطالبى در آن ، يافت شده كه بامطالب انجيلى كه قرآن كريم براى حضرت عيسى مسيح
(ع ) ذكر كرده است ، مطابقت
دارد.(221)2 مسيحيان از يك سو به شدّت ، منكر وجود انجيل
مُنْزل آسمانى براى حضرت عيسى هستند، و از سوى ديگر
مدّعى اند همه آنچه را كه
نويسندگان اين اناجيل و كتب ديگرآن ، نگاشته اند و در دسترس مسيحيان قرار
داده اند به وحى
و الهام الهى بوده است ! (222)
در حالى كه نظر قرآن ، خلاف عقيده مسيحيان كنونى است ، زيرا از يك سو مى فرمايد كه
براى حضرت عيسى (ع )
كتابى آسمانى به نامانجيل ،نازل گرديده است :(وَاَّتَيْنَاهُالْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدىً وَنُورٌ وَمُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ
التَّوْرَاةِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةًلِلْمُتَّقِينَ (223)
و انجيل را به عيسى داديم كه در آن هدايت و نور... و موعظه اى براى پرهيزكاران بود.از سوى ديگر، اين نوشته ها و اناجيل موجود را فقط دسته نوشته اى مى داند كه به دروغ بهخدا نسبت داده
اندن ؛ زيرا چنان كه مرحوم علامه طباطبائى فرمود اصرار قرآن كريم بر مفردآوردن كلمه (انجيل ) در
سراسر آيات آن ، از يكسو
انجيل را كتاب آسمانى فرو فرستادن بر حضرت عيسى (ع ) مى داند واز سوى ديگر
اين
اناجيل موجود را مورد تاءييد قرار نمى دهد.(224)3 چنان كه گذشت مسيحيان در عين حال كه نويسندگان عهد جديد را پيامبر نمى دانند، ولى مىگويند همگى
آنان در تمام آن چه نوشته اند، با الهام الهى و از طريق روح القدس بوده است.(225)