اند بگويند به پيامبر عظيم الشاءن و اولوالعزمى چون عيسى مسيح (ع ) با آنمنزلت و مقام بسيار بالايش نزد خدا، وحى و الهام ، به صورت كتاب آسمانى(انجيل ) نازل نشده است ؟! (226) در برابر، با وجود اين همه مطالب خلافعقل و علم و نيز خلاف شرايع آسمانى در اناجيل موجود، مدّعى شوند اين نوشته ها به وحى والهام الهى بر نويسندگان غير معصوم و غير پيامبر آن ها، فرو فرستاده شده و توسّط آن هابه رشته تحرير در آمده است ! آيا عقل هيچ انسان انديشه مندى چنين چيزى را مى پذيرد؟ تا چهرسد به اين كه اين عقيده خلاف عقل و منطق ، مربوط به مردم جوامعى از دنيا يعنىملل غربى باشد كه داعيه طلايه دارى فرهنگ ، دانش و تمدّن بشرى را در اين عصر در سر مىپرورانند و از ملّت هاى ديگر، حقّ توحّش مطالبه مى كنند.به عنوان نمونه ، مواردى از مطالب خلاف عقل ، علم ودينِ كتاب مقدّس مسيحيان از عهد عتيق و جديدرا فهرست وار مى آوريم .(227)از جمله اين مطالب ، ترسيم چهره انسانى و جسمانى از خدا، گزارش واهى و ضدّ و نقيض درباره زندگى و شخصيّت پيامبران الهى ، به ويژه حضرت موسى و عيسى (ع ) و اصحاب وياران آنان ، تفسير غير منطقى و دور از واقع از وحى و كتاب آسمانى ، ارائهنامعقول و نامقبول از توحيد و يكتاپرستى در قالب تثليث و سه گانه پرستى و اصرار بريگانگى خدا در عين اعتقاد به سه خدا (اَب ، اِبن و روح القدس )، گزارش غير علمى و خلافواقع از مساءله آفرينش انسان و جهان و بسيارى ازمسائل خلاف ديگر است .اينك ذكر چند نمونه :1 در سفر پيدايش (باب سى و دوم ، جمله هاى 24 29) از عهد عتيق آمده است :(... مردى با وى (يعقوب ) تا طلوع فجر، كُشتى گرفت و چون او (آن مرد كه خدا باشد) ديدكه بروى (يعقوب ) غلبه نمى يابد، كفِ ران يعقوب را، لمس كرد و كف ران يعقوب ، در كشتىگرفتن با او فشرده شد. پس گفت : مرا رها كن زيرا كه فجر مى شكافد. گفت : تا مرا بركتندهى تو را رها نمى كنم . به وى گفت : نام تو چيست ؟ گفت :يعقوب ! گفت : از اين پس ، نامتو يعقوب خوانده نشود بلكه اسرائيل ، زيرا كه با خدا و با انسان مجاهده كردى ونصرتيافتى ...!) 2 باز در همين سفر پيدايش (باب سوّم ، جمله هاى 8 10) آمده :(... و آواز خداوندِ خدا را شنيدند كه در هنگام وزيدن نسيم بهار، در باغ مى خراميد و آدم وزنشخويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان باغ پنهان كردند؛ و خداوند خدا، آدم را ندا در داد و گفت :كجا هستى ؟!) 3 در سفر لاويان (باب دهم ، جمله 9) تصريح شده كه نوشيدن شراب و مسكرات در شريعتموسى (ع ) حرام و ممنوع بوده ، و اين حكم ، فريضه اى ابدى درنسل ها است . امّا با توجّه به اين كه به تصريحانجيل متّى (باب پنجم ، جمله هاى 17 18) بعثت حضرت عيسى براىتكميل و تتميم اديان و كتب انبياى پيشين ، به ويژهتكميل شريعت موسى است ، با اين حال در همين انجيل (باب بيست و ششم جمله 29) نسبت زشتشراب خوارى به حضرت عيسى داده ، و حتّى در انجيل يوحنّا (باب دوم ، جمله هاى 1 11) آمده كهآن حضرت با اعجاز از آب ، شراب ساخته ودستور داده بنوشيد!4 در رساله پولس ، رسول به غلاّطيان (باب سوّم ، جمله هاى 24 25) آمده : (شريعت لالاىما شد تا ما را به مسيح برساند... ليكن چون ايمان آمد ديگر زير دست لالا (شريعت ) نيستيم .در حالى كه در رساله پولس به روميان (باب سوّم ، جمله 31) آمده : (پس آيا شريعت را بهايمان ، باطل مى سازيم ؟ حاشا، بلكه شريعت را استوار مى داريم .باز در رساله پولس به روميان (باب هفتم ، جمله 13) آمده : (خلاصه شريعت ، مقدّس است وحكم ، مقدّس و عادل و نيكو.) امّا در رساله غلاّطيان (باب دوم ، جملهاى 16 17) آمده : (هيچكس ازاعمال شريعت ، عادل شمرده نمى شود...) (228)