القا و ابلاغ مى شود تا جهت هدايت بشر به كار گرفته شود. (233) اينوحى ، طبق تصريح قرآن كريم از سه طريق ، ارسال مى گردد؛ يعنى يا از راه وحى و الهامقلبى (اعمّ از ادراك عقلى و شهود باطنى پيامبر) است ، يا از پشت حجاب و به واسطه چيزى است. (مانند تكلّم خداوند با موسى كليم اللّه در كوه طور وراى درخت ) و يا اين كه خداوند توسّطرسول و پيك وحى (جبرئيل ) پيام هايش را به پيامبران مى رساند.(234)گرچه وحى نبوّت ، چنان كه گفته شد داراى مراتب و مراحلى بوده و به موازات سيرمراحل تكاملى انسان و نيز بر اساس نيازمندى بشر درطول زمان ، از حيث محتوا و مفاد، مراحل تكاملى را گذرانده تا اين كه به مرحله نهايى تكاملى خودكه وحى به پيامبر خاتم (ص ) (وحى محمّدى (ص )) باشد رسيده است ، ولى دراصل معنا و مفهوم از حقيقت و سنخيّت يك سانى برخوردار و نيز از راه ها و شيوه هاى متّحدىارسال شده است .(235)نظر اسلام اين است كه وحى در اسلام ، مجموعه پيام هاى آسمانى ابلاغى به پيامبران به ويژهپيامبر خاتم (ص ) را گويند كه توسّط پيك وحى كه فرشته اى به نام(جبرئيل ) است ارسال شد؛ و مجموع مفاد و آيات و حيانى كه توسطجبرئيل و به طور مستقيم بر آن حضرت ابلاغ و برايشارسال شده است ، در (قرآن كريم ) جمع آورى و تدوين گرديده است .از اين رو، قرآن ، وحى خدا، وحى حقيقى و پيامى با عبارات روشن ،كامل و نهايى شناخته مى شود. قرآن براى اثبات وحيانى بودنش به چيزى فراتر از خود،دعوت نمى كند.(236)اكنون كه از ديدگاه اسلام نسبت به وحى به طور فشرده آگاه شديم ، بايد ديد ديدگاهمسيحيّت درباره اين حقيقت انكارناپذير و مورد پذيرش همه اديان آسمانى چيست ؟نظر مسيحيان درباره وحى ، مانند ديدگاه مسلمانان يك سان و يك نواخت نبوده ، و دانشمندان وپژوهشگران مسيحى ، نظريات متفاوت و تعريف هاى گوناگونى از وحى ، ارائه داده اند، كه دراين جا به طرح و بررسى برخى از اين تعاريف مى پردازيم .1 دائرة المعارف كاتوليك ها، وحى را چنين تعريف كرده است : (وحى ،انتقال برخى حقايق از جانب خداوند به موجوداتعاقل ، از اين طريق كه وسائطى است فراسوى جريانمعمول طبيعت ).(237)بر اساس اين نگرش ، كتاب مقدّس به عنوان منبعى موثّق ، شمرده مى شود كه در آن ، مجموعهاى از دانش ها، حقايق و گزاره هاى دينى به عنوان كلام خداوند از زبان پيامبران ، اعلام شده وبه صورت خطا ناپذيرى در آن ، ضبط و ثبت گرديده و به اين سان ، هم از نظر محتوا و هماز نظر لفظ، وحى مستقيم خداوند است .2 (جان هيك ) مى نويسد: (شوراى نخست واتيكان ، اعتقاد كاتوليك ها را در عصر جديد با اينگفته درباره كتاب هاى مقدّس ، بيان كرد:... اين كتاب ها چون با الهام از روح القدس نگاشتهشده اند مى توان گفت نويسنده آن ها خداوند است .) (238) 3 دائرة المعارف امريكانا( ج 23، ص 440) مفهوم وحى را چنين شرح مى دهد: (حقيقتى كه ازناحيه خداوند به مردم رسيده است ، خاصّه از طريق كتب مقدّس ... امّا صريح ترين نوع وحى ،همان اراده خداوند نسبت به انسان در كلام مكتوب و پيام خاصّ الهى است كه در گذشته بهقدّيسين رسيده ؛ آن ها كه با روح القدس ، هم سخن شده اند.) (239) بر اساس اين تعريف ، وحى همان ارتباط پيامى خداوند با انسان است ، وشامل طرق گوناگون معرفت يابى انسان ، همچون معرفت هاى عقلانى ، ادراكات وجدانى ، والهام گيرى از پديده هاى گسترده در طبيعت و تاريخ است كه يك نوع از اين پيام گيرى ، هماندريافت هاى مربوط به كتاب مقدّس مى باشد.