پـيـامـبران ، برگزيدگان خاص الهى براى انجام ماءموريت مهم تبيين حق و حاكميت بخشيدن به آن هـسـتـنـد. بـراى بـررسـى مـاءمـوريت مهم و نهضت مستمرّ پيامبران ، ابتدا بايد به تبيين حق و باطل و مشخص كردن مظاهر آن بپردازيم .
حق و باطل
حق يعنى چيزى كه واقعيت خارجى دارد و ثابت و زوال ناپذير است . بنابراين ، حق فقط خداوند اسـت و آن چـه كـه از حـضـرت حـق نـشـاءت بـگـيرد(4) و مظهر او باشد يا ما را به او بـرسـانـد؛ وجـود جـهـان حـق اسـت ؛ چون فعل خدا و مظهر اوست ؛ قرآن حق است چون كلام خداست و پـيـامـبـران حـق انـد، چـون رسـول خـدايـنـد؛ اعـتـقـادات صـحـيـح و اخـلاق مـتـعـالى و اعمال صالح حق اند چون رساننده به خدايند.در مـقـابل ، خدايانِ مشركان باطل اند؛ زيرا واقعيت ندارند و فقط موجوداتى توهمى و ساخته ذهن مـشـركـان انـد؛ اديـان و مـكـاتـب غـيـر الهـى همه باطل اند؛ زيرا از خداوند نشاءت نگرفته اند و مـحـصـول جـعـل و تـحـريـف انـسـانـنـد؛ عـقـايـد، اخـلاق و اعـمـال كـافـران و مـشـركـان باطل است (5)، چون رساننده به حق و مطابق امر و دستور حق تعالى نيستند.
اختلاط حق و باطل
حـق در عـالم مـلكـوت ، صـريـح و خـالص اسـت ، ولى وقـتـى بـه عـالم مـاده تـنـزل مـى كـنـد، خـلطـى از بـاطـل بـا آن هـمـراه مـى گـردد و گـاه ايـن خـلط بـاطل كه در لباس حق جلوه گر شده ، حق را مى پوشاند. اين خصوصيّت عالم ماده و امتحان است كـه بـاطـل در لباس حق جلوه گر شود تا انسان ها به فتنه گرفتار آيند و جوهره ذاتى شان آشـكـار شـود و حق طلب از باطل خواه متمايز گردد و اين خصوصيت را حضرت حق قرار داده است . خداوند اين خصوصيت را در قالب مثالى مشخص كرده :(اءَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَالَتْ اءَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رَابِياً... كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ