صلاحيّت نداشتند. امام على (ع )در دوران خلفا با همه محدوديتى كه داشت ، سعى در تـبـيـيـن ديـن و نـفى تحريف ها داشت و حاكمان نيز گاهى از سر ناچارى براى تبيين دين به امام متوسل مى شدند. در دوران كوتاه خلافت خويش نيز امام از هر فرصتى براى تبيين اسلام ناب و نفى تحريف ها از معارف و احكام قرآن بهره برد و خطبه هاى پر محتواى امام ناظر به اين تلاش گسترده آن حضرت است .
2 ـ مـعرفى خود به عنوان تنها كسى كه صلاحيت تصدّى حكومت را دارد. در اين زمينه نيز امام هر چـه تـوانـسـت ، كـوتـاهـى نـكرد و در مواقف متعدد صلاحيت منحصر به فرد خود را براى تصدى حكومت اسلامى بيان كرد. بهترين نمونه اقدامات آن حضرت در اين زمينه ، قسم دادن هاى ايشان و اقرار گرفتن از مخاطبان در دوران خلفاست .(69)
امـام عـلى (ع )در طـول دوران خـلفـا بـه انـجـام اين دو وظيفه همت گماشت تا اين كه بعد از كشته شـدن خـليـفه سوم ، جامعه بيزار از ظلم و ستم و بى عدالتى ، به امام رو آورد و ايشان حجت را بـر خـود تمام ديد و خلافت را به عهده گرفت . متاءسفانه انحرافات بعد از پيامبر9، چنان در عـمـق روح افـراد و لايـه هـاى زيـريـن اجـتماع نفوذ كرده بود و عموم مردم چنان به روش هاى غير اسـلامـى خـو گـرفته بودند و ذائقه ها چنان انحراف يافته بود كه روش عادلانه امام على (ع )را هضم نمى كرد و حلاوت قسط و عدل امام در كام ها تلخ مى نمود. دشمنان نيز دسيسه ها كردند بـه طـورى كـه حكومت امام ديرى نينجاميد و با شهادت امام ، جانشين معصومش ـ امام حسن مجتبى (ع ) را نـيـز يـارى نـكـردنـد. بـه طورى كه ايشان مجبور شد با معاويه صلح كند و حكومت را به او واگـذارد و خود خانه نشين گردد و دو دهه بعد، برادرش امام حسين (ع )نيز به دست جانشين ظالم معاويه ـ يزيد ـ مظلومانه به شهادت رسيد.
مبارزات امامان بعد از حادثه كربلا
بـراى تـحـليل و بررسى امامان بعد از واقعه كربلا تا شروع دوران غيبت ،توجه به دو نكته لازم است :
1 ـ شـايـد روش مـبارزاتى امامان در نگاه اول متفاوت و حتى در مواردى متعارض به نظر برسد؛ ولى بـايـد تـوجه داشت كه اين تفاوت روش از تفاوت شرايط ناشى مى شود. به بيان رهبر معظم انقلاب :
بـه جـاى اين كه بياييم زندگى امام حسن مجتبى را جدا و زندگى امام حسين را جدا و زندگى امام سـجـاد را جـدا تحليل كنيم تا احيانا در دام اين اشتباه خطرناك بيفتيم كه سيره اين سه امام ، به خـاطـر اخـتـلاف ظاهرى ، با هم متخالف و متعارض اند، بايد يك انسانى را فرض كنيم كه 250 سـال عـمـر كـرده و در سـال يـازدهـم هـجـرت قـدم در يـك راهـى گـذاشـتـه و تـا سـال 260 هـجـرى ايـن راه را طـى كـرده اسـت .
هـر انـسـانـى كـه از عـقـل و حـكمت برخوردار باشد ـ ولو نه از عصمت ـ در يك حركت بلند مدت ، تاكتيك ها و اختيارهاى مـوضـعـى خواهد داشت . گاهى ممكن است لازم بداند تند حركت كند و گاهى كند و گاهى حتى ممكن اسـت بـه عـقـب نـشـينى حكيمانه دست بزند اما همان عقب نشينى هم از نظر كسانى كه علم و حكمت و هدفدارى او را مى دانند، يك حركت به جلو محسوب مى شود.(70)
مبارزه امامان ، مبارزه اى جامع و هدفدار بود؛ بدين معنا كه هم مبارزه علمى و كلامى بود كه در ردّ مـكـتـب هـاى كـلامـى و فـقهى حاكم و مورد تاءييد حكومت ها، ارائه شده بود، هم رنگ و بوى مبارزه مسلحانه داشت (71) و هم داعيه امامت و رهبرى ؛ از اين رو حكومت ها از مبارزات امامان و حشت بيشترى داشتند و با آن با شدت بيشترى برخورد مى كردند. مبارزات كلامى امامان براى منهدم سـاخـتـن فـرهنگ حاكم و ارائه فرهنگ جايگزين بود تا جامعه به بى بنيانى فرهنگ حاكم واقف گـردد و در پـى هـدم آن و جـايگزين كردن فرهنگ امامت برآيد و در ضمنِ آن ، امامان ياران خود را براى مبارزه مسلحانه آماده مى كردند تا اگر زمينه ايجاد شد، حكومت جور را ساقط كنند و حاكميت صالحان را تحقق بخشند. مقام معظم رهبرى مى فرمايد:
هـمـه كـارهـاى امـامـان : ـ غـيـر از آن كـارهـاى مـعـنـوى و روحـى كـه مـربـوط بـه اعـلاء و تكميل نفس يك انسان و قرب او به خداست ، بَيْنَهُ و بَيْن رَبِّهِ ـ يعنى درس ، حديث ، علم ، كلام ، مـحاجّه با خصوم علمى يا خصوم سياسى ، تاءييد و حمايت يك گروه ، ردّ يك گروه و غير ذلك ، هـمـه در ايـن جـهـت اسـت ، بـراى ايـن اسـت كـه حـكـومـت اسـلامـى را تشكيل بدهند.(72)
ايـن مـطـلب بـراى آنـان كـه انـدكـى تـاءمـل مى كردند ـ از موافق و مخالف ـظاهر بود؛ از اين رو