نقش مردم در مبارزات انبيا - نهضت انتظار و انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهضت انتظار و انقلاب اسلامی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الوهـيـّت خـداى يـگانه و انكارشان را نسبت به خدايان ساختگى اعلام كنند. چنين اقدامى جراءت و جـسـارت فـوق العـاده مـى خـواسـت (15) و خـطـر قـطعى در پى آن بود و لذا قرآن در تمجيد از اقدام آنان مى فرمايد:

(وَرَبـَطـْنـَا عـَلَى قـُلُوبـِهـِمْ إِذْ قـَامـُوا فـَقـَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِلَن نَدْعُوَا مِن دُونِهِ إِل هاً لَقَدْ قُلْنَا إِذاً شَطَطاً)(كهف : آيه 14)

و دل هايشان را استوار گردانيديم آن گاه كه [به قصد مخالفت با شرك ] برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمين است . جز او هرگز معبودى را نخواهيم خواند كه در اين صورت قطعاً ناصواب گفته ايم .

اصحاب كهف فقط اعلام علنى توحيد و باطل بودن شرك را وظيفه خود دانستند و براى انجام اين وظـيـفه قيام كردند و بعد از آن ، در فرصت مناسب فرار كردند، ولى پيامبران موظف هستند علاوه بـر اعـلام تـوحـيـد و ابـطـال شـرك و آداب و رسوم جاهلى ، به دعوت ادامه دهند و مقاومت ورزند و مـعلوم است كه اين وظيفه ، بسيار خطرناك تر، سنگين تر و در نتيجه بزرگ ترين مصداق قيام و مبارزه است ؛ چنان چه در روايت هم آمده است :

برترين جهاد، گفتن كلام حق نزد امام ستمگر و جبّار است .(16)

جنبه دوم ، مبارزه ضد استكبارى انبيا:، قيام و به دست گرفتن رهبرى مبارزه براى تحقق بخشيدن بـه تـوحـيد و عدالت و ريشه كن ساختن حاكميت جهل و خرافه و طاغوت است . خداوند پيامبران را براى تصدّى امامت مردم در اين مبارزه مقدّس فرستاده است :

(وَمَا اءَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ...)

(نساء: آيه 64)

ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اينكه به اذن خدا از او اطاعت كنند.

نقش مردم در مبارزات انبيا

از جـنـبـه اول ، پـيامبران موظف به ابلاغ وحى و دعوت مستمر هستند، خواه مخاطبان ، دعوت آنان را اجـابت كنند يا نكنند؛ خوشايند آنان باشد يا نباشد، خوف و خطر عظيم داشته باشد ـ كه قطعاً دارد ـ يـا نـداشـتـه بـاشـد. آنـان موظف به ابلاغ وحى و دعوت به پذيرش توحيد و نفى شرك هستند و اگر مخاطبان نپذيرفتند، بر آنان حرجى نيست و وظيفه خود را انجام داده اند:

(وَ ما عَلَيْنا اِلا الْبَلاغُ الْمُبينُ)(يس : آيه 17)

(اگر نپذيرند) جز ابلاغ روشن پيام خداوند، وظيفه ديگرى نداريم .

وظـيـفـه ابـلاغ وحـى هيچ قيد و شرطى ندارد و در هر شرايطى هر چندبحرانى و خطرناك ، بر پـيـامـبـر لازم اسـت و بـايـد تـا آن گـاه كه خدا امر كرده ، آنان را دعوت كند و بر دعوت خويش ‍ اصـرار ورزد.

نـوح (ع )در مـقـابـل مـشركان كه او را تهديد كرده و از دعوت به توحيد نهى مى كردند، اين گونه اعلام مى كند:

اى قـوم مـن ، اگر ماندن من [در ميان شما] و اندرز دادن من به آيات خدا، بر شما گران آمده است ، [بـدانـيـد كـه من ] بر خدا توكّل كرده ام . پس در كارتان با شريكان خود همداستان شويد، تا كارتان بر شما ملتبس ننمايد سپس درباره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.(17)

و هود(ع )مى فرمايد:

مـن خـدا را گـواه مـى گـيرم و شاهد باشيد كه من از آنچه جز او شريك وى مى گيريد، بيزارم ! پس همه شما در كار من نيرنگ كنيد و مرا مهلت مدهيد!(18)

البته پيامبران موظف به دعوت همه مردم بودند، ولى چون حاكمان وقدرتمندان تاءثير فراوان بـر عـامه مردم دارند و عامه معمولاً پيروان آنان هستند؛ پيامبران دعوت خويش را متوجه حاكمان مى كـردنـد تا با اصلاح آنها بتوانند زمينه هاى اصلاح عمومى را راحت تر فراهم كنند. ابراهيم (ع )بـه سـراغ نـمرود مى رود و بت ها ـ بارزترين مظاهر شرك در جامعه ـ را مى شكند تا به طور طـبيعى صداى دعوتش در گستره وسيع ترى منعكس گردد و موسى و هارون 8 موظف مى شوند در اوليـن قـدم بـه سـراغ فرعون بروند(19) و از همين جهت

/ 49