شروع مبارزه امامان - نهضت انتظار و انقلاب اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهضت انتظار و انقلاب اسلامی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 ـ تعيين خليفه و جانشين

دغـدغـه ديـگـر پـيـامـبـر، مـسـاءله حـكـومـت و تداوم صحيح آن بود. پيامبر نمى توانست نسبت به سـرنـوشـت حـكومت نوپاى اسلامى ، بى توجه باشد. آيات قرآن و رهنمودهاى آن جناب ، تكليف جـانـشـيـنـى را بـه اجـمال روشن كرده بود. به حكم عقل و قرآن و رهنمودهاى پيامبر9، زمام حكومت بـايـسـتـى در دسـت صـالح تـريـن ، عـالم تـرين و تواناترين فرد براى اداره حكومت باشد و مـصداق آن نيز روشن بود و پيامبر هم بارها او را معرفى كرده بود. همه مى دانستند كه على بن ابـى طـالب بـرتـر از ديـگـران اسـت و هـيـچ كـس از لحـاظ عـلم ، عـدالت و تـدبـيـر بـا او قـابـل مـقـايـسه نيست ؛ ولى منافقانى در جامعه بودند كه به نبوت و رسالت ايمان نداشتند و براى رسيدن به مقام و موقعيت ، اظهار ايمان مى نمودند و براى تصاحب حكومت ، طرح و نقشه ها داشـتـنـد همچنان كه بسيارى نيز از ترس اظهار ايمان مى كردند و كفر و بغض و كينه خود نسبت بـه اسـلام و پـيـامبر و ياران ايشان به خصوص ‍ امام على (ع )را پنهان مى داشتند. آنان در جنگ هـاى گـذشته از على بن ابى طالب ضربه هاى بسيار خورده و كينه او را در درون پنهان كرده بـودنـد و بـه هـيـچ وجـه حـاضـر بـه پـذيـرش ‍ حـكـومـت اهـل بـيـت و امـام عـلى (ع )بـعـد از رسـول خـدا نـبـودنـد. بـسيارى نيز گرچه مؤ من بودند و كينه نـداشـتـنـد، ولى ايـمـان آنـان بـه حـدى نـبـود كـه آنـان را بـه فـداكـارى و تـحـمـّل سختى ها براى تداوم حاكميت حق وادارد و چنانچه در آينده انحرافى پيش مى آمد، حاضر بـه تـحـمـل سـختى هاى مبارزه نبودند. پيامبر كه از همه اين مطالب آگاه بود، مى ديد كه اگر قـبـل از وفـات خـودش تـكليف جانشينى را معين و قطعى نكند، مخالفان و دشمنان نخواهند گذاشت بـعد از وفات او، مردم صالح ترين فرد را انتخاب كنند و حكومت اسلامى را به انحراف خواهند كـشـانـد. از اين رو منتظر زمانى مناسب بود تا على بن ابى طالب را به طور رسمى به عنوان جـانـشـيـن خـود در امـر حـكـومـت مـعـرفـى كـنـد و بـراى او از مـردم بـيـعـت بـگـيـرد و مـسـاءله را حـل كـند. در روز هجدهم ذى حجه ، هنگام بازگشت از سفر حج ، در محلى به نام غدير خم ، پيامبر از جـانـب خـدا مـوظف شد مساءله جانشينى در امر حكومت را ابلاغ كند؛ از اين رو دستور داد همه گرد آمـدنـد و در آن بـيـابـان خـشـك و در آن گـرمـاى شـديد و آفتاب سوزان خطبه خواند و در پايان فرمود:

(اَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ اَنّى اَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ؟)

آيا قبول داريد كه من به مؤ منان از خود ايشان سزاوارتر و اختياردارترم ؟ همگى جواب دادند: آرى .

پس دست امام على (ع )را گرفت و فرمود:

هر كس من صاحب اختيار او هستم ، پس اين على صاحب اختيار اوست .(66)

و بـعـد هـمـه حـاضـران در آن مـوقـف ، اعـم از زن و مـرد كـه تـعـدادشـان بـيـش از صـد هـزار نفر بـود،(67) بـا امـام بـيـعـت كـردنـد و بـه ظـاهـر تـكـليـف جـانـشـيـنـى مـعـلوم و خـيـال پـيـامـبـر راحـت شـد. البـتـه بـعـد از آن زمـان تـا آخـريـن لحـظـات حـيـات نـيـز، رسـول خـدا پيوسته در پى تحكيم اين دو مطلب (جانشينى در تفسير دين و در امر حكومت ) بود و حـتـى در آخـريـن لحـظـات عـمـر قـلم و دواتـى خـواسـت تـا چـيـزى بـنـويـسد كه مردم در صورت عـمـل بـه آن ، هـرگـز گـمـراه نـشـونـد و آن هـم قـطـعـاً چـيـزى جـز اطـاعـت از قـرآن و اهـل بـيـت نـبود. متاءسفانه بعد از وفات رسول خدا(ص )همان گروه هاى مذكور نگذاشتند خلافت بـر آن مـسـيرى كه پيامبر معين كرده بود جريان يابد و كودتا كردند و با زور و زر و تزوير از مردم بيعت گرفتند.(68)

شروع مبارزه امامان

پس از وفات رسول خدا(ص )و انحرافى كه در امر خلافت رخ داد،امام على (ع )اقدامات خود را در دو جهت سامان داد:

1 ـ تـبـيـيـن اسـلام ناب و ابطال تحريف هايى كه در دين ايجاد مى شد. با غصب خلافت ، مرجعيت ديـنـى امـام نـيـز مـسـكـوت گذاشته شد. كم كم افرادى به عنوان عالم و مفسر و فقيه به جامعه مـعـرفـى شـدنـد و بـه طـور رسـمـى وظـيـفـه تـبـيـيـن و تـفـسـيـر ديـن بـه آنـهـا واگـذار شد و حـال آن كـه

/ 49