1 ـ در آستانه پيروزى انقلاب ، افراد جامعه نسبت به انقلاب چه موضعى دارند؟ 2 ـ چرا وقوع حركت هاى ارتجاعى بعد از انقلاب هاى فكرى و بزرگ حتمى است ؟ 3 ـ عوامل داخلى و خارجى حركت هاى ارتجاعى كدامند؟ 4 ـ چه عواملى باعث پيشرفت حركت هاى ارتجاعى مى شود؟ 5 ـ راه كارهاى مبارزه با حركت هاى ارتجاعى را نام برده و درباره يكى از آنها توضيح دهيد.
درس چهارم
نقش امامان در حفظ دين
پـيـامـبـر اسـلام (ص )از جـانـب خداوند ماءموريت يافت تا دين خاتم را به بشر عرضه كند و آن حـضـرت در مدت بيست و سه سال دوران رسالت به ايفاى اين وظيفه خطير همت گماشت و اولين حـكـومـت اسـلامـى را بـنيان گذاشت . آن حضرت همواره نسبت به آينده دين و نظام نوپاى اسلامى دغـدغـه خـاطـر داشـت و دو مـوضـوع بـيـش از هـمـه خـاطـر شـريـف ايـشـان را بـه خـود مشغول داشته بود: اول (مصونيت اسلام از تحريف ) و دوم (جانشينى در امر حكومت )؛ از اين رو، رسول خدا(ص )دو اقدام اصولى كرد:
1 ـ تعيين مفسر رسمى و مرجع دينى
اديان پيشين از خطر تحريف و اختلاف مصون نماندند و متون وحيانى آنها مورد دستبرد و تحريف لفـظى قرار گرفت و تفسيرهاى متعدد و متخالف در آنها راه يافت و از همين رهگذر، پيروان آنها دچار اختلاف و تفرقه شدند و به جان هم افتادند. اما متن وحيانى اسلام ـ يعنى قرآن ـ اگرچه از خـطـر دسـتـبـرد و تحريف لفظى مصون ماند؛ چرا كه خداوند مصونيت آن را براى هميشه تضمين كرده بود(60)، ولى تضمينى براى در امان ماندن آن از تحريف معنوى و تفرقه دينى وجود نداشت و پيامبر از آن بيمناك بود و هشدارهاى قرآن در اين زمينه (61) را مد نظر داشـت . تـعـيـيـن مـرجـعى براى تفسير متن وحى و حل اختلاف ، اقدام ضرورى و لازمى بود كه مى توانست دين را از تحريف معنوى و اختلاف و تفرقه درامان بدارد و آن را حفظ كند و اين مرجع نيز بـايـد مـعـصـوم بـاشـد تـا از خـطـا و اشـتـبـاه و تـاءثـيـر هـوا و هـوس و عـوامـل غـيـر الهـى درامـان بـوده ، بـتـواند مرجع تعيين حق گردد. اگر چه مساءله امامت و جانشينى رسـول خـدا در امـر تـبـيـيـن و تـفـسـيـر وحـى و حـل اخـتـلاف هـمزمان با ابلاغ رسالت مطرح شده بود(62)، اما لازم بود پيامبر در روزهاى آخر عمر خويش نيز بر آن تاءكيد ورزد و با وضـوح بـيـشـتـرى آن را ابـلاغ كـنـد.بـيـانـات بـسـيـارى از رسـول خـدا نـاظـر بـه انـجـام ايـن مـهـم اسـت كـه حـديـث مـعـروف ثـقـليـن از مـهم ترين آنهاست . رسـول خـدا در آخـرين سفر زيارتى خود به مكه ، دستور داد در همه جا اعلام كنند كه اين آخرين سـفـر ايـشـان به مكه است و هر كس مى تواند، ايشان را در اين سفر همراهى كند.از اين رو در آن سـال جـمـعـيـت عظيمى با رسول خدا همراه شدند(63) و ايشان در مجمع عمومى حجاج در عرفات به ايراد خطبه پرداخت و در ضمن آن فرمود:(اِنّى تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدى اَحَدُهُما اَعْظَمُ مِنَ الاْخَرِ كِتابَ اللّهِ عـَزَّوَجـَلَّ حـَبـْلٌ مـَمـْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَى الاَْرْضِ وَ عِتْرَتى اَهْلَ بَيْتى وَ لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَلْحَقُوا بى فيهِما)(64)اى مردم من دو ميراث گرانبها در بين شما مى گذارم ، تا زمانى كه به آن دو تمسّك بجوييد، از ضـلالت در امـان هـسـتـيـد. يـكـى از ايـن دو مـيراث ، از ديگرى عظيم تر است ، [اولى ] كتاب خدا، ريـسـمـانـى كـه از آسـمـان بـه زمـيـن امـتـداد دارد و [دومـى ] خـانـدانـم و اهل بيتم كه از هم جدا نمى شوند تا اينكه سر حوض كوثر بر من وارد شوند، پس بنگريد با چه عملكردى درباره آن دو به من ملحق مى شويد.بيانات فراوان ديگرى از رسول خدا بر مرجعيت علمى امام على 7دلالت دارد از جمله اين حديث :على باب علم من و تبيين كننده وحى براى امتم بعد از من است .(65)