در ايـن جـا مـمكن است اين سؤ ال براى برخى سطحى نگران مطرح شود كه عالمان دينى با اين مـجـاهـدت هـا و مـواضـع ظـلم سـتـيـزى كـه داشـتـنـد و در رفـتـار و عـمـل نـيـز نـشان دادند، چگونه برخى از آنان ـ آن گونه كه در شرح حالشان نوشته اند ـ با سلاطين جور، مرتبط بوده و به دربار آنان آمد و شد داشتند؟ پاسخ : در شرح حال گروهى از رجال برجسته دينى مانند سيد مرتضى ، سيد رضى ، خواجه نـصـيـر طـوسـى ، عـلاّمـه حـلّى ، علاّمه مجلسى ، شيخ بهايى و... آمده كه اينان با سلاطين زمان مـرتـبط بوده اند. قبل از اينان مى توان از برخى شخصيّت هاى برجسته از ياران امامان : مانند عـلى بـن يـقـطـيـن ، عـبـداللّه نـجـاشـى ، ابـوالقـاسـم بـن روح ، مـحـمـد بـن اسـمـاعـيـل بـن بـزيـع و نـوح بـن دَرّاج نـام بـرد كـه بـا خـلفـاى جـور آمـد و شـد داشـتـه اند.(99)بدون شك ، اين بزرگواران ، براى اقدام خود، حجّت شرعى داشتند و هدف آنان از اين كار، حفظ و پـاسدارى از دين و خدمت به تشيّع و شيعيان بوده است ؛ اينان كه پايه گذاران علوم اسلامى هـستند و اين همه ميراث هاى گرانبهاى علمى را در اختيار ما گذارده اند و اگر اينان نبودند ما هيچ سـرمـايـه عـلمـى نـداشـتـيـم . چگونه ممكن است شخصيّتى چون علاّمه مجلسى كه آن همه روايات پيرامون تحريم كمك به ستمگران را گردآورده است ، خود، دربارى باشد؟ پاسخ اين ابهام را از زبان امام خمينى (ره ) چنين مى شنويم :امـّا خـوب ، ايـن تاريخ صد ساله ، صد و چند ساله اخير، در دست است . ما يك خرده جلوترش مى رويـم ، مـى بـيـنـيـم كـه يـك طـايـفـه از عـلمـا، ايـن هـا گـذشـت كـرده انـد از يـك مـقـامـاتـى و مـتّصل شده اند به يك سلاطينى ، با اين كه مى ديدند كه مردم ، مخالفند؛ ليكن براى ترويج ديـانـت و تـرويـج