بسيارى چنين مى پندارند كه زهد يعنى تحمل محروميت از نعمتها و رنج بردن از تنگى معيشت به نحوى سخت و طاقت فرسا. اما سلمان فارسى كه علم اول و آخر را به دست آورده بود مى خواهد خود را بر زهد واقعى تربيت كند و بسازد و به طور حقيقى دل خويشتن از انديشه دنيا تهى نمايد و نمى خواهد نفس خود را اطمينان و آرامش بخشد تا با همه عقل ، فكر، اعضاء و جوارحش و براى هميشه ، به خداى سبحان روى آورد و هيچ چيز او را از ذات بارى تعالى منصرف و مشغول نگرداند. وقتى كه مقررى خود را دريافت مى كرد هزينه يكسال خود را از آن بر مى داشت تا زمان بعدى دريافت مقررى . به او گفته شد: تو با زهد چنين مى كنى در حالى كه نمى دانى امروز مى ميرى يا فردا! در جواب گفت : (( چرا همانطور كه نگران مرگ من هستيد به زنده ماندنم اميدوار نيستيد؟ - اى نادانان - آيا ندانسته ايد كه اگر انسان معيشت در حد قابل اعتمادى نداشته باشد نفس او از فرمانش سرپيچى مى كند اما اگر معيشت او فراهم باشد نفسش اطمينان و آرامش پيدا مى كند )) .(77)نكات و مطالب ذيل از اين نص استفاده مى شود:1 - سلمان نمى خواهد حتى براى يكبار به نفس خود مشغول و از خداى سبحان غافل شود.2 - او از موضع شخص دانا و روشن بينى كه عميقا و به طور مساوى به درد و درمان مى انديشد و درد را به نحو اساسى و واقعى درمان مى كند با خواستها و اميال نفس خود برخورد و رفتار مى كند.3 - ملاحظه مى شود كه كسانى كه به سلمان خرده گرفته اند زهد او و روى گردانيش از دنيا را تصديق و اذعان كرده اند اما از آن جا كه سر و سبب كنار گذاشتن هزينه يكسال را نمى دانسته اند از اين كار سلمان شگفت زده و متحير شده اند.4 - سلمان معترضان را متوجه خطا و اشتباهشان در طرح معادله اى كه ديدگاهشان بر آن مبتنى بوده نموده و بر اساس واقع گرايى و نه با فريب و شعارهاى پر زرق و برق ، مبناى فكرى آنها را تعديل كرده است .نكات و مطالب ديگرى را مى توان از نص مزبور به دست آورد اما در اين مجال پرداختن بدانها را ضرورى و لازم نديده به همين اندازه اكتفا مى كنيم و فرصت را به سخن گفتن از جهات و جوانب ديگرى از شخصيت و زندگانى اين بزرگمرد مى دهيم .