اگر كسى بكوشد آنچه را كه در تاريخ آمده و به پديده خوار شمارى غير عرب توسط عرب اشاره و دلالت داده ، از جمله امور و حالات نادر و كمياب كه علماء به لحاظ ندرت و شذوذ (خلاف قاعده عموم بودن ) آنها را رها مى كنند، به شمار آورد، يا در صحت برخى از آنها مثل تحميل مالياتهاى به غير عرب ، محروم ساختن آنها از پرداختهاى دولتى و غير ذلك تشكيك و ترديد كند (169)، چنين تلاشى بى نتيجه ، ناكام و فاقد هر گونه ارزش علمى است چرا كه اگر اين گونه تلاشها ارزش و اعتبار داشته باشند و اين بدان معنا خواهد بود كه ما هرگز و مطلقا نتوانيم هيچ حقيقت تاريخى را ثابت كنيم و حتى در وجود معاويه و على - عليه السلام - و وقوع جنگ صفين و جمل و حوادث كربلا ترديد كنيم و پس از اين ، حدوث طوفان نوح و سقوط اندلس را تصديق ننماييم و همچنين اثبات صفت كرم و شجاعت براى عرب (در زمان گذشته ) و امثال اين امور امكان نداشته باشد؛ زيرا اگر ادله و شواهدى كه پيرامون مساءله تبعيض نژادى - با آن كثرت و فراوانى شگفت آور - براى ما نقل شده اند اين مساءله را ثابت نكنند و به طور كلى اثبات هيچيك از حقايق مورد اشاره در بالا امكان نخواهد داشت .چگونه مى توان فتاواى فقهى اثر پذيرفته از اين گرايش را كه در طول و عرض سرزمينهاى اسلامى انتشار يافته و مبناى عمل فرق و طوايف بزرگى است از امور نادر و كم شمار به حساب آورد؟ پاره اى از اين فتاوا در مسائل ازدواج و ارث خواهد آمد. بعلاوه به اين گرايش جنبه عقيدتى داده شده به نحوى كه تا چندين قرن در انديشه توده مردم (عرب ) جا افتاده بود تا آن جا كه مى بينيم (( ابن تيميه )) به طور صريح و روشن و از باب (( ارسال مسلمات )) و بيان امرى كه ثبوت آن مفروغ عنه است اين اعتقاد را بيان كرده مى گويد:(( آنچه اهل سنت و جماعت برآنند اين اعتقاد است كه : جنس عرب برتر از جنس عجم است چه عجم عبرى ، چه عجم سريانى ، رومى ، يا فارسى و غير اينها... )) .(170)و براى اين اعتقاد استدلال كرده به اين كه عرب از ديگران فهيم تر و يادگيرنده ترند و در بيان (سخن گفتن ) تواناتر مى باشند.(171)در اين فصل و فصل آينده دسته بزرگى از روايات و نصوص تاريخى را از منابع بسيارى مى آوريم كه نشان دهنده گوناگونى و اختلاف شديد موارد و طبايع امورى است كه اين گرايش كينه توزانه يهودى گرايانه در آنها بروز كرده است . روشن است كه رابط اين امور پراكنده و جامع اين موارد مختلف و متنوع ، جز تعصبى ژرف و انگيزه هاى نابخردانه ريشه دار چيز ديگرى نبوده است .نصوص و روايات بسيار ديگرى در اين باره هست كه ما متعرض آنها نمى شويم . چرا كه در صدد بررسى همه جانبه اين مساءله نيستيم و هدف مان فقط اشاره به اين مطلب است . بررسى اين گرايش از همه جهات و جوانب آن و آثارى كه در طول تاريخ در جوامع اسلامى بر جاى گذاشته و جنگهايى كه بر پا كرده و تحولاتى كه پديد آورده تا آن جا كه گفته شده :(( علاوه بر حوادث بزرگ و خطرناكى كه جهان اسلام در طول تاريخ از ناحيه تبعيض نژادى به خود ديد، علت و سبب از دست رفتن سرزمين اندلس برتر شمردن عرب بر غير عرب بوده است ... )) .(172)چنين كنكاش به جستجو و استقصاء بيشتر و فرصت و كوشش فراوانى نياز دارد كه اكنون براى ما مقدور و ميسور نمى باشد.
تنوع روش تبعيض گرايى
ناگفته نگذاريم كه اين گرايش ماهيت نظرى و فكرى نيز يافته ،براى اثبات برترى عرب بر ديگران دلايل و براهينى اقامه گشته نوشته ها نوشته شد و تا زمانهاى اخير اين بحث و استدلال ادامه داشت و (( ابن تيميه )) (173) جز او در اين وادى سعى كردند. طبيعى بود كسان و گروههايى كه حقوقشان تضييع و كرامت انسانيشان پايمال و بدانها ستم شده بود در راه اثبات برابرى خود با عرب و قبولاندن اين كه (( عربى را بر عجمى برترى و فضلى نيست جز با پرهيزگارى و عمل شايسته )) به آنها سعى و تلاش كنند.اما در عصر امويان تلاش و كوشش قابل ذكرى از سود اين افراد و گروهها به چشم نمى خورد و شايد علت اين