خداى تعالى سلمان محمدى معروف به سلمان فارسى - رحمت و رضوان خدا بر او و حشرنا الله معه را - كه در جستجوى دين حق از موطن خود هجرت كرد و رنجها و سختيهاى بسيار در اين راه تحمل كرد تا آنجا كه در اين راه به بردگى مبتلا گرديد، تا اين كه خداوند او را به دين حق هدايت فرمود و بر او منت نهاد. و او در سال اول هجرى و مشخصا - به طورى كه گفته شده (7) - در ماه جمادى الاولى از آن سال به دين اسلام مشرف گشت .داستان چگونگى رسيدن او به مدينه و آنچه پيش از وصول به مدينه بر او گشت مفصل است و اندكى داراى اختلاف كه ما در اينجا در پى بررسى آن وقايع نيستيم .اما در اين شكى نيست كه در خلال مهاجرت به بردگى گرفته شده و به منطقه حجاز و مشخصا مدينه آورده شده و به قولى ديگر به (( مكه )) يا (( وادى القرى )) برده شده و سپس به مدينه آورده شده است . او دانسته بود كه به زودى پيامبرى ظهور خواهد كرد كه صدقه نمى خورد، هديه مى پذيرد و بين دو شانه اش مهر پيامبرى ممهور است . پس چون سلمان در محله (( قبا )) پيامبر - صلى الله عليه و آله - را ديد و مقدارى خرما به عنوان صدقه به او داد و ديد آن حضرت به ياران خود فرمود كه از آن بخورند و خود از آن نخورد چون صدقه بود اين را يكى از آن سه نشانه شمرد. سپس در مدينه حضرتش را ديد و مقدارى خرما از باب هديه تقديمش كرد و اين بار ديد خود او از آن خرما تناول فرمود.و زمانى ديگر در محل (( بقيع الغرقد )) آن حضرت را در تشييع جنازه يكى از صحابه خود ديد به او سلام كرد و پشت سرش رفت آن حضرت - صلى الله عليه و آله - جامه از پشت خود كنار زد، چون مهر پيامبرى را بر پشت آن جناب ديد خود را بر آن افكند و آن مهر را بوسيد و گريه كرد آنگاه اسلام آورد و داستان خود را براى رسول الله - صلى الله عليه و آله - حكايت كرد(8). پس از اين - به طورى كه خواهيم گفت - از بردگى آزاد گرديد.
آنچه ما از اين ماجرا مى فهميم
از داستان اسلام آوردن سلمان دانسته مى شود كه سلمان به انگيزه احساسى و عاطفى يا مصلحت جويى و يا بر اثر اعمال فشار بر او يا به سبب اقتضاى جو خاصى اسلام نياورده است ؛ بلكه پس از آن كه در جستجوى دين حق جلاى وطن كرد و زحمات و مشتقات بسيارى در اين راه بر خود دين جلاى وطن كرد و زحمات و مشقات بسيارى در اين راه برخود هموار كرد تا آنجا كه به بردگى گرفتار آمد فقط به علت اقناع فكرى و پذيرش قلبى اسلام آورد. بعلاوه به طورى كه در برخى از روايات - كه نقل خواهد شد - آمده است او از آغاز، به شرك تظاهر مى كرده و ايمان خود را پنهان مى داشته است . مفهوم اين روايات بر اين دلالت مى كند كه دين دارى امرى فطرى است و عقل سليم انسان را به دين فرا ميخواند و سلمان از اين طريق به ايمان به خدا و انبياء و شرايع الهى راه يافت .
زمان آزاد شدن سلمان
گفته اند در آغاز سال پنجم هجرى ، سلمان به طور كامل از بند بردگى آزاد شده است (9)؛ يعنى پيش از جنگ خندق كه پاره اى از مورخان برآنند كه در ماه ذى القعدى سال پنجم هجرى رخ داده است .(10)1 - بر فرض اين كه بپذيريم غزوه خندق در سال پنجم هجرى بوده است همين امر مستلزم اين نيست كه آزاد شدن سلمان نيز در همان سال بوده باشد؛ زيرا ممكن است سلمان مثلا در سال چهارم هجرى چند ماهى بعد از غزوه احد آزاد شده باشد و بعد از گذشت يكسال يا كمتر يا بيشتر از آزاد شدنش در غزوه خندق حاضر شده باشد.2 - برخى از محدثين و مورخين گفته اند غزوه خندق به طور قطع و يقين در سال چهارم بوده است ، اين قول را (( نووى )) در (( الروضه )) و در شرح خود بر صحيح مسلم ، صحيح دانسته است ،(11) حتى ولى الدين عراقى گفته : (( مشهور اين است كه غزوه خندق در سال چهارم هجرى بوده است )) (12) و (( عياض )) گفته : (( سعد بن معاذ پس از غزوه خندق بر اثر تيرى كه به او اصابت بود وفات كرد و آن به اجماع سيره نويسان - جز آنچه واقدى گفته (13) - در سال چهارم بوده است )) . بنابراين احتمال كه جمله (( به اجماع سيره نويسان )) مربوط باشد به اين كه غزوه خندق در سال چهارم بوده عياض معتقد بوده كه وقوع غزوه خندق در سال چهارم مجمع عليه است .