سياست تبعيض نژادى كه از آن سخن گفتيم هم نسبت به كسانى كه در نتيجه اعمال اين سياست كرامت انسانيشان پايمال و حقوقشان تضييع شد يعنى (( موالى )) و غير عرب و هم نسبت به بنيانگذار و پيشواى اين سياست خليفه دوم عمر بن خطاب و كسانى كه خط و روش او را ادامه دادند آثار مخصوص به خود داشته است . چنانكه بزودى مى بينيم آثار اين سياست نسبت به هر يك از اين دسته ، ماهيت و طبيعت ويژه خود را داشته است .بعلاوه اين سياست آثارى ديگر،با طبيعت و ماهيتى متمايز، بر دسته اى سوم داشته . بر كسانى كه با اين سياست مقابله كردند و با قدرت و صلابت ،آن را رد كرده محكوم ساختند. يعنى اميرالمؤ منين على - عليه السلام - و خاندان پاك نهاد او - صلوات الله عليهم اجمعين - و در پى ايشان شيعيان نكوكردار آنها كه خط مشى آن حضرات را پى گرفتند و راه ايشان را كه همان راه اسلام و ايمان بود پيمودند.
آثار سياست عمر بر عرب
راجع به آثارى كه اين سياست بر عرب كه بطور كلى نخستين بهره مندان از اين سياست بودند گذاشت به اختصار گوئيم :در نتيجه اين سياست ، عرب به بسيارى دست يافت و در هر زمينه اى تقدم و رجحان يافت و هر منبع خير،منفعت و پيشرفتى را به خود اختصاص داد؛ عربى كه تا ديروز خواب اين را نمى ديد كه حتى مالك امر خود شود و زمام امر خويشتن را به دست گيرد. و زندگى به تمام معنا مشقت بارى را مى گذراند و از عقده حقارت و عقب ماندگى رنج مى برد و با ملتها اطراف خود از موضع ناتوانى و نيازمندى و بى چيزى رفتار مى كرد. اين مردم چون وضعيت ذلت بار خود را با ملك كسروى (فارس ) و جلال و جبروت قيصرى (روم ) مقايسه مى كردند فاصله بسيار و فرق بزرگى مى ديدند. ثرى (خاك ) كجا و ثريا كجا؟ قتاده گفته است :(( اين شاخه از عرب خوارترين ،سخت معيشت ترين ،گمراه ترين ،برهنه ترين و گرسنه ترين مردم بودند گرد آمده بودند بر سنگى (سرزمينى بى آب و علف ) در ميان دو شير؛ فارس و روم ،نه به خدا قسم در آن روز در سرزمينشان چيزى نبود كه بدان حسد ورزند. هر كس از آنها مى زيست با شقاوت و بدبختى مى زيست و هر كه مى مرد در آتش فرو مى افتاد خورده مى شدند و نمى خوردند،به خدا سوگند در آن روز جمعيتى بى بهره تر و پست تر از آنها نمى شناسيم ، تا اين كه خداوند عزوجل اسلام را آورد و كتاب خود را در ميان شما نهاد و بدان وسيله شما را به (( دارالجهاد )) (سرزمين كفار) درآورد و روزى آن جا را براى شما قرار داد و شما را حاكم بر مردم گردانيد )) .(296)اميرالمؤ منين - عليه السلام - در اين باره سخنانى دارد كه حال و وضع عرب را پيش از اسلام بيان مى كند از جمله اين كه : (( بر بدترين دين بوديد و در بدترين خانه و مسكن در ميان سنگ سخت و مارهايى ناشنوا،آب آلوده مى نوشيديد و غذاى ناگوار مى خورديد... )) (297). به سخنان آن حضرت در اين باره و نيز سخن (( مغيره بن شعبه )) در اين زمينه مراجعه شود.(298)در چنين حال و وضعى براى آنها امكان نداشت كه حتى پندار رهايى خود را از آن وضعيت نكبت بار به مخيله راه دهند چه رسد به اين كه به چيرگى بر امپراطور ايران بينديشند و يك روز خود را سروران عالم و حاكمان مسلط ببينند.از اين گذشته اكثريت قاطع اين مردم در زمان پيدايش چنين تحول عظيمى در متن زندگيشان ، همچنان در سايه مفاهيم و ارزشهاى زمان جاهليت زندگى مى كردند و از ضوابط و ملاكهاى قبيله اى و قومى پيروى مى نمودند و بر اساس تعصبات و تمايلات و مصالح شخصى موضع مى گرفتند. آنها آمادگى نداشتند يا - به تعبير ديگر - بر خود هموار نكرده بودند كه سنت و روش پيشين خود دست برداشته در سايه مفاهيم اسلام و تعاليم آن زندگى كنند آنها خود را با ارزشها و الگوهاى اسلام وفق نداده بودند و زندگى اسلامى را جز در محدوده شعار و هيجان عاطفى بدون اين كه در انديشه آنها اصطكاك و برخوردى كند تجربه نكرده بودند.