جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اتفاقا در عشق هم هر سه خصوصيت هست ، هم گدازنده است و هم آميزنده و هم كامل كننده ، لكن وجه شبه معروف و مشهور همين سوم است يعني تغيير تكميلي . و لذا شعراء گاهي عشق را طبيب و دوا و افلاطون و جالينوس خوانده اند . مولوي در ديباچه مثنوي مي گويد :
شادباش اي عشق خوش سوداي ما اي طبيب جمله علتهاي ما اي دواي نخوت و ناموس ما اي تو افلاطون و جالينوس ما اكسير است و خاصيت كيميا دارد ، يعني فلزي را به فلز ديگر تبديل مي كند . مردم هم فلزات مختلفي هستند : الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة . عشق است كه دل را دل مي كند و اگر عشق نباشد دل نيست ، آب و گل است . هر آن دل را كه سوزي نيست دل نيست دل افسرده غير از مشت گل نيست الهي ! سينه اي ده آتش افروز در آن سينه دلي و ان دل همه سوز ( 1 ) از جمله آثار عشق نيرو و قدرت است . محبت نيرو آفرين است ، جبان را شجاع مي كند . يك مرغ خانگي تا زماني كه تنهاست بالهايش را روي پشت خود جمع مي كند ، آرام مي خرامد ، هي گردن مي كشد كرمكي پيدا كند تا از آن استفاده نمايد ،از مختصر صدائي فرار مي كند ، در مقابل كودكي ضعيف از خود مقاومت نشان نمي دهد ، اما همين مرغ وقتي جوجه دار شده ، عشق و محبت در كانون هستيش خانه كرد ، وضعش دگرگون مي گردد ، بالهاي بر پشت جمع شده را به علامت آمادگي براي دفاع پائين مي اندازد ، حالت جنگي به خود مي گيرد ، حتي آهنگ فريادش قويتر و شجاعانه تر مي گردد . قبلا به احتمال خطري فرار مي كرد اما اكنون به احتمال خطري حمله