جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بايد براي اصلاح خويش دنبال اهل حقيقتي بگردد و به او عشق بورزد تا راستي بتواند خويش را اصلاح كند . گر در سرت هواي وصال است حافظا بايد كه خاك درگه اهل هنر شوي انساني كه قبلا هر چه تصميم مي گرفت عبادت يا عمل خيري انجام دهد باز سستي در اركان همتش راه مي يافت وقتي كه محبت و ارادت آمد ديگر آن سستي و رخوت مي رود و عزمش راسخ و همتش نيرومند مي گردد . مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد از سمك تا به سماكش كشش ليلي برد من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه ذره اي بودم و عشق تو مرا بالا برد خم ابروي تو بود و كف مينوي تو بود كه در اين بزم بگرديد و دل شيدا برد ( 1 ) تاريخ ، بزرگاني را سراغ دارد كه عشق و ارادت به كملين - لااقل در پندار ارادتمندان - انقلابي در روح و روانشان به وجود آورده است . ملاي رومي يكي از آن افراد است . او از اول اينچنين سوخته و پرهيجان نبود . مردي دانشمند بود اما سرد و خاموش در گوشه