جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ما الان كه علي و عمار و اويس قرني و ديگران را با عايشه و زبير و طلحه روبرو مي بينيم ، مردد نمي شويم چون خيال مي كنيم دسته دوم مردمي جنايت سيما بودند يعني آثار جنايت و خيانت از چهره شان هويدا بود و با نگاه به قيافه ها و چهره هاي آنان حدس زده مي شد كه اهل آتشند .اما اگر در آن زمان مي زيستيم و سوابق آنان را از نزديك مي ديديم شايد از ترديد مصون نمي مانديم . امروز كه دسته اول را بر حق و دسته دوم را بر باطل مي دانيم از آن نظر است كه در اثر گذشت تاريخ و روشن شدن حقايق ، ماهيت علي و عمار را از يك طرف و زبير و طلحه و عايشه را از طرف ديگر شناخته ايم و در آن ميان توانسته ايم خوب قضاوت كنيم . و يا لااقل اگر اهل تحقيق و مطالعه در تاريخ نيستيم از اول كودكي به ما اين چنين تلقين شده است . اما در آن روز هيچكدام از اين دو عامل وجود نداشت . به هر حال اين مرد محضر اميرالمؤمنين شرفياب شد و گفت : ايمكن ان يجتمع زبير و طلحه و عائشة علي باطل ؟ آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند ؟ شخصيتهائي مانند آنان از بزرگان صحابه رسول الله چگونه اشتباه مي كنند و راه باطل را مي پيمايند آيا اين ممكن است ؟علي در جواب سخني دارد كه دكتر طه حسين دانشمند و نويسنده مصر مي گويد سخني محكمتر و بالاتر از اين نمي شود . بعد از آنكه وحي خاموش گشت و نداي آسماني منقطع شد سخني به اين بزرگي شنيده نشده است ( 1 ) . فرمود : انك لملبوس عليك ، ان الحق و الباطل لا يعرفان باقدار الرجال ، اعرف الحق تعرف اهله ، و اعرف الباطل تعرف اهله : " سرت كلاه رفته و حقيقت بر تو اشتباه شده . حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمي شود شناخت.اين صحيح نيست كه تو اول شخصيتهائي را مقياس قرار دهي و بعد حق و باطل را با اين مقياسها بسنجي : فلان چيز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف . نه ، اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند.اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند " . يعني بايد حقشناس و باطل شناس باشي نه اشخاص و شخصيت شناس ، افراد را - خواه شخصيتهاي بزرگ و خواه شخصيتهاي كوچك - با حق مقايسه كني .اگر با آن منطبق شدند شخصيتشان را بپذيري و الا نه . اين حرف نيست كه آيا طلحه و زبير و عايشه ممكن است بر باطل باشند ؟ در اينجا علي معيار حقيقت را خود حقيقت قرار داده است و روح تشيع نيز جز اين چيزي نيست . و در حقيقت فرقه شيعه مولود يك بينش مخصوص و اهميت دادن به اصول اسلامي است نه به افراد و