جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مثل خوارج . وقتي كه روح فرقه ها و حوادث تاريخي اول آنها را شناختيم بهتر مي توانيم قضاوت كنيم كه در قرون بعد چه عقائدي از فرقه اي به فرقه ديگر رسيده و در عين حفظ شعارها و چهار چوب نامها ، روح آنها را پذيرفته اند . از اين جهت عقائد و افكار نظير لغتها هستند كه بدون آنكه تعمدي در كار باشد لغتهاي قومي در قوم ديگر سرايت مي كند .مثل اينكه بعد از فتح ايران به وسيله مسلمين كلمات عربي وارد لغت فارسي شد و برعكس كلمات فارسي هم چند هزار در لغت عربي وارد شد . همچنين تأثير تركي در زبان عربي و فارسي ، مثل تركي زمان متوكل و تركي سلاجقه و مغولي ، و همچنين استساير زبانهاي دنيا ، و همچنين است ذوقها و سليقه ها . طرز تفكر خوارج و روح انديشه آنان - جمود فكري و انفكاك تعقل از تدين - در طول تاريخ اسلام به صورتهاي گوناگوني در داخل جامعه اسلامي رخنه كرده است . هر چند ساير فرق خود را مخالف با آنان مي پندارند اما باز روح خارجيگري را در طرز انديشه آنان مي يابيمو اين نيست جز در اثر آنچه كه گفتيم : طبيعت آدمي دزد است و معاشرتها اين دزدي را آسان كرده است . همواره عده اي خارجي مسلك بوده و هستند كه شعارشان مبارزه با هر شيي ء جديد است . حتي وسائل زندگي را كه گفتيم هيچ وسيله مادي و شكل ظاهري در اسلام رنگ تقدس ندارد ، رنگ تقدس مي دهندو استفاده از هر وسيله نو را كفر و زندقه مي پندارند . در بين مكتبهاي اعتقادي و علمي اسلامي و همچنين فقهي نيز مكتبهائي را مي بينيم كه مولود روح تفكيك تعقل از تدين است و درست مكتبشان جلوه گاه انديشه خارجيگري است ، عقل را در راه كشف حقيقت و يا استخراج قانون فرعي به طور كلي طرد شده است، پيروي از آن را بدعت و بيديني خوانده اند و حال اينكه قرآن در آياتي بسيار ، بشر را به سوي عقل خوانده و بصيرت انساني را پشتوانه دعوت الهي قرار داده است . معتزله كه در اوائل قرن دوم هجري به وجود آمده اند - و پيدايششان در اثر بحث و كاوش