جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بشود . قرآن نبايد موضوعات را شماره كند و انگشت روي حق و باطل بگذارد . چنين چيزي ممكن نيست . قرآن آمده است تا جاودانه بماند پس بايد اصول و كليات را روشن كند تا در هر عصري باطلي رودرروي حق قرار مي گيرد مردم با معيار آن كليات عمل كنند .اين ديگر وظيفه خود مردم است كه با ارائه اصل " و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا . . . " چشمشان را باز كنند و فرقه طاغي را از فرقه غير طاغي تشخيص دهند و اگر واقعا فرقه سركش دست از سركشي كشيد بپذيرند و اما اگر دست نكشيدو حيله كرد و براي اينكه خود را از شكست نجات دهد تا فرصت جديدي براي حمله به دست آورد و دوباره سركشي كند و به ذيل آيه كه مي فرمايد : فان فائت فاصلحوا بينهما . متمسك شود ، حيله او را نپذيرند . تشخيص همه اينها با خود مردم است .قرآن مي خواهد مسلمانان رشد عقلي و اجتماعي داشته باشند و به موجب همان رشد عقلي مرد حق را از غير مرد حق تميز دهند . قرآن نيامده است كه براي هميشه با مردم مانند ولي صغير با صغير عمل كند ، جزئيات زندگي آنها را با قيموميت شخصي انجام دهدو هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسي تعيين نمايد . اساسا شناخت اشخاص و ميزان صلاحيت آنها و حدود شايستگي و وابستگي آنها به اسلام و حقايق اسلامي خود يك وظيفه است و غالبا ما از اين وظيفه خطير غافليم . علي عليه السلام مي فرمود : انكم لن تعرفوا الرشد حتي تعرفوا الذي تركه ( 1 ) . " هرگز حق را نخواهيد شناخت و به راه راست پي نخواهيد برد مگر آن كس كه راه راست را رها كرده بشناسيد " . يعني شناخت اصول و كليات به تنهائي فائده ندارد تا تطبيق به مصداق و جزئي نشود زيرا ممكن است با اشتباه درباره افراد و اشخاص و با نشناختن مورد ، با نام حق و نام اسلام و تحت شعارهاي اسلامي بر ضد اسلام و حقيقت و به نفع باطل عمل كنيد . در قرآن ظلم و ظالم و عدل و حق آمده است اما بايد ديد مصداق آنها كدام است ؟ظلمي را حق ، و حقي را ظلم تشخيص ندهيم و بعد به موجب همين كليات و به حكم قرآن - به خيال خودمان - سر عدالت و حق را نبريم .