" فضايي كه انسان گذشته در آن دم مي زده است ، همواره مملو از خرافات و موهومات و خوارق عادات بوده است و جز آنچه " بر خلاف عقل و حس " باشد در احساس وي اثر نمي گذاشته است ، از اين روستكه در تاريخ ، بشريت را مي بينيم كه همواره در جستجوي " اعجاز " است و شيفته " غيب " اين حساسيت در برابر هر چه نامحسوس و " نامعقول " است ، در ميان مردمي كه از مدنيت دورترند شديدتر است اينان به همان اندازه كه به " طبيعت " نزديكترند به " ماوراي طبيعت " مشتاق ترند و " خرافه " زاده معيوب اين حقيقت است انسان صحرا همواره در پي " معجزه " است ، جهان وي مملو از ارواح و اسرار شگفت انگيز است روح يك انسان باستاني تنها هنگامي متاثر مي شودكه نگاهش در برابر امري به " اعجاب " آيد و آن را مرموز و سحرانگيز و مبهم بيند از اينجاست كه مي بينيم نه تنها پيغمبران بلكه پادشاهان و زورمندان و حكيمان هر قومي براي توجيه خويش به امور خارق العاده متوسل مي شده اند و در اين ميان ، پيغمبران كه مبناي رسالتشان بر " غيب " نهاده شده است ، بيش از ديگران مي بايست به " معجزه " دست بزنند ، چه در ايمان مردم روزگارشان " اعجاز " بيش از منطق و 1 دكتر حبيب الله پايدار : فلسفه تاريخ از نظر قرآن ، ص 15 و 16.