وحی و نبوت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وحی و نبوت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درباره رسول اكرم مي فرمايد : " « يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين »" همين نكته لطيف را استنباط كرده اند بعلاوه آنچه را كه در مقابل اين تاييد و تصديق مصلحتي تقاضا كرده بودند با تعبير " « تفجر لنا من الارض ينبوعا " ادا كرده اند ، يعني به سود ما چشمه اي جاري سازي معلوم است كه اين " مزد " خواهي است نه " بينه " خواهي و دليل خواهي و معجزه خواهي پيغمبر آمده مؤمن واقعي بسازد نه اينكه به بهاي معجزه راي و عقيده بخرد . خود نويسنده محترم مي نويسد كه به پيغمبر مي گفتند :

" اگر تو پيغمبري ، قيمت كالاها را از پيش به ما بگو تا در تجارتمان سود بريم " واضح است كه اين ، معجزه خواهي يعني بينه خواهي براي كشف حقيقت نيست ، وسيله قراردادن پيغمبر است براي پول درآوردن بديهي است كه پاسخ پيغمبر اين است كه اگر خدا مرا به غيب ( براي چنين منظورهايي ) آگاه مي كرد ، آن را وسيله براي كارهاي دنيايي خودم قرار مي دادم ، ولي معجزه و غيب وسيله اين كارها نيست ، من پيامبرم و نويد دهنده و بيم دهنده . مشركان مي پنداشتند معجزه امري است .

در اختيار پيامبر ، هر ساعتي كه بخواهد و هر طور بخواهد و براي هر منظوري بخواهد ، معجزه مي كند اين بود كه از او چشمه جاري كردن ، خانه طلا داشتن ، قيمتها را پيشاپيش خبر دادن مي خواستند در صورتي كه معجزه مثل خود وحي است ، به آن طرف وابسته است نه به اين طرف همان طور كه وحي تابع ميل پيغمبر نيست ، جرياني است از آن سو كه پيغمبر را تحت تاثير قرار مي دهد ، معجزه نيز جرياني است از آن سو كه اراده پيغمبر را تحت تاثير قرار مي دهد و به دست او جاري مي شود اين است معني اينكه وحي " باذن الله " است ، معجزه " باذن الله " است ، و اين است معني آيه 50 سوره عنكبوت كه مورد سوء استفاده كشيشان است : « انما الايات عند الله و انما انا نذير مبين ». آيات و معجزات نزد خداست ، من تنها بيم دهنده اي آشكارم . خبر از غيب به عنوان معجزه همين گونه است تا آنجا كه به شخصيت پيامبر مربوط است ، او از غيب بي خبر است : « قل لا اقول لكم [ عندي خزائن الله ] و لا اعلم الغيب و لا اقول لكم اني ملك »( 1 ) . به شما نمي گويم كه [ گنجهاي خدا نزد من است ] ، و غيب هم نمي دانم ، و به شما نمي گويم كه من فرشته ام . ولي آنجا كه تحت تاثير و نفوذ غيب و ماواري طبيعت قرار مي گيرد ، از راز نهان خبر مي دهد و هنگامي كه از او پرسش مي شود از كجا دانستي ؟ مي گويد : خداي داناي آگاه مرا آگاه ساخت . اگر پيغمبر مي گويد :


غيب نمي دانم و اگر غيب مي دانستم پول فراوان از اين راه كسب كرده بودم ( « لو كنت اعلم الغيب لاستكثرت من الخير » ) ( 2 ) ، مي خواهد منطق مشركان را بكوبد ، كه غيب دانستن من در حد معجزه و براي منظوري خاص و به وسيله وحي الهي است.

اگر غيب دانستن من يك امر پيش خودي بود و براي هر منظوري مي شد آن را به كاربرد و وسيله اي بود براي جيب پر كردن ، به جاي آنكه نرخها را به شما اعلام كنم كه جيب شما پر شود جيب خودم را پر مي كردم ! قرآن در آيه ديگر مي گويد : « عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول »( 3 ) .

1 انعام / 50-

2- اعراف / 188-

3- جن / 26 و 27-

/ 68