وحی و نبوت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
غرايب " يعني معجزه است ، بعلاوه بيش از صد آيه در همان مقوله آورده است ؟ من معني اين جمله را نمي فهمم كه : " كتاب تنها معجزه اي است كه اعتقاد به آن تنها به معتقدان به امور غيبي منحصر نيست " . چه اعتقادي ؟ اعتقاد به اينكه كتابي است و مطالب عالي دارد و يا اعتقاد به اينكه معجزه است ؟ اعتقاد به معجزه بودن چيزي به معني آيت و بينه الهي بودن ، مساوي است با اعتقاد به غيب چطور ممكن است يك نفر در آن واحد ، هم اعتقاد به غيب داشته باشد و هم نداشته باشد ؟ گفته شد :" معجزه محمد از مقوله امور غير بشري نيست ، اگر چه يك عمل غير بشري است " . معني اين جمله نيز براي من مبهم است و دو گونه ممكن است تفسير شود : يكي اينكه معجزه محمد ( قرآن ) به حكم اينكه وحي است نه سخن خود آن حضرت ، پس يك عمل غير بشري است ، اما در عين اينكه سخن بشر نيست و سخن خداست ، از مقوله امور بشري است و كاري است عادي در رديف كارهاي بشري . بعيد به نظر مي رسد كه مقصود اين باشد ، زيرا در اين صورت قرآن امتيازي از ساير كتب آسماني ندارد.همه آن كتابها به حكم اينكه از مبدا وحي صادر شده اند عمل غير بشري هستند ، ولي به حكم اينكه جنبه خارق العاده ندارند از مقوله امور غير بشري نيستند ، همچنانكه پاره اي كلمات داريم كه به نام " احاديث قدسيه " معروف اند و عينا سخن خدايند كه وحي و الهام شده اند ، اما معجزه و از مقوله امور غير بشري نيستند . امتياز قرآن از ساير كتب آسماني و از احاديث قدسيه در اين است كه هم عمل غير بشري است يعني وحي است و هم از مقوله امور غير بشري ، يعني در حد اعجاز و قدرت مافوق بشري است . لهذا قرآن مي گويد : « قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا »( 1 ) . تفسير دوم اين جمله اين است كه معجزه محمد برخلاف معجزات ساير پيامبران از قبيل عصا را اژدها كردن و مرده را زنده كردن كه مقوله و تيپ كار از مقوله و تيپ كار بشر نيست ، از مقوله كارهاي بشري است ، چون از نوع سخن و بيان و علم و فرهنگ است ، ولي عمل غير بشري است ، يعني در حد مافوق بشري است ، از قدرتي غيبي و ماوراء الطبيعي سرچشمه مي گيرد اگر مقصود اين باشد و بايد هم همين باشد اين خود اعتراف است به غيب ، ماوراء الطبيعه ، خارق عادت ، و بالاخره آنچه " عجايب و غرايب " خوانده شد پس چرا از اول ، برداشت ما از معجزه و خارق عادت ، برداشتي از نوع برداشت از خرافه و امور نامعقول باشد ؟آيا نمي بايست ما از اول ، حساب معجزه و خرق عادت را از حساب خرافات و اوهام جدا سازيم تا افراد كم اطلاع ، از اين برداشتها برداشت ديگري كه خود ما هم نمي خواهيم ، نكنند ؟ و اساسا چرا تعبير معروف " كتاب پيامبر اسلام معجزه است " را تغيير داده و بگوييم " معجزه پيامبر كتاب است " كه قابل سوء تعبيرها و سوء تفسيرها است ؟ !