وحی و نبوت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
صفحه : 103 --> « ا فلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او اذان يسمعون بها »( 1 ) . آيا در زمين سير نمي كنند ( آثار گذشتگان را در زمين مطالعه نمي كنند ) تا دلهايي بيابند كه با آن بينديشند و گوشهايي بيابند كه با آنها بشنوند ؟ و همچنين عقل و مبادي فطري عقلي را معتبر مي شناسد و در استدلالهاي خود به آنها تكيه مي كند : « لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا »( 2 ) بگو اگر در ايندو ( آسمان و زمين = همه هستي ) خداياني ديگر جز الله مي بود ، اين نظام موجود نبود و تباه شده بود ( برهان تمانع ) .و يا مي گويد : « ما اتخذ الله من ولد و ما كان معه من اله اذا لذهب كل اله بما خلق و لعلي بعضهم علي بعض سبحان الله عما يصفون »( 3 ) . خدا فرزند نگرفته و با او هرگز خداياني ديگر نبوده ، كه اگر چنين بود هر خدايي مخلوقات خويش را با خود به سويي مي برد و برخي بر برخي ديگر برتري مي يافتند.خدا منزه است از آنچه اينان توصيف مي كنند ( برهان هماهنگي و وحدت جهتي نظام ) . و همچنين قرآن قلب و دل را كانون يك سلسله الهامات و القائات الهي مي داند هر انساني به هر اندازه كه در پاك نگه داشتن و به سوي او كردن و تغذيه معنوي كردن اين كانون از طريق توجه در