خلافت امير المؤمنين ابو بكر صديق رضى اللَّه عنه
اما اين آية كه خداى عزّ و جلّ گفت. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ،: 54 تا آخر آية بشان ابو بكر صدّيق فرو آمده است، و بشان خليفتى او.و اين بدان وقت پديدار آمد كه پيغامبر (عليه السلام) ازين جهان بيرون شد، و ابو بكر صدّيق رضى اللَّه عنه بخليفتى بنشست. چون زكاة «1» خواست گروهى برگرديدند، و گفتند كه ما زكاة «2» ندهيم. و ابو بكر خواست كه با ايشان حرب كند. و ياران بهم «3» آمدند، و ابو بكر را گفتند روا «4» نيست با ايشان حرب كردن، كه پيغامبر (عليه السلام) ازين جهان بيرون رفته است، و مسلمانى لختى ضعيفتر است.و ابو بكر فرمان ايشان نكرد، و عمر بن الخطّاب بيامد، و ابو بكر را گفت كه عهد پيغامبر (عليه السلام) نزديك است بدين جهان، و دل مردمان لختى متحيّر است، امسال با ايشان رفقى بكن، و زكاة مخواه ازيشان.و ابو بكر گفت كه يا عمر اندر جاهليّت صلب بودى و درشت، و اندر اسلام نرم شدى.اين جا بود كه ابو بكر گفت: لو منعونى عقالا ممّا ادّوا الى رسول اللَّه لقاتلتهم. «5» گفت اگر زانوبند اشتر [ى] از من باز گيرند از آنچه پيغامبر دادند «6» بخداى كه كارزار كنم با ايشان تا آن گه كه بستانم. پس عمر(1، 2) صدقات. (خ. صو)(3) فراز. (خ)(4) روى. (خ)(5) و لو منعوا عقالا مما فرض اللَّه و رسوله، لقاتلناهم عليه. (تفسير طبرى)(6) از آنچه فرا پيغامبر همى دادند. (خ. صو)