و انوشروان بخواب اندر چنان ديد كه بادى از آسمان بيامدى و كوشك او همه ويران كردى، و از كنگرههاى كوشك چهارده بماندى، و باقى جمله ويران شدى و آتشى بيامدى و آن كوشك او را بسوختى.پس ديگر روز نوشروان تافته شد از بهر آن خواب، و پيش هيچ خلق آن خواب آشكار نكرد و بنگفت.
خواب ديدن موبد موبدان
پس ديگر شب موبد موبدان بخواب ديد كه گروهى اشتران بختى بودندى بسيار، و گروهى اشتران عرب بيامدى و با اين اشتران بختى جنگ كردندى، و اين بختيان را بهزيمت كردندى، و از دجله بگذرانيدندى.پس ديگر روز موبد موبدان اين خواب خويش پيش هيچ كس بنگفت. پس چون روز پنجم بود نامهاى آمد از جانب پارس، كه در آتش كده آتش بمرد. و مدت هزار سال گذشته بود تا آن آتش نمرده بود.پس انوشروان موبد موبدان را بخواند، و اين حديث پيش او عرضه