شعر پدر معبد در مدح پيغمبر (عليه السلام)‏ - ترجمه تفسیر طبری جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 2

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معبد بصحرا مى‏دويد تا شوهر خويش را بدست آورد، و اين قصّه و حال پيش او بگفت، و معبد پسر را درست گشته پهش پدر برد، و از شادى و خرّمى چنان بودند كه در پوست نمى‏گنجيدند.

و پدر معبد همانگه از شادى و خرّمى معبد را و بزك را كه بشير آمده بود هر دو برداشت و روى بمكّه نهاد. و گفت كه من بپرسم كه اين دو مردكى بودند كه از مكه بدر آمده بود [ند] و مى‏گذشتند، و اين حالتها و عجايبها ازيشان پديد آمد.

و چون بمكّه رسيدند بانگ همى زدند كه اين دو مردكى بودند كه از مكّه بدر آمده بودند، و بخيمه ما بگذشتند، و اين پسر مرا درست گردانيدند كه چندين سال بود كه يسير و عاجز شده بود و بر پاى نمى‏توانست خاست. و اين بزك نيز چندين گاه بود كه از شير شده بود، و باز شير آوردند.

و زمانى در مكّه مى‏گرديد، و زمانى بكوه صفا رفتى، و زمانى بمروه.

و مردمان مكّه بدو گرد مى‏آمدندى، و آنجا همى گرديد و اين شعر همى گفت:

شعر پدر معبد در مدح پيغمبر (عليه السلام)‏




  • جزى اللَّه ربّ النّاس خير جزائه
    هما نزلا بالبرّ و ارتحلا به «1»
    دعا [ها] بشاة حائل فتحلبّت
    و غادره «2» رهنا لديها لحالب
    فيا لك قومى ما زوى اللَّه عنكم
    به من فعال لا يجارى و سودد



  • رفيقين حلّا خيمتى امّ معبد
    فافلح من امسى رفيق محمّد
    له بصريح ضرع شاة مزبّد
    يدرّ بها من مصدر ثمّ مورد
    به من فعال لا يجارى و سودد
    به من فعال لا يجارى و سودد



پس مردمان مكّه اين مدحها بشنيدند و اين حالها بديدند، نگاه‏

(1) ثم تروحا. (السيرة البويه)

(2) ظاهرا: غادرها

/ 252