قصه هجرت پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) از مكه بمدينه‏ - ترجمه تفسیر طبری جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 2

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بنشستى مگر اين يزدجرد بن شهريار، و او را بياوردند و ملكت عجم را بدو دادند.

و اين بدان وقت بود كه پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ازين جهان بيرون شده بود، و ابو بكر صدّيق نيز رضى اللَّه عنه ازين جهان بيرون شده بود، و امير المؤمنين عمر بن الخطّاب رضىّ اللَّه عنه بخلافتى نشسته بود، و سعد بن- ابى وقّاص سپاه سالار لشكر خويش كرده بود، و او را گفت كه تا ملك عجم اين يزدجرد بر ندارى هيچ كار مكن.

پس سعد بن ابى وقّاص با لشكرى انبوه بيامد، و مر سپاه سالار ملك عجم را بشكست، و سعد بن ابى وقّاص روى بمداين نهاد، و يزدجرد بن شهريار از مداين بگريخت، و سعد وقّاص و سپاه سالاران، و سپاه جمله از پس او برفتند، و يزدجرد را هزيمت كردند تا شهر رى. پس از رى بمرو رفت و آنجا هلاك شد. و سپاه مسلمانان اندر افتادند، و مداين را غارت كردند و چندانى خواسته و غنيمت و فرش و اوانى و تاجهاى ملكانه و شادروانى بياوردند بمرواريد و زر بافته، كه قيمت آن خداى داند كه چند بود. و حمله از آن غنيمت‏ها كه آورده بودند بر سپاه و لشكر قسمت كردند و حمله سپاه مسلمانان از آن غنى شدند.

و اين مولود پيغامبر بجايگاه خويش تمام گفته آيد

قصه هجرت پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) از مكه بمدينه‏

و اين حديث هجرت بدين جايگاه هم از علامتهاى پيغامبر آورده است و آن چيزها كه ازو پيدا آمد اندر راه مدينه و اين آن وقت بود كه پيغامبر (عليه السلام) از طايف باز آمد بود و دانست كه با اهل مكّه زندگانى نتواند كردن چون كارش بر نيامد بطايف، و بيشتر ياران بحبشه رفتند.

/ 252