ترجمه تفسیر طبری جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
خليفتى آفريند، و آن خليفت بر پشت [من] «1» گناه كند.جبريل حرمت آن سوگند را بازگشت، و از وى گل برنداشت. پس ميكايل را بفرستاد، و هم چنان او را نيز سوگند داد، و او نيز بازگشت.پس خداى عزّ و جلّ مر عزريايل «2» را بفرستاد، و عزريايل بيامد، و زمين مرو را نيز سوگند داد. و عزريايل گفت كه فرمان حق تعالى بگفت تو و سوگند «3» تو دست باز ندارم. و پر بزمين فرو برد، و از مشرق تا مغرب چهل گز گل برداشت از روى زمين. جبرئيل و ميكائيل باز گشته بودند و برنداشتند، و عزريايل برداشت. و عزريايل هر چند نام خداى و سوگندها كه بر وى مىنهاد بزرگ بود مىخواست كه فرمان خداى تعالى بجاى آرد، و ايزد تعالى قبض ارواح در دست عزريايل كرد، و او را ملك الموت نام كرد، و اكنون از آن روز باز كه خداى تعالى آدم را بيافريد تا روز رستاخيز عزريايل موكّل است بر قبض ارواح جمله خلايق. چنان كه گفت عزّ و جلّ: قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ.: 11 «4»پس خداى عزّ و جلّ مر آدم را از آن گل بيافريد، صورتى كه اندر او جان نبود و بر اندامهاء او ازين هفت اندام هيچ «5» نبود، مگر صورتى بود [و] دست و [پاى و] سر، «6» و هيچ اندامها برو پديدار نيامده بود.و چنين گويند كه صورت آدم بر مثال محمّد«7»بود (صلّى الله عليه وآله وسلّم)، از بهر آن كه خداى عزّ و جلّ آدم را (عليه السلام) بيافريد از بهر پيغامبر