بود. (نا)(4) قوم خويش. (نا)- گروه خويش. (صو)- از گروه او. (خ)(5) زلزله، گفت يا خداوند من. (صو)- مرگى، گفت يا خداى. (نا)- عذاب، گفت خداوند. (خ)(6) خواستى تو. (نا)(7) و مرا نيز. (صو. نا. خ)(8) هلاك كنى ما را بدانچه بكردند كم خردان از ما. (صو)- اى، هلاك كردى ما را ... (نا)(9) نيست اين مگر آزموده گردانيدن تو. (صو)- نيست اين مگر آزمايش تو. (نا)- مگر فتنه تو. (خ)(10) يار و نگاهدار. (صو)- خداوند.(خ)- يار. (نا) ترجمه: «ولى»