هجرت - م‍ه‍اج‍ر ک‍وچ‍ک‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

م‍ه‍اج‍ر ک‍وچ‍ک‌ - نسخه متنی

م‍ح‍س‍ن‌ م‍طل‍ق‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


هجرت

شنيده بود كه مردان بزرگ، براى رسيدن به آرزوهايشان‏هجرت مى‏كنند و خوانده بود كه
پيامبر و اصحابش هم به‏خاطر مبارزه با ظلم و بيداد مهاجرت كردند. آن هم باخانواده و
اهل و عيال.

مى‏دانست در هجرت رمز و رازى است كه بايد آن راتجربه كند. رمز و رازى كه از اراده
آدم، فولاد مى‏سازد و او رادر برابر حوادث، مانند كوه مقاوم مى‏كند. قبلا
ًسرنوشت‏انسانهاى بزرگ را در كتابها مرور كرده بود، همانهايى كه‏موفقيتشان با يك
سفر دور و دراز شكل گرفته بود و درسرزمينى ديگر پيدا كرده بودند و برايش جالب بود كه همه‏آنها به چيزى كه مى‏خواستند
مى‏رسيدند.

بهبهان شهر خوش آب و هوايى بود؛امّا براى خانواده اوكه در فقر و تنگدستى روزگار
مى‏گذراندند،تنها آب و هوانمى‏توانست دليلى براى ماندن باشد.از آن رو خانواده
اوسختى هجرت را به جان خريدند و راهى سرزمينى شدندكه چاه نفت داشت و ميهمانان
خارجى. در اصل، ميهمانان‏خارجى به خاطر چاه‏هاى نفت مقيم آن سرزمين بى‏آب وعلف شده
بودند و آنها مى‏دانستند كه هر جا ميهمان باشدكار و درآمد هم هست...

آنجا شهركى كوچك به نام، آغاجارى بود كه فكرمى‏كردى آخر دنياست! گرما و آفتاب
سوزانش در روز ازيك سو،و غربت احساس تنهايى‏اش در شب از سوى‏ديگر.

امّا او و خانواده‏اش به اميد هم آمده بودند. آنها به هم‏مى‏گفتند: چون ما خانواده
پُرجمعيتى هستيم، يكديگر را ازتنهايى در مى‏آوريم.

بعدها كه دايى و اهل و عيالش هم به شهر آغاجارى‏آمدند،آنها بيشتر خوشحال شدند و
رفته رفته به آنجا عادت‏كردند.

در آغاجارى كار بود و نعمت فراوان.پدرش از شركت‏نفت سفارش لباس مى‏گرفت و براى
كارگرهاى آنجا لباس‏مى‏دوخت و بعضى وقتها كه كارش زياد بود از اسماعيل وپسرهاى
ديگرش هم كمك مى‏گرفت.

پسرها در زدن جا دكمه،گرفتن سرنخها و خلاصه در كاردوخت و دوز به پدرشان كمك
مى‏كردند و او رفته رفته،توانست در آنجا خانه‏اى دست و پا كند. خانه‏اى كوچك كه‏در
آن آرزوهايى بزرگ شكل مى‏گرفت.

/ 18