امانت - م‍ه‍اج‍ر ک‍وچ‍ک‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

م‍ه‍اج‍ر ک‍وچ‍ک‌ - نسخه متنی

م‍ح‍س‍ن‌ م‍طل‍ق‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امانت

اسماعيل نبود؛ اما دوستى و اطمينانى كه او در بين‏مجاهدين تيپ 9 بدر پايه ريزى كرده
بود، يادش را زنده‏نگاه مى‏داشت. دوستان اسماعيل هنوز باور نداشتند كه به‏اين زودى،
فرمانده و محرم اسرارشان را از دست بدهند.

براى تشيع پيكرش همه آمده بودند. حتى آنهايى كه‏اسماعيل را خوب نمى‏شناختند.

تابوت اسماعيل فقط بر دوش مجاهدين عراقى حمل‏مى‏شد همان‏هايى كه آزادى‏شان را مديون
او مى‏دانستند.نمى‏خواستند حتى از پيكر بى‏جان او جدا شوند.

وقتى اسماعيل را به خاك سپردند، مجاهدين نزدخانواده‏اش آمدند و به آنان گفتند:«
پيكر اسماعيل در خاك‏ايران امانت است، ما آن را بعداً به عراق خواهيم برد.
به‏كربلا، چرا كه او فرمانده ما بود.» همسر اسماعيل، فرزندان او زهرا و ابراهيم را زيرچادرش گرفته بود و دلدارى مى‏داد.

- بچه‏ها پدرتان در نامه‏اى كه روزهاى آخر نوشته بود.قول داده كه روز قيامت كنار در
بهشت منتظر ما مى‏ماند...

/ 18