زندگى فقيرانه
گرچه فقر در اسلام هرگز ستوده نشده است، بلكه آن را يك بلاى اجتماعى كه موجب كفر مى گردد، توصيف نموده است، اما فقرى كه در مبارزه گريبانگير مجاهد مى گردد، يا فقرى كه رهبران الهى بايد انتخاب نمايند، به عنوان يك صفت برجسته يا يك وظيفه اى الهى قلمداد شده است. [ براى اطلاع بيشتر مراجعه نمايد به كتاب «رهبرى در تشيع» ص 214 بحث «رفاه عمومى». ] فاطمه (س) بعوان دختر محمد (ص) پيشواى مسلمانان، و همسر على (ع) امام و مقتدا، و خود نيز به عنوان معصوم و حجت خدا، زندگانى فقيرانه اى را برگزيد. او گرسنگى را در منزل پدر تمرين كرد و تا زمانى كه اوضاع اقتصادى مسلمانان سر و سامان نگرفته بود، در منزل على (ع) با آن مأنوس شده بود. روزى فاطمه (س) مريض بود و پيامبر از وى عيادت كرد، احوال او را پرسيد. عرض كرد: درد بر من مستولى شده و گرسنگى هم مزيد بر علت شده است. پيامبر (ص) فرمود: «اما ترضين انك سيده نساء العالمين» آيا دوست ندارى سرور زنان جهان باشى؟ [ ذخائر العقبى ص 43، ينابيع الموده ج 2 ص 23. ] در يكى از روزهاى ديگر پيامبر (ص) و جابر از فاطمه (س) ديدن كردند، آنچنان چهره فاطمه (س) را زرد ديدند كه از علتش جوياشدند. گفت: از گرسنگى است. [ وسايل الشيعه ج 14 ص 158 روايت 3. ] گرسنگى در خانه فاطمه (س) مانند ساير مسلمين يك مسئله عادى شده بود و حتى كودكان فاطمه از اين نعمت بى نصيب نبودند. «روزى پيامبر (ص) به خانه فاطمه آمد، حسن و حسين را نيافت. فرمود بچه هايم كجا هستند؟ فاطمه (س) گفت: چيزى براى خوردن آنها نداشتيم همسرم على (ع) آنها را بيرون برد تا گريه نكنند.» [ ذخائر العقبى ص 49، ينابيع الموده ج 2 ص 25. ] آرى اهل بيت پيامبر (ص) اينچنين بودند. در يكى از روزها پيامبر (ص) به خانه فاطمه (س) آمد، حسن و حسين از دوش او بالا مى رفتند، و مى گفتند: پدر به مادر بگو به ما غذا بدهد، رسول خدا به فاطمه (س) فرمود: چرا به بچه هايم غذا نمى دهى؟ عرض كرد: بجز بركت رسول خدا هيچ چيز در خانه نداريم. [ بحارالانوار ج 35 ص 252. ] فاطمه (س) در پوشيدن لباس آنچنان زاهدانه زندگى مى كرد كه حتى اصحاب نزديك رسول خدا تعجب مى كردند و از آن در شگفت مى آمدند. «سلمان فارسى فاطمه (س) را در حالى ديد كه لباسى كه به تن داشت، دوازده وصله خورده بود. قلب سلمان شكست و گفت: آه! قيصر و كسرى لباسهاى حرير مى پوشند اما دختر رسول خدا لباس كهنه دوازده وصله اى مى پوشد. فاطمه (س) نزد پدر آمد و گفت: اى
رسول خدا سلمان از لباس من تعجب مى كند. به خدا قسم من و على (ع) پنج سال (اول زندگى) را با پوستى زندگى كرديم كه روز سفره ى شترمان بود و شب تشك خوابمان...» [ بحارالانوار ج 8 ص 303 روايت 64. ]
بهتر از خدمتكار
همسرش يك سپاهى بود، يا در جبهه به نبرد مشغول بود يا در حال آماده باش بسر مى برد. مسؤوليت حفاظت از جان رهبرى نيز به عهده ى او بود. اداره ى خانه نيز به عهده ى فاطمه (س) بود، مهماندارى، بچه دارى، آشپزى، تهيه آب از كاريز مدينه، همه به عهده ى دختر پيامبر (ص) بود. سخت تر از همه آستك [ آسياب دستى ] كردن گندم بود، دستهاى فاطمه (س) پر از طاول بود، خمير و نان پختن هم زحمت زيادى داشت، حاملگى فاطمه (س) هم مزيد بر علت شده بود، شب زنده دارى هم بود. خستگى مفرطى جسم فاطمه (س) را آزار مى داد. فاطمه (س) با خود گفت: خوب است براى جستجوى راه حلى با همسرم على (ع) صحبت كنم. على (ع) به خانه آمد پس از كمى استراحت فاطمه (س) از سختى كار سخن آغاز كرد: على (ع) جان دستهايم را نگاه كن، يك روز آسياب، يك روز پخت دستهايم را پر ازآبله كرده، خستگى كار ناتوانم ساخته... على (ع): فاطمه! چيزى به نظرم رسيد، همين روزها از بحرين خادمى براى پيامبر (ص) فرستاده اند، خوب است نزد پدر روى و ماجراى زندگى را شرح دهى و از وى بخواهى خادم را به تو بدهد. فاطمه (س): پيشنهاد خوبى است فردا خواهم رفت. فاطمه (س): سلام پدر!- سلام دخترم، چطورى؟ حال شوهرت چگونه است؟ كارى دارى؟ خجالت سر تا سر وجود فاطمه (س) را گرفت و از طرح خواسته اش خوددارى كرد. اين ماجرا سه بار تكرار شد، اين بار خود پيامبر (ص) شبانه به منزل دخترش آمد پيامبر (ص) درب خانه فاطمه (س) را مى كوبد، يا الله، يا الله، يا الله. آيا اجازه مى دهيد وارد شوم؟ على (ع) و فاطمه (س) تازه در بستر رفته بودند. خواستند از جا برخيزند. پيامبر (ص) متوجه شد از آنان خواست تا به همان حال در بستر بمانند. پيامبر (ص) آمد ميان فاطمه (س) و همسرش نشست پاها را در بستر دراز كرد (اين منظره آنقدر براى على (ع) عاطفى بود كه بارها اين داستان را نقل مى كرد. و مى فرمود: «سردى پنجه هاى پاى پيامبر (ص) را روى سينه ام احساس مى كردم» پيامبر (ص) سر سخن را باز كردند: دخترم! چى مى خواستى؟ فاطمه (س) باز خجالت كشيد، چشمها را فروانداخت و سكوت كرد. على (ع): اى رسول خدا! فاطمه (س) حامله شده سختى كار او را رنجور كرده، خادمى براى شما فرستاده اند، خوب است وى را به ما بدهيد تا كمك كار فاطمه (س) باشد. پيامبر (ص): خادم را به ديگران بخشيده ام، ولى اگر موافق باشيد چيزى بهتر از خادم به شما بدهم؟ - بلى اى رسول خدا. پيامبر (ص): هنگاميكه به رختخواب مى رويد، 34 مرتبه تكبير بگوييد، 33 مرتبه خداوند را تسبيح كنيد، 33 مرتبه او را حمد كنيد. اين 100 ذكر از خدمتكارى كه خواسته ايد بهتر است. فاطمه (س) سه بار گفت: «رضيت عن الله و رسوله»: از خدا و رسولش راضيم، از خدا و رسولش راضيم، از خدا و رسولش راضيم. [ اين داستان محتواى 17 روايت از كنزل العمال ج 15 ص 496 تا 508 و علل الشرايع ص 366 و امالى صدوق ص 512 مجلس 93 و مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 206 و ص 305 و 174 و 260 و 287 و... مى باشد. ]
تحقيقى در تسبيحات حضرت زهرا
از بررسى روايات در مورد تسبيحات حضرت زهرا چنين به دست مى آيد كه: شأن نزول آن همان سختى كار بر فاطمه (س) و درخواست خادمه بوده است، و در اين هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد. اما آيا وقت تسبيحات بعد از خواب است، يا بعد از نماز؟ و عدد هر كدام از اذكار چند است و ترتيب آن كدام؟ روايات مختلفى وارد شده است، كه به بررسى آن مى پردازيم.زمان:
بيشترين روايات، زمان تسبيحات را قبل از خواب تعيين كرده اند [ كنزل العمال ج 15 ص 496 تا 509 الطبقات الكبرى ج 8 ص 25، صحيح بخارى ج 5 ص 81 ] اما در بعضى روايات وقت آن را بعد از نماز ذكر كرده اند. [ امالى صدوق مجلس 93 ص 512 و كنزل العمال ج 15 ص 502 روايت 41919 ] بنابراين جمع روايات اين است كه تسبيحات حضرت زهرا هم قبل از خواب مستحب است و هم بعد از هر نماز، و احتمال فراوان است كه روات در اثر فراموشى به يكى از اوقات آن اشاره كرده اند. لذا در بعضى روايات هم به قبل از خواب اشاره دارد و هم بعد از نماز هر چند در اين روايت عدد اذكار با مشهور تفاوت بسيار دارد. [ الطبقات الكبرى ج 8 ص 25، و كنزل العمال ج 15 ص 497 روايت 41968. ]عدد:
در بعضى روايات عدد 34 را مخصوص تكبير ذكر كرده اند و تعداد تسبيح و تحميد را 33 دانسته اند و در بعضى روايت حمد را 34 و در بعضى تسبيح را 34 دانسته اند. آنچه قطعى است اينست كه مجموعه اذكار نه از 100 كمتر است و نه بيشتر. لذا روايتى به عدد 100 تصريح دارد. [ مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 309 روايت 1249، كنزل العمال ج 15 ص 496 روايت 41967 ] در يك بررسى آمارى از مجموع 13 روايت 11 روايت، 34 را مختص تكبير دانسته است. لذا با اين بررسى مطمئن مى شويم كه ذكر «الله اكبر» 34 مرتبه است و «سبحان الله» و «الحمدلله» 33 مرتبه مى باشد.ترتيب:
در زمينه ترتيب هم روايات مختلف است بعضى روايات چنين ترتيبى دارد: سبحان الله، الحمدلله، الله اكبر. بعضى تكبير را مقدم دانسته اند و سپس تسبيح و بعد حمد را ذكر كرده اند و بعضى بعد از تكبير حمد را مقدم دانسته اند. از بررسى مجموع رواياتى كه نگارند ملاحظه نموده است، آنچه كه قطعى است اينست كه هيچكدام از اين روايات حمد را اول ذكر نكرده اند. بلكه ذكر اول را يا «الله اكبر» دانسته اند يا «سبحان الله» و بيشترين روايات تسبيح را مقدم دانسته اند. اما با بررسى و دقت در روايات، ترتيب خاصى استنباط نمى گردد و شايد علت آن اين باشد كه مراعات ترتيب شرط نشده است. اما با يك استنباط ذوقى به نظر مى رسد كه ذاكر ابتدا خداوند را به عظمت ياد كند و سپس آن ذات بزرگ را تسبيح بگويد و آنگاه خداوند را بر اين توفيق ذكر سپاس گويد. بنابراين مستحب است بعد از هر نمازى و قبل از خواب 34 مرتبه«الله اكبر» و 33 مرتبه «سبحان الله» و 33 مرتبه «الحمدلله» گفته شود كه او به حقايق امور آگاه تر است.
زيور
اسلام براى جلا و رونق دادن بيشتر به زندگى خانوادگى به زنان سفارش مى كند تا با زيورآلات به زيبايى خود بيفزايند، شيخ حر عاملى در وسايل فرموده است: «براى زن كراهت دارد كه زيور و رنگ را ترك كند هر چند پير باشد يا همسرش نابينا باشد». امام باقر (ع) مى فرمايند: «لا ينبغى للمرأه ان تعطل نفسها ولو ان تعلق فى عنقها قلاده» سزاوار نيست كه زن خود را به زيور آرايش ندهد لااقل گردنبندى به گردن بياويزد. [ وسائل الشيعه ج 14 ص 118 باب 85 و نيز رجوع كنيد به حريم عفاف ص 185. ] اما فاطمه (س)، نه! او دختر پيامبر (ص) رهبر مسلمانان است، و همسر على (ع) پيشواى مؤمنان. او بايد ساده زيستى را اصل قرار دهد تا بين دختر رهبران الهى و خسروان فاروق باشد، پدرش حامل پيام آسمانى است، او آمده است تا طرحى نو دراندازد، و بر فرهنگ مستكبران خودخواه با عمل خويش يورش برد، او آمده است تا بگويد: دربار محمديان و علويان مهر باطلى بر دربار كسرايان و قيصران است. او آمده است اعلام نمايد همه حكومتها باطلند و تنهاحكومت حق حكومت محمدى است. ثوبان خادم پيامبر (ص) گزارش مى دهد كه: چون پيامبر (ص) عازم سفر مى شد، با آخرين كسى كه وداع مى كرد، فاطمه (س) بود، و چون بازمى گشت، اولين كسى را كه ملاقات مى كرد، فاطمه (س) بود. خبر بازگشت پيروزمندانه پيامبر (ص) از جنگ، در شهر پيچيد. شهر خود را براى استقبال آماده مى كرد. فاطمه (س) نيز به يمن ورود پدر و همسر، پرده اى به درب خانه آويزان كرد، و گردنبندى به گردن و حسن و حسين را به دستبند نقره اى آراست، پيامبر (ص) بى اعتنا به خانه فاطمه (س) گذشت، دختر رسول خدا دريافت كه پدر از تجملات رنجيده است. پرده را فروكشيد و دستبندها و گردنبند را كند و به پيشگاه پدر فرستاد تا در راه خدا هزينه كند. چون مرسوله را نزد پيامبر (ص) آوردند، سه مرتبه فرمود: پدرش فدايش باد. «مالال محمد و للدنيا فانهم خلقوا للاخره و خلقت الدنيا لغيرهم...» ال محمد را با دنيا چه كار؟ آنان براى سراى ديگرى آفريده شدند و اين سرا براى ديگران آفريده شده است. [ مناقب ج 3 ص 343، ينابيع الموده ج 2 ص 26، احقاق الحق ج 10 ص 291، كشف الغمه ج 1 ص 451، ذخائر العقبى ص 51. ] در بعضى روايات آمده است، چون حسن و حسين به گريه افتادند، پيامبر (ص) به ثوبان فرمود: دو دست بند استخوانى [عاجى] برايشان خريدارى كن. [ ذخائر العقبى ص 52، كشف الغمه ج 1 ص 451، التاريخ الكبير ج 4 ص 36. ]
محمد (ص) نسبت به ساده زيستى دخترش بسيار حساس بود، هرگز اجازه نمى داد، حريم نبوى به ذخائر و تجملات آلوده گردد، او تلاش مى نمود، كه اخلاق پادشاهى در خاندان نبوت رخنه نكند. يك بار گردنبند طلا از بيت المال سهم على (ع) شد، آن را به فاطمه (س) هديه كرد، پيامبر (ص) بر فاطمه وارد شد و آن را در گردن وى ديد، فرمود: «يا بنية لا تقترى يقول الناس ان فاطمه بنت محمد (ص)، و عليك لباس الجبابره» دخترم مبادا قول مردم كه مى گويند فاطمه (س) دختر محمد (ص) است، تو را فريب دهد و تو لباس جبابره و (خاندان ستمگران) را پوشيده باشى. فورا فاطمه (س) گردنبند را شكست و روز ديگر آن را فروخت و برده اى را خريد و در راه خدا آزاد كرد. چون خبر به پيامبر (ص) رسيد خوشحال شد و بر او آفرين گفت. [ ذخائر العقبى ص 51، ينابيع الموده ج 2 ص 25. در روايت ديگرى چنين آمده است عن على (ع) ان النبى (ص) دخل على ابنته فاطمه فاذا فى عنقها قلاده فاعرض عنها فقطعتها فرمت بها فقال رسول الله (ص) انت منى يا فاطمه ثم جاءها سائل فناولته القلاده مناقب ج 3 ص 343 و كشف الغمه ج 1 ص 471. ]