ازدواج - فرشته زمینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرشته زمینی - نسخه متنی

روح الله حسینیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ازدواج

خواستگارى بزرگان قريش

فاطمه (س) دخترى كه همه ى خوبيها در او جمع شده «در زيبايى چون ماه» [ عن انس انها كانت كالقمر ليلة البدر. احقاق الحق ج 10 ص 245/ مناقب ج 3 ص 356 ] «يا خورشيدى كه از زير ابر رخ برتافته» [ او كالشمس كفرت غماما اذا خرجت من السحاب. مناقب ج 3 ص 356 ] «سفيد رخى سرخ فام» [ بيضا مشرقه حمرة. احقاق الحق ج 10 ص 246 ] موهايش چون شبق «سياه» [ لها شعرا سود. احقاق الحق ج 10 ص 246 ] بود و بلند، چون براى كار سر فرود مى آورد «گيسوان بافته اش به ظرف مى ساييد» [ و ان قصبتها تضرب بالجفنه. مناقب ج 3 ص 356 ] و دندانهايش چون مرواريد مى درخشيد» [ مشرقه الرباعيه. مناقب ج 3 ص 356 ] و «چون پدرش سنگين و با وقار راه مى رفت». [ و كانت مشية فاطمه (س) مشية رسول الله (ص). ذخائر العقبى ص 39. كشف الغمه ج 1 ص 463 و احقاق الحق ج 10 ص 246. ]

از طرف ديگر همه شرافتهاى خانوادگى در او گرد آمده بود. قرشى بود، هاشمى بود، دختر خديجه زن متشخص عرب بود، دختر
پيامبر (ص) و رهبر الهى مسلمانان بود.

همه در دل آرزو مى كردند اى كاش لياقت همسرى فاطمه (س) را داشتند، اما كسى جرأت ابراز آن را نداشت، كم كم بزرگان قريش دل به دريا زدند و به خواستگارى، آستان محمد (ص) را بوسه زدند. اما افسوس كه هنوز زنگار جاهلى از دلها نپالائيده، هنوز ارزش را در ثروت مى دانند و در حضور پيامبر (ص) سخن بدان مى آلايند. «عبدالرحمان بن عوف نزد رسول الله (ص) آمد و گفت: فاطمه (س) را با مهريه اى بسيار به خواستگارى آمده ام. غضب چهره ى پيامبر (ص) را درنورديد و دستش را روى شنها كشيد و از آن پر كرد، ريگها در دست مباركش به تسبيح آمدند و آنان را به دامنش ريخت و همگى در و مرجان شدند» [ مناقب ج 3 ص 345 ] كه اين جواب توست اى...

سپس ابوبكر آمد، در حضور پيامبر (ص) نشست و گفت: اى رسول خدا! تو مى دانى من به تو ايمان آورده ام و از اولين كسانى هستم كه اسلام آوردم و چنين و چنان بودم... پيامبر (ص) پرسيد، خوب، حالا چى؟ گفت: به خواستگارى فاطمه (س) آمده ام. پيامبر (ص) رخ برتافت و ابوبكر برگشت و نزد عمر آمد و گفت: هم خراب شدم و هم خراب كردم. عمر گفت: چه شده؟ گفت از فاطمه (س) خواستگارى كردم رسول خدا روى از من برگرداند.

عمر گفت: باش تا من هم تجربه كنم، رفت و دو زانو نزد رسول
خدا نشست و گفت: اى رسول خدا! مخلصانه بتو ايمان دارم و تو ميدانى، در اسلام سابقه دارم و چنين و چنان هستم. پيامبر (ص) فرمود: از اين گفتار منظورت چيست؟ گفت: ازدواج با فاطمه. پيامبر (ص) از وى چهره برگرفت و رخ برتافت. عمر نزد ابوبكر آمد و گفت: مثل اينكه پيامبر (ص) منتظر دستور خداوند در امر فاطمه (س) است». [ كنزل العمال ج 13 ص 684 حديث 37755. ] و پس از آنان «مردانى از قريش به خواستگارى رفتند كه همگى همان جواب ابوبكر را شنيدند». [ ثم خطبها عمر (رض) مع عده من قريش كلهم يقول له مثل قوله لابى بكر. ذخائر العقبى ص 29. داستان خواستگارى ابوبكر و عمر در منابع ذيل آمده است: ذخائر العقبى ص 29 و 30- صواعق ص 141- اسد الغابه ج 7 ص 221- طبقات ج 8 ص 15- ينابيع ج 2 ص 21. ]

چه كسى شايسته ى اوست!

فاطمه (س) برترين دختران بود. او در ايمان، پاكى، تقوى، ايثار و شجاعت سرآمد روزگار بود، پس بايد كسى به خواستگارى او بيايد كه با او در فضايل همسرى كند. و راستى اين مرد كيست؟ از مردان چه كسى اين فضايل را يكجا دارد؟ چه كسى اول مؤمن به خدا و پيامبرش بود؟ چه كسى در ايثار و شجاعت جان بركف بود؟ چه كسى از حريم نبوت مدافع تر بود؟ چه كسى جان خويش را براى ماندن پيامبرش بر بستر نهاد تا ايثار را در از
خود گذشتن به تصوير بكشد؟

پيامبر (ص) پاسخ مى دهد:

«عباس! عموى عزيزم! خداوند مرا به على (ع) يارى كرد و بدين جهت شايستگى همسرى فاطمه (س) را يافت». [ ينابيع الموده ج 1 ص 174 ] و اين بود كه امام صادق (ع) فرمود: «اگر خداوند متعال اميرمؤمنان را نيافريده بود در روى زمين از اول خلقت تا پايان، احدى را لياقت همسرى فاطمه (س) نبود». [ اصول كافى ج 1 ص 383 كتاب الحجه باب مولد الزهرا- كشف الغمه ج 1 ص 472. ]

على به خواستگارى مى رود

پاسخ قاطع پيامبر (ص) همه اميدها را درهم شكست، همگان دريافتند كه اين ستاره بر بام كسى جز على (ع) فرود نخواهد آمد. گرچه از آغاز هم روشن بود كه غير از على (ع) كسى شايستگى همسرى زهرا را ندارد، لكن ارزيابى غلط ارزشها و تهيدستى على (ع) آتش طمع را در دلها شعله ور ساخته بود. و چه مى دانيم شايد حكمت الهى بر اين تعلق گرفته كه قدرها آشكار آشكار گردد.

ابوبكر و عمر و عده اى از انصار نزد على (ع) آمدند و او را براى خواستگارى فاطمه (س) ترغيب كردند. [ در بيشتر روايات ابوبكر و عمر را اولين ترغيب كننده ذكر كرده اند و در بعضى روايات عده اى از انصار را و ظاهرا همگى در تشويق على (ع) نقش داشته اند ] اصرار دوستان، على (ع) را براى خواستگارى تشويق كرد و على (ع) تصميم نهايى را گرفت. ماجرا را اينگونه از قول على (ع) گزارش داده اند «به رسول خدا وارد شدم و او را با جلال و جبروتى خاص يافتم. چون به نزدش نشستم زبانم بند آمد، به خدا قسم قدرت سخن گفتن نداشتم، رسول خدا پرسيد:

- براى كارى آمده اى؟ حاجتى دارى؟

- سكوت همه وجودم را گرفته بود.

پيامبر (ص): براى كارى آمده اى؟ حاجتى دارى؟

- باز هم سكوت

پيامبر (ص): شايد براى خواستگارى فاطمه (س) آمده اى؟

على: «آرى اى رسول خدا» [ كنزل العمال ج 13 ص 682 حديث 37751- ذخائر العقبى ص 27. ]

پيامبر (ص): خداوند تو را وسعت دهد و خوش آمدى.

على (ع) بلند شد و خارج شد، گروهى از انصار بيرون منتظر خبر بودند پرسيدند چه شد؟ فرمود: پيامبر (ص) فقط گفتند: مرحبا و اهلا، انصار گفتند: اين جواب كافى است، هم به تو اهل داد و هم وسعت بخشيد». [ الصواعق المحرقه ص 166. ]

مشورت با فاطمه

با اينكه پيامبر (ص) تقدير الهى را مى دانست و رضايت
فاطمه (س) را درك مى كرد، ادب نبوى اقتضا مى كرد با دختر مشورت نمايد كه مبادا اين عمل موجب استبداد پدران در شوهر دادن دختران گردد، لذا پيامبر (ص) نزد فاطمه (س) رفت و فرمود «على از تو خواستگارى كرده است. فاطمه سكوت كرد» [ ذخائر العقبى ص 29- الطبقات الكبرى ج 8 ص 20 ] و صورتش را برنگرداند و پيامبر (ص) در او نارضايتى احساس نكرد. رسول خدا در حاليكه مى فرمود: «الله اكبر سكوتش اقرار به رضايت است، بلند شد». [ بحارالانوار ج 43 ص 93 روايت 4. ]

مقدمات ازدواج

پس از موافقت فاطمه (س) پيامبر (ص) به على (ع) فرمود: آيا چيزى هم دارى؟

على (ع): اسبى و زره اى.

پيامبر (ص): اسبت را لازم دارى، پس زره ات را بفروش.

على (ع) زره اش را به چهارصد و هشتاد دينار فروخت و تمام آن را به پيامبر (ص) پرداخت. [ الصواعق المحرقه ص 141- كنز العمال ج 13 ص 684 و 682- اسد الغابه ج 7 ص 221 ] پيامبر (ص) مقدارى از آن را به بلال داد تا قدرى عطر بخرد، و دو مشت از آن را به ابوبكر داد و فرمان داد تا از لباس و اثاث آنچه لازم است تهيه نمايد، و عمار و عده اى از اصحاب را نيز دنبال آنها فرستاد. همگى به بازار رفتند، لوازم را انتخاب مى كردند و به ابابكر نشان مى دادند، در صورتيكه مناسب مى ديد مى خريدند. در پايان اين اقلام را خريده بودند: يك دست پيراهن به 7 درهم، يك روسرى به 4 درهم، يك حوله بزرگ، يكدست تخت، دو تشك كه بار يكى آنها ليف خرما بود و ديگرى از كرك، چهار بالش، يك پرده، يك حصير، آستك، لگن مسى، مشك آب كوچك، كاسه شيرى، مشك بزرگ آب، آفتابه، كوزه دهان گشاد سبز و دو كوزه سفالى. پس از اتمام خريد، اصحاب و ابوبكر لوازم را به خانه آوردند و به پيامبر (ص) نشان دادند، پيامبر (ص) آنها را ورانداز مى كرد و مى فرمود: خداوند به اهل بيت بركت دهد. [ بحارالانوار ج 43 ص 94. ]

تحقيقى در مهريه فاطمه

مورخين و محدثين شيعه و سنى در مقدار مهريه زهرا سلام الله عليها اختلاف كرده اند، و اقوال مختلفى را ذكر كرده اند.

400 درهم [ ذخائر العقبى ص 30 و ص 27- كنزل العمال ج 13 ص 680 و ص 682- التاريخ الكبير ج 4 ص 60- الطبقات الكبرى ج 8 ص 20- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 350 ]، 480 درهم [ كنزل العمال ج 13 ص 684 و ج 16 ص 305- الطبقات الكبرى ج 8 ص 21- احقاق الحق ج 10 ص 358- مناقب ج 3 ص 351 ]، 500 درهم، [ مناقب ج 3 ص 351- الطبقات ج 8 ص 22 ] 12 اوقيه [ كنزل العمال ج 13 ص 679 ] و 5/ 12
اوقيه [ الطبقات الكبرى ج 8 ص 22 ]، مقاديرى است كه براى مهريه حضرت روايت كرده اند.

با دقت و بررسى در روايات، موارد ذيل بدست مى آيد:

1- چون هر اوقيه 40 درهم بوده است، قول 12 يا 5/ 12 اوقيه همان 480 درهم و 500 درهم است، لذا ابن سعد در «طبقات» نقل مى كند كه «كان صداق بنات رسول الله (ص) و نسائه خمس مائه درهم، اثنتى عشرة اوقيه و نصفا» [ الطبقات الكبرى ج 8 ص 22 ] بنابراين اختلاف روايات بين 400، 480 و 500 دور مى زند.

2- از روايات فراوانى كه در حد تواتر است، بدست مى آيد كه مايه اصلى مهريه زره حضرت امير (ع) بوده است كه به پيشنهاد پيامبر (ص) به فروش رسيده است، اما در بعضى روايات اشاره اى به فروش بعضى از امتعه ديگر رفته است، مانند «فباع على (ع) درعا له و بعض ما باع من متاعه» [ كنزل العمال ج 13 ص 680 ] على (ع) زره و بعضى از امتعه خود را به فروش رساند. «قال النبى (ص) هل لك من مهر»؟ قلت: معى راحلتى و درعى «قال فبعها...» [ كنزل العمال ج 13 ص 682- التاريخ الكبير ج 4 ص 60 ] پيامبر (ص) پرسيد آيا مهريه اى دارى؟ گفتم اسباب زندگى و زره ام. فرمود هر دو را بفروش.

«اصدق على (ع) فاطمه (س) درعا من حديد و حرد برد» [ الطبقات الكبرى ج 8 ص 21. ]

على (ع) زره اى آهنى و يك طاقه پارچه راه راه مهر فاطمه (س) نمود.

البته در روايتى به فروختن شتر اشارت رفته است [ كنزل العمال ج 16 ص 305 ] كه بدليل شاذ بودن به آن اعتنا نمى كنيم.

شايد علت اساسى اختلاف به جهت اضافه شدن بهاى اين اشياء به قيمت زره باشد. زيرا در اكثر روايات قيمت زره را 400 يا 480 ذكر كرده اند كه ظاهرا 80 درهم اختلافى، همان قيمت اشياء باشد. همچنين از بعضى روايات بدست مى آيد كه على (ع) يك قواره پارچه پيراهنى و يك تخته فرش پوستى مخصوص، به فاطمه (س) هديه كردند كه ظاهرا آنان نيز جزء مهريه حساب شده است. «جابر جعفى عن ابى جعفر (ع) قال: كان صداق فاطمه (س) برد جره واهاب شاه على عرار» [ مناقب ج 3 ص 351. ]

بنابراين شايد بتوانيم ادعا كنيم مجموع مهريه از فروش زره و امتعه و خريد هدايا همان 500 درهم است. لذا مرحوم ابن شهر آشوب فرموده است: «و روى ان مهرها خمسماه درهم و هواصح» [ مناقب ج 3 ص 351 ] روايت شده است كه مهريه حضرت زهرا سلام الله عليها پانصد درهم است كه اين روايت صحيح تر به نظر مى رسد.

3- از تحليل روايات، نظرى قاطع در مقدار مهريه بدست آيد يا نه مهم نيست، چه اينكه هر چه باشد از 400 كمتر نيست و از 500 درهم بيشتر نبود، كه وقتى به جهيزيه تبديل شد از چند قلم كالاى ساده تجاوز نكرد و حتى اين مهريه مورد اعتراض قرشيان قرار گرفت. «جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: چون پيامبر خدا (ص) فاطمه (س) را به عقد على (ع) درآورد، عده اى از مردم قريش به خدمت وى رسيدند و گفتند: چرا على (ع) را با مهريه اى خسيس و بسيار ناچيز داماد كردى؟ پيامبر (ص) عذر آورد كه من على (ع) را داماد نكردم، اين خداوند بود كه در شب معراج وحى نمود كه...» [ من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 253. ]

مهريه فاطمه در عالم لاهوت

در بعضى روايات داريم مهريه فاطمه (س) شفاعت است محمد (ص) مى باشد، «كان صداق فاطمه (س) شفاعتها لامه ابيها» [ احقاق الحق ج 10 ص 367 ] در بعضى روايات نيز آمده است كه «قال رسول الله (ص) ان الله امرنى ان ازوجك فاطمه (س) على خمس الدنيا [اوعلى ربعها] فمن مشى على الارض و هو يغضبك فالدنيا عليه حرام و مشى عليها حراما» [ ينابيع الموده ج 2 ص 82 و ص 88- احقاق الحق ج 10 ص 368. ]

پيامبر (ص) به على (ع) فرمودند: خداوند به من دستور داد تا فاطمه (س) را در مقابل 5/ 1 دنيا [يا 4/ 1 دنيا، ترديد از راوى است] به

/ 23