اخلاق و رفتار زهرا
اسوه
زهرا از كودكى برجستگى هاى اخلاقى خود را نشان داده است. و يكجا همه ى صفات خوب را همراه داشته است، اما شكفتن غنچه هاى نبوغ اخلاقى- رفتارى او از زندگى زناشويى او كه همان آغازين دوران بلوغ مى باشد شروع مى شود. هنوز چندى از زندگى جديد او نگذشته بود كه سادگى، اخلاق، پاكدامنى، همسردارى، ايثار، همسايه دارى، عبادت، راستگويى و... او زبان زد خاص و عام شد. دوست و دشمن، مسلمان و غير مسلمان، به الگو بودن وى اعتراف كردند. هر كس به او نزديكتر بود، بيشتر احساس محبت مى كرد. و اين در زندگى انسانها بسيار مهم است، چه بسا انسانهايى كه از دور مى درخشند، موج مى زنند و خودى نشان مى دهند، اما چون به آن نزديك مى شوى، سرابى از مرداب متعفن مى يابى. چه افرادى كه چون به آنان نزديك مى شوى، آنان را چشمه سارى زلال، صاف و گوارا مى يابى، كه كام تشنگان را سيراب مى كند و فاطمه (س) از اين صنف بود. عايشه كه از نزديكان فاطمه (س) بود مى گويد: «ما رأيت احدا كان اصدق لهجه من فاطمه (س) الا ان يكون الذى ولدها» [ الغدير ج 2 ص 312 (به نقل از حليه الاولياء، الاستيعاب، تقريب الاسانيد، مجمع الزوايد و ذخائر العقبى) ] هيچكس را صادق تر از فاطمه (س) نيافتم به جز پدرش.ترس از قيامت
زهرا در اولين شب زناشويى به ياد قبر و قيامت مى افتد [ الغدير ج 2 ص 70 ] گرچه او معصوم بود، اما عصمت او هرگز مايه غرور وى نشد، همواره به ياد مرگ بود، حضور مسئولانه در برابر پروردگارش لرزه بر اندام وى مى انداخت. چون آيه «ان جهنم لموعدهم اجمعين لها سبعه ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم» بر پيامبر (ص) نازل شد، پيامبر (ص) به شدت گريست، اصحاب نيز به گريه او مى گريستند، و كسى را يارى سخن گفتن با پيامبر (ص) نبود، چون تنها چيزى كه قلب پيامبر (ص) را خوشحال مى كرد ديدار فاطمه (س) بود، چاره را در اين ديدند كه فاطمه (س) را به حظور پدر آوردند. فاطمه (س) گفت فدايت گردم چرا گريه مى كنى؟ پيامبر (ص) آيه را بر فاطمه (س) تلاوت كرد، او به محض شنيدن آيه با صورت نقش بر زمين شد و اين جمله را تكرار مى كرد. «الويل ثم الويل لمن دخل النار»: واى، واى بر كسى كه درآتش وارد شود. [ بحارالانوار جلد 8 ص 303. ] قيامت، آن روز سخت، روزى كه همه دلها را به وحشت مى اندازد، كه «برادر از برادر، فرزند از مادر و همسر از همسر فرار مى كند، چه آنكه هر كسى را گرفتارى است كه به خود مشغول است» [ سوره عبس آيه 35 تا 37 ] ياد آن روز فاطمه (س) را نيز به وحشت مى انداخت، رنج آن روز دغدغه خاطر فاطمه (س) بود. «از پيامبر (ص) پرسيد: پدر جان! در آن توقفگاه بزرگ، آن روز وحشتها و روز بزرگترين ترسها كجا تو را پيدا كنم؟ فرمود: درب بهشت، در حالى كه پرچم حمد را به اهتزاز درآورده ام و امتم را شفاعت مى كنم. - اگر آنجا تو را نيافتم؟ - در كنار حوض كوثر آنجا كه مشغول سقايت امتم. - اگر آنجا نيز تو را نيافتم؟ - در كنار جهنم كه شعله هاى آتش را از امتم دور مى كنم. اينجا فاطمه (س) غم از جان بشست و آرام گرفت. [ امالى صدوق مجلس 46 حديث 12. ]
عشق به خداوند
ايمان به مبدأ هستى تنها تكيه گاهى است كه هيچ طوفانى توانمتزلزل ساختن دست آويختگان به آن را نخواهد داشت. مؤمنين را نه سختيها از پاى درخواهد آورد نه وسعتها او را از حق منحرف خواهد كرد. امام على (ع) علت بادگرايشى (همج رعاع) را در اين خلاصه مى كند كه «لم يلجئوا الى ركن وثيق» [ نهج البلاغه، قصار الحكم 147 ]: آنان به استوانه محكم دست نيافته اند. ايمان اگر به عشق تبديل گردد، ايستايى پهلوانانه به حركت قهرمانانه مبدل مى شود، گذر از ايمان به عشق، عبور از درياى نيل سختيهاست، شكافتن سينه طوفانهاست، و سرانجام از كارزار بر نتافتن و به پيش تاختن در پى دارد. حتى عبادت كه اوج تجلى بندگى است چهره اى ديگر به خود مى گيرد، بنده ى خائف درگاه عبوديت كه خود داراى مقامى بزرگ است به آزاده اى عاشق تبديل مى گردد. [ برگرفته از اين روايت: ان قوما عبدوالله سبحانه رغبه فتلك عباده التجار و قوما عبدوه رهبه فتلك عباده العبيد و قوما عبده شكرا فتلك عباده الاحرار. غرر الحكم 3604. ] و فاطمه (س) اينگونه بود و همين بود كه فاطمه (س) را در تمام صحنه ها مجاهدى نستوه مى يابى. روزى پيامبر اسلام از دخترش پرسيد: چه حاجتى دارى؟ هم اينك فرشته ى وحى در كنارم نشسته و پيام آورده كه خواسته تو محقق است. فاطمه (س) گفت: «شغلنى عن مسئلته لذه خدمته، لا حاجه لى غير النظر الى وجهه الكريم.» لذت خدمتش مانع درخواستش شده تنها خواهشم رخ نمودن يار است. [ نهج الحياة ص 99 با مختصر تغيير در ترجمه. ]
پاكدامنى
هيچ صفتى به رتبه پاكدامنى براى زنان نمى رسد. خداوند در قرآن كريم پاكدامنى مريم را ستوده است: «و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها» [ سوره تحريم آيه 12 ] و همان پاكدامنى را سبب زمينه رستن نبوت عيسوى دانسته، «والتى احصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا» [ سوره انبياء آيه 91 ] و همو پاكدامنى را در رديف ياد هميشگى خود ستايش كرده و به غفرانى و اجرى عظيم بشارت داده است. «والحافظين لفروجهم و الحافطات والذاكرين الله كثيرا و الذاكرات لهم مغفره و اجرا عظيما» [ احزاب آيه 35. ] گرچه پاكدامنى در ساحت قدس فاطمه (س) امرى سهل است، اما از آن جهت كه مى خواهد سرچشمه زلال امت باشد، امرى است بسيار عظيم. اينجاست كه فرزندش حسين آن آزاده شجاع ريشه ى آزادگى خود را در پاكدامنى مادر، و دنائت دشمن را در ناپاكى مادر مى داند. «الا و ان الدعى بن الدعى قد ركز منابين اثنتين بين المله و الذله و هيهات منا الذله يابى الله ذلك و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت» [ تحف العقول ماروى عن السبط الشهيد ] اى مردم بدانيد! اين زنازاده، پسر زنازاده ما را در دو راهى وانهاده يا دين يا ذلت، اما ذلت از ما دور است. خدا و رسولش و مؤمنان و دامنهاى پاكى كه ما را پروريده است از آن گريزانند. از اين رو پاكدامنى براى فاطمه (س) نه تنها يك خصلت و شرافت است، بلكه يك رسالت عظيم است. رسالت حراست از شجره مباركه امامت و رهبرى انسانها بعد از ختم نبوت و بدينسان بود كه خداوند پاداشى عظيم به فاطمه (س) عطا نمود، «ان فاطمه احصنت فرجها فحرمها الله تعالى و ذريتها على النار» [ ينابيع الموده ج 2 ص 84، الصواعق المحرقه ص 160، مناقب ج 3 ص 325، معانى الاخبار ج 1 ص 251 و الغدير ج 2 ص 61 ] فاطمه (س) پاكدامنى پيشه كرد و بدين جهت خداوند او و فرزندانش را بر آتش حرام كرده است. منظور از فرزندان، ذريه بلافصل فاطمه (س) مى باشد يعنى: حسن و حسين و زينب و ام كلثوم. اين موضوع را امام صادق (ع) تفسير كرده است. [ عن محمد بن مروان قال: قلت لابى عبدالله (ع) هل قال رسول الله (ص) ان فاطمه (س) احصنت فرجها فحرم الله ذريتها على النار؟ قال نعم عنى بذلك الحسن و الحسين و زينب و ام كلثوم. معانى الاخبار ج 1 ص 251 و 252. ] امامان شيعه براى اينكه اين روايت دستاويزى براى سوء استفاده بعضى از فاطميون قرار نگيرد بر اين تفسير تأكيد داشته اند. حسن بن موسى وشاء مى گويد: در جايى از خراسان با امام رضا (ع) بوديم، زيد برادر امام رضا (ع) با جماعتى مشغول صحبت بود و دم از افتخار بر نسب خويش مى زد، امام رو به زيد كرد و فرمود: آيا گفتار خداوند كه «پاكدامنى فاطمه (س) موجب مصونيت ذريه اش گشته» تو را مغرور كرده است، نه به خدا اين مخصوص حسن و حسين و فرزندان بلافصل فاطمه (س) است. آيا سزاوار است كه موسى بن جعفر مطيع خداوند باشد و روزش را روزه بگيرد و شبش را به عبادت قيام كند، با تو كه معصيت خداوند مى كنى يكسان باشد؟ آنگاه تو در قيامت نزد خداوند عزيزتر باشى (تساوى بى عمل و باعمل، عزت بى عمل است). جدم على بن حسين هميشه مى فرمود: براى نيكوكاران اهل بيت دو پاداش است و بدكاران از آنان را دو چندان از عذاب است. سپس به آيه «انه عمل غير صالح» [ معانى الاخبار ج 1 ص 249 ] استناد كردند و فرمودند: «لما عصى الله عز و جل نفاه الله عن ابه، كذا من كان منا لم يطع الله عز و جل فليس منا و انت اذا اطعت الله فانت منا اهل البيت» [ معانى الاخبار ج 1 ص 249 ]: چون پسر نوح عصيان كرد، خداوند رابطه فرزندى وى را با نوح نفى كرد. همينطور هر كس از ما اطاعت خداوند را نكند از ما نيست. اما تو اى حسن اگر مطيع خداوند باشى از ما اهل بيت مى باشى.سخنى از ابن تيميه
ابن تيميه در «منهاج السنه» درباره ى اين روايت مى گويد: به اتفاق همه ى حديث شناسان اين حديث دروغ است. حتى كسانى كه ناآشنا به حديث باشند مى فهمند كه اين حديث دروغ است. زيرا خيلى از زنانپاكدامن بودند، مانند: ساره، صفيه عمه رسول خدا، اما از فرزندان آنان عده اى نيكوكار گشته و عده اى بدكار. [ منهاج السنه ج 2 ص 126 بنقل الغدير ج 3 ص 175. ] مرحوم علامه امينى در پاسخ مى فرمايند: اگر حديث صحيح و قطعى باشد، چگونه ممكن است آن را با اذهانى كه توان توجيه ندارند مردود شمرد؟ ثانيا مگر اتفاق و اجماع اهل حديث به دست اوست كه هر كجا مى خواهد به نام همه رد مى كند، در حالى كه اين حديث را دهها نفر از حديث شناسان و حفاظ، روايت كرده اند و صحيحش دانسته اند. حاكم، خطيب بغدادى، بزاز ابوبعلى، عقيلى، طبرانى، ابن شاهين، ابونعيم، محب طبرى، ابن حجر، سيوطى، متقى هندى، هيثمى، زرقانى، صباق و بدخشى اين حديث را در كتابهايشان روايت كرده اند. [ الغدير ج 3 ص 175 تا 176. ] خداوند در مورد مريم نيز همين موضوع را مطرح نموده است و فرموده است: «والتى احصنت فرجها» مريم پاك دامن شد «فنفخنا فيه من روحنا» پس از روحمان در او دميديم، جمله بعد را با فاء آورده چه فاء تفريع باشد چه سببيت، نوعى از زمينه داشتن با ترتب را بيان مى كند. ثانيا مطابق روايات، اين پاداش فقط در اولاد بلافصل فاطمه (س) بود كه تاريخ گواه تحقق وعده خداوند است. فرزندانى پاك و محسن
از او متولد گشتند كه هر كدام سرآمد روزگار بودند.
عبادت
عبادت، نياز بنده ى فقير است به پيشگاه خداوندگار غنى، يا زارى عبد خائف است به درگاه خالق صاحب جلال، يا راز عاشقانه شيفته واله است به وصال صاحب جمال، بنده هر چه خود را نيازمندتر ببيند يا عبد بيشتر به جلال او نظر اندازد، يا عاشق بيشتر به تماشاى جمال بنشيند، آن نياز و زارى يا اين عشقبازى بيشتر مى گردد. اينجاست كه فاطمه (س) را مى بينم كه در شب اول زندگى نو تا صبح به عبادت برمى خيزد، يا شبهاى جمعه را تا طلوع فجر به پيشگاه او سر به سجده مى سايد. امام حسن (ع) مى فرمايد: «رأيت امى فاطمه قامت فى محرابها ليله الجمعه فلم تزل راكعه و ساجده حتى انفجر عمود الصبح...» [ كشف الغمه ج 1 ص 468، علل الشرايع باب 145 روايت اول ] مادرم را مى ديدم كه شب جمعه در محرابش به عبادت برمى خاست، پيوسته ركوع و سجده مى كرد تا سپيده از افق سر مى زد. فاطمه (س) آنچنان در عبادت مشهور شد كه حسن بصرى كه خود از عباد معروف است مى گويد: «ما كان فى هذه الامه اعبد من فاطمه (س) كانت تقوم حتى تورم قدماه» [ مناقب ج 3 ص 341، احقاق الحق ج 10 ص 261 ] در امت محمد (ص)هيچكس در عبادت به پايه فاطمه (س) نمى رسد، آنقدر به عبادت قيام مى كرد تا اينكه پاهايش متورم شده بود. و چه شاهدى بهتر از على (ع) كه فرمود: «نعم العون على طاعه الله» [ ر. ك همين كتاب ص 71 ] فاطمه (س) ياور خوبى است در عبادت خداوند. و فاطمه (س) عبادت را با تمام وجود تجربه كرده بود و لذا فرمود: «من اصعد الى اله خالص عبادته اهبط الله عز و جل له افضل مصلحته» [ تنبيه الخواهر و نزهه النواظر (مجموعه ورام) ج 2 ص 108 ] هر كس با عبادت خالصانه اش به درگاه خداوند فراز آيد بهترين مصلحت خداوندى بر او فرود آيد.