رحلت پاره ى پيامبر
چون دو ماه و نيم و به قولى سه ماه و پنج روز و به روايتى شش ماه از وفات پيامبر اكرم (ص) بگذشت، فاطمه (س) از غم فراغ پدر و تقدّم اصحاب بر على (ع) و تصرف فدك سخت دلتنگ و ناراحت بود. يك روز على (ع) وقتى وارد خانه شد، فاطمه (س) پاره ى پيامبر را ديد كه قدرى آرد خمير كرده تا با آن نان بپزد و مقدارى گل سرشوى ساخته تا سر فرزندان خود را شستشو دهد و لباسهاى بچّه ها را جمع كرده تا بشويد. على (ع) از ديدن اين منظره متعجب شد و رو به فاطمه (س) كرد و فرمود:اى تو دُرّ درج نبوّت گوهر عالم فروز اى تو دُرّ درج نبوّت گوهر عالم فروز وى تو در برج ولايت زهره ى روشن جبين وى تو در برج ولايت زهره ى روشن جبين
اى به رفعت مريم ثانى كه مهد عفّتت اى به رفعت مريم ثانى كه مهد عفّتت از ترفّع جاى دارد بر سر چرخ برين از ترفّع جاى دارد بر سر چرخ برين
اى نهال روضه ى عصمت كه هست از روى قدر اى نهال روضه ى عصمت كه هست از روى قدر سايه ى جاهت پناه قاصرات الطرف عين سايه ى جاهت پناه قاصرات الطرف عين
اى چراغ اهل بيت مصطفى اى فاطمه اى چراغ اهل بيت مصطفى اى فاطمه مادر سبطين و نور چشم خير المرسلين مادر سبطين و نور چشم خير المرسلين
اى ولى ساز «وال من والاه» اى ولى ساز «وال من والاه» وى عدو سوز «عادِ مَن عاداه» وى عدو سوز «عادِ مَن عاداه»
كاتب نقش نامه ى تنزيل كاتب نقش نامه ى تنزيل خازن گنج نامه ى تأويل خازن گنج نامه ى تأويل
مهتر و بهتر زمين و زمن مهتر و بهتر زمين و زمن معدن جوهر حسين و حسن معدن جوهر حسين و حسن
هنگام وداع و افتراق است امروز هنگام وداع و افتراق است امروز با درد فراق اتّفاق است امروز با درد فراق اتّفاق است امروز
اى ديده جمال وصل ديدى يك چند اى ديده جمال وصل ديدى يك چند خون بار كه نوبت فراق است امروز خون بار كه نوبت فراق است امروز
روى گردآلوده و رخسار پرخون حسين روى گردآلوده و رخسار پرخون حسين گرد بديدى فاطمه در عرصه گاه كربلا گرد بديدى فاطمه در عرصه گاه كربلا
آنچنان بگريستى كز گريه هاى زار او آنچنان بگريستى كز گريه هاى زار او ساكنان آسمان بگريستندى برملا ساكنان آسمان بگريستندى برملا
هر دم زمانه داغ غمم بر جگر نهد هر دم زمانه داغ غمم بر جگر نهد يك داغ نيك ناشده داغ دگر نهد يك داغ نيك ناشده داغ دگر نهد
هر داغ كآورد قَدَرى رو به بهترى هر داغ كآورد قَدَرى رو به بهترى آن داغ را گذارد و داغى بتر نهد آن داغ را گذارد و داغى بتر نهد
دلها كباب مى شود از آتش وداع دلها كباب مى شود از آتش وداع يا رب كه برفتد ز جهان رسم انقطاع يا رب كه برفتد ز جهان رسم انقطاع
بيمار غمت را نفس باز پس است اين بيمار غمت را نفس باز پس است اين پاس نفسش دار كه آخر نفس است اين پاس نفسش دار كه آخر نفس است اين
اى بناكام مرا از رخ تو مهجورى اى بناكام مرا از رخ تو مهجورى خود كه باشد كه به كام از تو گزيند دورى خود كه باشد كه به كام از تو گزيند دورى
دلدار ز ما كرانه اى مى طلبد دلدار ز ما كرانه اى مى طلبد در كوى فراق خانه اى مى طلبد در كوى فراق خانه اى مى طلبد
تيرى ز كمان هجر مى اندازد تيرى ز كمان هجر مى اندازد وز سينه ى ما نشانه اى مى طلبد وز سينه ى ما نشانه اى مى طلبد
نظرى كن كه فراقت دل ما را خون ساخت نظرى كن كه فراقت دل ما را خون ساخت سخنى گو كه زهجرت جگر ما بگداخت سخنى گو كه زهجرت جگر ما بگداخت
لِكُلّ اجْتِماع مِنْ خَليلَين فُرْقَةٌ لِكُلّ اجْتِماع مِنْ خَليلَين فُرْقَةٌ وَ كلُّ الَّذى دُونَ الْفِراقِ قَليلٌ وَ كلُّ الَّذى دُونَ الْفِراقِ قَليلٌ
وَ اِنَّ افْتِقادى فاطماً بَعْد اَحْمَد وَ اِنَّ افْتِقادى فاطماً بَعْد اَحْمَد دَليلٌ عَلى اَنْ لايَدُوم خَليلٌ دَليلٌ عَلى اَنْ لايَدُوم خَليلٌ
فلك را غير اين خود نيست كارى فلك را غير اين خود نيست كارى كه گرداند جدا يارى ز يارى كه گرداند جدا يارى ز يارى
به هر جا دوستان بيند هماواز به هر جا دوستان بيند هماواز همان دم نغمه ى دورى كند ساز همان دم نغمه ى دورى كند ساز
محل دفن پاره ى پيامبر
مرحوم كلينى (ره)، از امام رضا (ع) راجع به محل دفن فاطمه (س) نقل مى كند كه فرمودند: «دَفنت فى بيتها» (فاطمه ى زهرا (س) در خانه اش دفن شد)، و چون بنى اميه مسجد را توسعه دادند، جزء مسجد گرديد [اصول كافى، ج 2، ص 479.] مرحوم صدوق (ره) و ملاحسين كاشفى نيز همين نظر را ترجيح داده اند. اما مشهور ميان اصحاب تاريخ اين است كه فاطمه ى زهرا (س) در قبرستان بقيع به خاك سپرده شده است.پاداش صبر
و َ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً (دهر/ 12) و (به خاندان على و فاطمه) به خاطر صبرى كه كردند بهشت و حرير پاداش داديم.من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده ى اين دولت داد هاتف آن روز به من مژده ى اين دولت داد كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند