فاطمه و هاجر، نمونه ى سائحات - پاره پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاره پیامبر (صلی الله علیه و آله) - نسخه متنی

عبدالکریم بی آزار شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاطمه و هاجر، نمونه ى سائحات

(بانوان مهاجر و سياح در راه خدا) از نظر علامه طباطبائى، «سائحون» [توبه/112.] كسانى هستند كه با پاهاى خود از مسجدى به مسجدى و از معبدى به معبد ديگر سير مى كنند و با بدنهاى خود براى خدا به ركوع و سجود مى روند. [الميزان، ج 9، ص 396.] از نظر طبرسى، «سائح» و «سيّاح» به كسانى گفته مى شود كه در زمين سير مى كنند و از آثار گذشتگان عبرت مى گيرند. [مجمع البيان، ج 6، ص 118.] همچنين گفته اند منظور طلاب علوم هستند كه براى كسب علم و دانش سفر مى كنند. [الميزان، ج 9، ص 396.] برخى گفته اند «سائحات» به معناى مهاجرت يعنى زنان مهاجر است. [مجمع البيان، ج 6، ص 124؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج 4، ص 390.]

حضرت ابراهيم و هاجر، نمونه ى سائحان و سائحات

هاجر همسر حضرت ابراهيم (ع) نمونه ى سائحات بود كه از مصر به قدس و از قدس به مكه مهاجرت كرد، همچنانكه شوهرش حضرت ابراهيم (ع) از «اور» بابل به كوفه و از كوفه به كربلا و از كربلا به مسجد قدس و از مسجد قدس به مكه مهاجرت كرد و اظهار داشت: «اِنّى مُهاجِرٌ اِلى رَبّى» [عنكبوت/ 26.] (من به سوى پروردگارم مهاجرت مى كنم) و از اين رو حضرت ابراهيم را «عابر» و خانواده اش را «عبرانيان» و همسرش را «هاجر» لقب داده اند.

هاجر با ايمانى استوار همراه با همسرش حضرت ابراهيم به سوى خدا مهاجرت كرد و چون به مكه رسيد، حاضر شد در راه خدا رنج دورى از شوهر و خانه و كاشانه را تحمل كند و در عين توكل به خدا، در جستجوى آب براى رفع تشنگى فرزندش اسماعيل به سعى ميان دو كوه صفا و مروه پرداخت و شهيد زنده اى را در دامن خود پرورش داد كه حاضر شد خود را در راه خدا قربانى كند و خداوند در مقابل، خانه و دامن اين مادر شهيدپرور را به خانه ى خود پيوست و آن را جزء طواف قرار داد، بطوريكه طواف بر گرد خانه ى خدا بدون حجر اسماعيل (دامن پرورش دهنده ى اسماعيل) قبول نيست. [تحرير الوسيله ى امام خمينى، ج 1، ص 433.]

هجرت و سفرهاى فاطمه

بعد از اينكه پيامبر اكرم (ص) به مدينه هجرت كردند و زمام امور را به دست گرفتند، حضرت زهرا (س) با ام كلثوم همراه عباس بن عبدالمطلب بنا به نقل ابن هشام [السيره ى ابن هشام، ج 4، ص 29.] و همراه على بن ابى طالب (ع) بنا به نقل يعقوبى عازم هجرت به مدينه شدند. گفته مى شود در اثناى راه، حُوَيْرث بن نقيد كه از دشمنان پيامبر اكرم (ص) بود، به شتر حامل فاطمه (س) آسيبى مى رساند و شتر مى رمد و فاطمه (س) و ام كلثوم بر زمين مى افتد. [تا ريخ يعقوبى، ج 2، ص 31.] در جنگ احد وقتى خبر مجروح شدن پيامبر اكرم (ص) به فاطمه ى زهرا (س) مى رسد، او و دسته اى از زنان به جبهه مى روند و مجروحان را آب مى دهند و زخمهاى آنها را مى بندند و فاطمه (س) جراحت پدر را شستشو مى دهد و چون از شهادت حمزه عموى پدر باخبر مى شود، سخت مى گريد و هر دو سه روز خود را به احد مى رساند و بر مزار حمزه و ساير شهدا مى گريد و آنان را دعا مى كند. [زندگانى فاطمه ى زهرا (س)، دكتر سيد جعفر شهيدى، صص 42 و 43.] هجرت فاطمه ى زهرا (س) از مكه به مدينه و سفر از مدينه به مكه در حجّةالوداع [زندگانى فاطمه ى زهرا (س)، دكتر سيدجعفر شهيدى، صص 42 و 43.] و همراهى با پدر در جنگها براى پرستارى از مجروحان جنگ در پشت جبهه، [تهذيب شيخ طوسى، چاپ بيروت، ج 5، ص 456.] همه الگوهايى براى بانوان است.

مسجد فاطمه (س) در مدينه در ميان مساجد سبعه يادگار مهاجرتها و سياحتهاى آن بانوى عظيم الشأن در راه خداست. [سفينةالبحار، ج 1، ص 150 و بحارالانوار، ج 59، صص 192 و 193. درباره ى مهاجرتها و سفرهاى فاطمه (س) رجوع شود به كتاب اهل البيت نوشته ى بنت الشاطى.]

فاطمه و يوكابد، نمونه ى مسلمات

مرحله ى عالى مفهوم مسلمين و مسلمات، تسليم بودن در برابر فرمان خدا و تسليم جان در برابر اوست، چنانكه مهمترين دعاى حضرت ابراهيم و خاندانش اين بود كه : «رَبَّنا تَوَفَّنا مُسْلِمين» (خدايا ما را مسلمان بميران).

يوكابد، مادر حضرت موسى (ع)، نمونه ى تسليم در برابر فرمان خدا بود، تا جايى كه حاضر شد نوزادش را كه از جان شيرين بيشتر دوستش مى داشت به فرمان خدا در صندوقچه اى بگذارد و به رود نيل بسپارد.

إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ... [طه/ 38 و 39.] آنگاه كه وحى كرديم به مادرت آنچه وحى شد كه آن را در صندوقچه بگذار و به رود نيل بسپار...

خداوند به پاداش اين تسليم و فرمانبردارى، فرزندش را به وى بازمى گرداند: .

.. فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ... [طه/ 40.] .

.. پس ما بازگردانديمت به مادرت تا روشن شود چشمش و اندوهگين نشود قلبش...



  • پرده ى شك را برانداز از ميان پرده ى شك را برانداز از ميان

  • تا ببينى سود كردى يا زيان تا ببينى سود كردى يا زيان



  • ما گرفتيم آنچه را انداختى ما گرفتيم آنچه را انداختى

  • دست حق را ديدى و نشناختى دست حق را ديدى و نشناختى

(پروين اعتصامى) فاطمه (س) نيز نمونه و الگوى مسلمات در حد اعلا بود و فرزندى چون حسين (ع) تربيت كرد كه جان و عزيزانش را در راه احياى دين خدا تسليم كرد.

علامه ى محقق اربلى مى نويسد:

«طبيعت بشرى مرگ را كراهت و زندگى را دوست دارد. حتى پيامبران (ع) با همه ى شرافت و مكانتى كه داشتند، به حيات متمايل و از مرگ متنفر بودند، چنانكه گفته مى شود حضرت داود وقتى ذريه اش به وى عرضه شد چهل سال از عمر خود را به فرزندش بخشيد و چون عمرش بسر رسيد خوشش نيامد و به جزع پرداخت و گفت هنوز چهل سال از عمر من باقى است. به وى گفتند تو آن را به فرزندت بخشيدى و او انكار كرد. و نوح كه عمرش از همه ى پيامبران طولانى تر بود و در حدود 905 سال در اين دنيا زندگى كرد، وقتى اجلش رسيد از او پرسيدند دنيا را چگونه ديدى؟ گفت مانند خانه ى دو درى كه از درى وارد و از درى خارج مى شوند. و روايت شده كه حضرت ابراهيم (ع) از خدا خواسته بود كه او را نميراند تا اينكه خود درخواست كند. و حضرت موسى وقتى با فرشته ى مرگ ديدار كرد، سخت ناراحت شد بطوريكه آن فرشته به خدا عرضه داشت: خدايا، مرا به سوى بنده اى فرستاده اى كه مرگ را دوست ندارد.

اما فاطمه ى زهرا (س) با اينكه جوانى كم سن و سال است و كودكانى صغير و شوهرى كريم دارد، وقتى پدرش از مرگ خود به او اطلاع مى دهد گريان مى شود و به مجرد اينكه پدر او به او مى گويد تو نخستين كسى هستى كه به من ملحق مى شوى، خندان مى شود.» [صحيح مسلم، ج 16، ص 5، باب فضائل فاطمه رضى اللَّه عنها.] اين نشان دهنده ى عظمت روح خداجوى اين بانوى جوان است كه ديدار با خدا و پيوستن به پيامبر خدا را بر دنيا و شوهر و فرزندان و جوانى ترجيح مى دهد و نه تنها حاضر است جان خود را به جان آفرين تسليم كند بلكه بسيار خشنود و خندان و بهترين الگو و نمونه ى مسلمات است [كشف الغمة فى معرفة الائمّة، ج 1، صص 454 و 455.] و طبيعى است كه چنين مادرى فرزندى چون امام حسين (ع) تربيت كند كه بهترين الگوى تسليم و مسلمانى بود و حاضر شد جان خود و خانواده اش را در راه خدا و اسلام تسليم كند.

به قول اقبال لاهورى:



  • مزرع تسليم را حاصل بتول مزرع تسليم را حاصل بتول

  • مادران را اسوه ى كامل بتول مادران را اسوه ى كامل بتول

فاطمه و عابده، نمونه ى شهامت و درايت

إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ.... [طه/40.] آنگاه كه (از مادر دور افتادى) خواهرت در جستجوى تو بود (تا تو را نزد فرعونيان يافت و به همسر فرعون) گفت: مى خواهيد كسى را به شما معرفى كنم كه عهده دار (شيردادن و پرستارى) اين كودك گردد؟...

خواهر موسى كه مريم (عابده) نام داشت، نمونه و الگوى دختر هوشمندى است كه مادر او را از پى تابوت فرزندش مى فرستد و او با هوشيارى تمام صندوق را دنبال مى كند تا آنجا كه از مخفيگاه نيزارى مى بيند كه چگونه فرعون و همسرش آسيه صندوق را از آب مى گيرند، سپس با تدبير و شهامتى خود را به قصر مى رساند و درست به هنگامى كه فرعونيان در جستجوى دايه اى براى موسى بودند، پيش مى رود و با لحنى مؤدبانه اظهار مى دارد: «آيا مى خواهيد خانواده اى را به شما معرفى مى كنم كه سرپرستى اين كودك را به عهده گيرد؟» و آنان مى پذيرند و موسى به دست فرعون به دامن مادر خود باز مى گردد.

ميزان شهادت و درايت اين دختر وقتى معلوم مى شود كه در نظر آوريم وى از بنى اسرائيل است كه سخت مورد غضب دربار فرعون قرار دارند و او كلامش را آنچنان مؤدبانه و با تدبير و آرامش اداء مى كند و بى آنكه مورد سوءظن واقع شود برادر خود را از دست دشمن بازمى ستاند، دشمنى كه:



  • صد هزاران طفل مى كشت از برون صد هزاران طفل مى كشت از برون

  • موسى اندر صدر خانه در درون موسى اندر صدر خانه در درون

(مثنوى) فاطمه ى زهرا (س) نيز گذشته از اينكه خود الگوى شهامت بود و براى پرستارى از مجروحان به جبهه مى رفت و با درايت نسبت به دختران اشراف قريش رفتار مى كرد، دخترى چون زينب تربيت كرد كه شير زن كربلا گرديد و در مجلس ابن زياد با چنان شهامت و درايتى صحبت كرد كه جان برادرزاده اش امام زين العابدين (ع) را نجات داد [رجوع شود به كتاب روضة الشهداء، ملاحسين كاشفى، ص 124.] و چنان در مجلس يزيد سخن گفت كه لرزه بر اندام او افتاد. [رجوع شود به كتاب روضة الشهداء، ملاحسين كاشفى، ص 128.]

فاطمه و آسيه، نمونه ى مؤمنات

و َ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ [تحريم/ 11.] خداوند براى افراد باايمان (آسيه) زن فرعون را مثل مى زند، آنگاه كه (در برابر تهديد فرعون) گفت: پروردگارا، (به جاى كاخ فرعون) خانه اى نزد خود در بهشت برايم بنا كن و مرا از فرعون و كردارش نجات بخش و از قوم ستمكار برهان.

اين زن والامقام آنقدر به خدا و آخرت ايمان دارد كه حاضر است كاخ فرعون و مقام ملكه ى نيل بودن را رها سازد و شديدترين شكنجه ى فرعون را تحمل كند و در عوض به پيشگاه خداوند رود و بهشت او را نديده خريدار شود.



  • اى مرغ سحر عشق زپروانه بياموز اى مرغ سحر عشق زپروانه بياموز

  • كان سوخته را جان شد و آواز نيامد كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

خداوند هم به وى چنان مقامى مى دهد كه نه تنها نمونه و الگوى ايمان براى زنان بلكه نمونه و اسوه ى ايمان براى مردان نيز مى شود (مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا).

فاطمه، نمونه ى ايمان و وقار

ملاحسين كاشفى مفسر و اديب و عارف اهل سنت مى نويسد:

«در بعضى كتب آورده اند كه جماعتى از خواتين قريش بنزد حضرت سيد عالم (ص) آمدند و گفتند: اگرچه در ملت از تو بيگانه ايم اما در نسبت و قرابت يگانه و در يك شهر همخانه. امروز عروسى داريم و فلانه را كه خويش توست به فلان كس مى دهيم. دختر خود فاطمه را بفرست تا عروسى ما را تماشا كند و رسم خويشاوندى بجاى آرد.

حضرت سيد عالم (ص) نزد فاطمه (س) آمد و گفت: خاتونان عرب درخواست كرده اند كه به خانه ى ايشان روى و در عقد زنان ايشان حاضر گردى و من قبول كرده ام كه تو را بفرستم. .

.. حضرت بتول (س) مقنعه ى ساده اى بر سر افكند و چادر عصمت پوشيده روان شد. دختران قريش همه چشم نهاده كه چون دختر محمد (ص) درآيد و لباس و زيور آلات ما را ببيند از رشك آن آب اندوه از ديده ى وى روان شود.

در اين انديشه بودند كه آواز برآمد كه اينكه فاطمه (س) درآمد. همين كه زهرا (س) قدم در آستانه ى خانه نهاد، خانه از جمالش روشن شد. فاطمه (س) نه به رسم جاهليت بلكه به طريق اسلام بر اهل مجلس سلام كرد.



  • كردى سلام و ذوق سلامت به دل رسيد كردى سلام و ذوق سلامت به دل رسيد

  • وين خانه از سلام تو دارالسلام شد وين خانه از سلام تو دارالسلام شد

آرى، لباس تقوا و نور ايمان آنچنان به فاطمه زهرا (س) عظمت و وقار و شخصيت داده بود كه برخلاف انتظار زنان آراسته ى قريش، همه تحت تأثير وى قرار گرفتند و زبانشان بدين كلمات مترنّم شد:



  • تو از هر در كه بازآيى بدين خوبىّ و رعنايى تو از هر در كه بازآيى بدين خوبىّ و رعنايى

  • درى باشد كه از رحمت به روى خلق بگشايى درى باشد كه از رحمت به روى خلق بگشايى

جمع كافران از آن مجلس فرار نموده آن صورت را بر سحر حضرت رسالت (ص) حمل كردند و جماعت ديگر كه آنجا قرار داشتند، زبان به عذرخواهى گشادند و گفتند حكمى فرماى كه ما به امرى كه سبب خشنودى تو گردد قيام نماييم. از طعامها چه پيش آريم؟ از شربتها كدام مهيّا سازيم؟ فاطمه (س) فرمود كه خشنودى من به طعام و شراب نيست. گرسنگى صفت من و پدر من است. اگر خشنودى من مى خواهيد، قدم از ظلمتكده ى كفر بيرون نهاده به فضاى روشنايى فزاى ايمان آييد و با يگانگى خدا آشنا شده و از بيگانگى شرك بگريزيد.

جمعى از آنها كه سخن فاطمه (س) را شنيدند و آنچنان كرامتى معاينه ديدند، كلمه ى طيبه ى «لا اله الّا اللَّه» را بر زبان راندند و از يمن قدم فاطمه عليهاالسلام بدان دولت و سعادت سرمدى رسيدند.



  • آرام دل و زندگى جان زدَمِ اوست آرام دل و زندگى جان زدَمِ اوست

  • هر جا كه نهد پاى صفا در قدم اوست» هر جا كه نهد پاى صفا در قدم اوست»

[روضة الشهداء، تهران، اسلاميه، صص 123- 127.] بنابراين، تنها شيعه نيست كه اين همه فضايل و كمالات را براى فاطمه زهرا (س) قائل است، علماى راستين تسنّن نيز بيشتر از شيعه راجع به فضايل فاطمه سخن گفته اند، بلكه تا چند سال پيش وعّاظ شيعه بر منابر همين كتاب روضة الشهداء عالم سنى را براى شيعيان مى خواندند و از اين رو به «روضه خوان» معروف شدند.

/ 18