پرستارى پاره ى پيامبر از پيامبر در جبهه - پاره پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پاره پیامبر (صلی الله علیه و آله) - نسخه متنی

عبدالکریم بی آزار شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرستارى پاره ى پيامبر از پيامبر در جبهه

در جنگ احد پيامبر اكرم (ص) مجروح شدند و خون از سر و صورت و دندان مبارك آن حضرت سرازير گشت. فاطمه ى زهرا (س) اين بانوى نيكوكار كه به كار پرستارى مجروحان در پشت جبهه اشتغال داشت، خود را به پدر رساند. على (ع) با ظرفى آب مى آورد و فاطمه (س) صورت پيامبر را شستشو مى داد، براى بند آوردن خون از تخم مرغ استفاده كرد و آب بر سر آن حضرت ريخت، اما خون بند نيامد. فاطمه (س) قطعه ى بوريايى را آتش زد تا به صورت خاكستر درآمد و آنگاه خاكستر را در محل ريزش خون قرار داد و خون بند آمد. [سفينة البحار، ج 1، ص 140؛ صحيح بخارى 4/ 72 و 56/ 89 و 163 و 64/ 24 و 67/ 123 و 76/ 27؛ صحيح مسلم، 32/ 101؛ سنن ترمذى، 26/ 34؛ مسند احمد بن حنبل، 5/ 330 و 334.]

فاطمه و صفورا، نمونه ى حيا و حسن انتخاب همسر

فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ... [قصص/25.] يكى از آن دو زن كه به آزرم راه مى رفت نزد او (موسى) آمد...

صفورا دختر شعيب و همسر موسى نمونه ى و الگوى حيا و حسن انتخاب همسر بود. ولى با حالت آزرم و حيايى كه داشت پيش موسى آمد و اظهار داشت: پدرم تو را دعوت مى كند تا پاداش آن آبيارى كه براى ما كردى بپردازد.

با اينكه موسى مردى تهيدست و فاقد خانه و كاشانه و شغل و مقام است اما معيار صفورا براى انتخاب مردم توانايى و امانت است. با آن حيايى كه دارد اينچنين به پدر خود پيشنهاد مى كند:

يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ [قصص/ 26.] اى پدر، اين مرد را به كار بگمار كه بهترين كسى كه بايد به خدمت برگزيد آن است كه توانا و امين باشد.

به دنبال اين اظهار كمال از سوى صفورا، شعيب به موسى پيشنهاد ازدواج با دخترش را مى كند:

إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ... [قصص/ 26.] من اراده ى آن دارم كه يكى از دو دخترم را به نكاح تو درآورم بر اين مهر كه هشت سال مرا خدمت كنى...

نتيجه ى حياى صفورا در دعوت مردى به نزد پدر و حسن معيارش در انتخاب مرد، به جايى مى رسد كه پيغمبرى چون موسى حاضر مى شود هشت سال براى خاندان شعيب خدمت كند:



  • شبان وادى ايمن گهى رسد به مراد شبان وادى ايمن گهى رسد به مراد


  • كه هشت سال به جان خدمت شعيب كند كه هشت سال به جان خدمت شعيب كند


(سعدى) حيا و آزرم بخصوص براى بانوان از مهمترين صفات كمال و لازمه ى روح خداپرستى و ايمان است.



  • ديده ى بى شرم پسنديده نيست ديده ى بى شرم پسنديده نيست


  • در نظر عقل خود آن ديده نيست در نظر عقل خود آن ديده نيست




  • دل كه پر از حلم و حيا مى شود دل كه پر از حلم و حيا مى شود


  • آينه ى نور خدا مى شود آينه ى نور خدا مى شود


فاطمه ى زهرا (س) از ميان آن همه خواستگاران اعيان و اشراف، على (ع) را برگزيد كه هيچ گونه ثروتى نداشت جز اينكه مانند حضرت موسى قوى و امين بود و همان طور كه صفورا به پدرش شعيب اظهار داشت «بهترين كسى كه بايد به خدمت برگزيد آن است كه قوى و امين باشد»، فاطمه ى زهرا (س) نيز در مورد على (ع) به پدرش اظهار داشت: «يا اَبَة خير زَوْجٍ». [كنزالعمال، ج 13، ص 108؛ المراجعات، ص 303؛ بحارالانوار، ج 43، ص 132.] (على بهترين همسر است).

همچنين اگر صفورا در زمان حيات خود نمونه ى حيا بود، فاطمه ى زهرا (س) حتى براى بعد از مرگ خود نيز رعايت حيا را مى كند و اظهار مى دارد:

اِنّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما يُصْنع بِالنّساءِ انّه يُطرح عَلى الْمَرأة الثُّوب فَيِصِفُها لِمَنْ رأى. فَلا تَحْمِيلنى عَلى سَرير ظاهرٍ، اُسْترنى سَتَرك اللّه مِنَ النّارِ [كشف الغمه ى اربلى، ج 2، ص 67؛ التهذيب، ج 1، ص 469؛ الطبقات الكبرى، ج 8، ص 28؛ كنزالعمال، ج 289 16؛ حليةالاولياء حافظ ابونعيم اصفهانى، ج 2، ص 43 و...] چقدر زشت مى دانم جنازه اى را كه براى زنان مى رساند و او را به روى تابوت سرباز مى گذارند و به روى آن پارچه اى مى افكنند كه اندام زن را در معرض ديد بينندگان قرار مى دهد. مرا بر روى تابوت آنچنانى مگذار و اندام مرا بپوشان، كه خدا تو را از آتش قيامت بپوشاند.

فاطمه، نمونه صالحات

زن شايسته براى همسرى بزرگان مهاجرين و انصار براى خواستگارى فاطمه (س) نزد پيامبر اكرم (ص) مى آمدند و آن حضرت در برابر هر كدام سكوت مى كردند تا اينكه على (ع) آمد و با مهريه اى كم با وى موافقت نمودند. پيامبر در اين مورد به على (ع) گفتند كه اگر توان اين مهريه را دارد چه بهتر، وگرنه آن را سبك تر بگيرد. لبخندى مسرّت آميز بر چهره ى على (ع) نمايان گشت و به دنبال فراهم آورد مهريه روانه گشت.

پيامبر اكرم (ص) جمعى از مهاجرين و انصار را دعوت كردند (و در خطبه ى عقد) گفتند:

«خداوند ازدواج را سبب ملحق شدن افراد به يكديگر قرار داده و فرموده است: و َ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً [فرقان/ 54.] و هموست كه از آب (نطفه ى مرد و زن) بشر را بيافريد و بين آنان خويشى و بستگى و ازدواج قرار داد، و پروردگارت بر هر چيز تواناست.

بنابراين، امر خدايتعالى به قضايش و قضايش به قدرش جارى مى شود و براى هر قدرى اجلى و براى هر اجلى كتابى است:

يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ [رعد/ 39.] خداوند آنچه را بخواهد محو يا ثابت مى كند و نزد وى امّ الكتاب است.

آنگاه خداوند تعالى بفرمود كه فاطمه (س) دختر خديجه را به ازدواج على بن ابى طالب (ع) درآورم. بنابراين شما شاهد باشيد كه من وى را در برابر 400 مثقال نقره مهريه به ازدواج وى درآوردم.» سپس پيامبر (ص) فرش پشمى سفيدى به آن دو اهدا فرمودند و زنان انصار نيز هداياى خود را تقديم داشتند و دو سرانداز زيبا براى عروس و مقدارى عطريات و بعضى از زيورهاى طلا و جواهر كمياب را به وى عاريه دادند.

پيامبر به همسران خود عايشه و امّ سلمه دستور دادند فاطمه (س) را براى رفتن به خانه ى على (ع) آماده كنند و به جاى مادرش خديجه رحمهااللَّه باشند. و آن دو اتاق عروس را فرش و تزيين كردند و گوشه اى از اتاق را براى گذاشتن لباس و ساير وسايل آماده ساختند و اظهار داشتند: ما هيچ عروسى را بهتر از عروسى فاطمه نديديم.

جهيزيه ى فاطمه ى زهرا (س) دختر پيامبر خدا (ص) عبارت بود از يك دست رختخواب و دو بالش و يك فرش پشمى و پوستين گوسفندى كه به صورت فرش درآمده بود و ظرفى كه در آن روغن براى آشپزى بود و مشكى براى آب و يك كوزه ى گلى و يك ليوان آبخورى و مقدارى كاسه.

پيامبر (ص) فرمودند: اى على، براى عروسى بايد وليمه داد.

يكى از انصار اظهار داشت: من قوچى دارم، آن را براى دعوت دوستان تقديم مى دارم.

على (ع) جمعى از مهاجرين و انصار را دعوت كرد و بوى خوش و كشمش و خرما را حاضر ساخت و چون ميهمانان شام خوردند و رفتند و كسى جز على (ع) نماند، پيامبر خدا (ص) دختر خود فاطمه (س) را فراخواندند.

بانوان نيز همه رفته بودند و تنها يك زن در كنار فاطمه (س) مانده بود. پيامبر (ص) از وى پرسيدند كه چه عاملى باعث ماندنش در كنار فاطمه (س) شده است؟ او عرضه داشت: من كسى هستم كه از دخترتان نگهبانى مى كنم.

دختران در شب زفاف نياز به زنى از نزديكان دارند كه در صورت نياز به آنها كمك كند.

اين زن اسماء بنت عميس بود. پيغمبر به او فرمودند: من از خدا مى خواهم كه تو را از هر سو از شيطان نگهبانى كند.

آنگاه عروس خانم آمد در حالى كه زنان وى را با بوى خوش و زيور و لباس آراسته بودند. چون فاطمه (س) داماد را ديد كه در كنار پدر نشسته است، گريان شد! پيامبر (ص) از آن بيم داشتند كه نكند سبب گريه ى وى اين باشد كه شوهرش جوانى بدون مال است و از اين متأثر شده كه او على (ع) را بر بسپارى از ثروتمندان مهاجر و انصار برگزيده است هر چند كه همگى همسن پدرش بودند، و على (ع) از نظر سن از همه به وى نزديكتر بود [كشف الغمة فى معرفة الائمه، علامه ى محقق اربلى، ج 1، ص 351.] پيامبر (ص) از فاطمه علت گريه اش را پرسيدند. فاطمه جواب نداد!...

شايد به ياد مادرش سيّده ى طاهره امّ المؤمنين خديجه افتاده بود و آرز و مى كرد اى كاش به جاى اسماء بنت عميس بود و به جاى دو زن پدرش جهيزيه ى وى را مهيا مى ساخت و شايد به خاطر جدايى از پدر بود كه سيل آسا در سكوتى غمناك مى گريست.

پيامبر كوشيدند تا او را از گريه بازدارند اما نتيجه اى نداشت. برايش سوگند ياد كردند كه از هيچ كوششى براى گزينش بهترين شوهر كوتاهى نكرده و بهترين جوانان بنى هاشم را براى وى انتخاب كرده اند و افزودند: سوگند به آن كس كه جان من در دست اوست، شوهرت جوانى است كه در دنيا سعادتمند و در آخرت از صالحان است.

پيامبر از اسماء خواستند كه ظرفى از آب گلاب بياورد و آنگاه از آن به سر و صورت فاطمه (س) و على (ع) پاشيدند و براى فاطمه چنين دعا كردند:

اَللّهُمَّ اِنَّها مِنّى وَ اِنّى مِنْها.

خداوندا، فاطمه از من است و من از اويم.

اَللّهُمَّ كَما اَذْهَبْتَ عَنِّى الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَنى فَطَهِّرها.

خداوندا، همچنانكه پليدى را از من دور و مرا پاك ساخته اى، فاطمه را پاك نگاه دار.

اَللّهُمَّ اِنّى اُعيذُها و ذُرِّيَّتَها بِكَ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم.

خدايا، من وى و ذرّيه اش را از شيطان رانده شده به تو پناه مى دهم.

سپس به همان صورت براى على (ع) دعا كردند:

اَللّهُمَّ هؤُلاءِ هُمْ اَهلِ بَيْتى فَاذْهَبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهيراً.

خداوندا، اينان اهل بيت من هستند، پليدى را از آنان دور بدار و آنان را پاكيزه گردان.

على (ع) عرضه داشت: اى پيامبر خدا، مرا بيشتر دوست دارى يا فاطمه را؟ پيامبر (ص) فرمودند: او براى من محبوب تر و تو برايم عزيزترى.

سپس اين دعا را براى على (ع) خواندند:

اَللّهُمَّ اِنّى اُعيذُه بِكَ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم.

خدايا، من وى و نسلش را از شر شيطان رانده شده در پناه تو قرار مى دهم. و آنگاه در حالى كه آن دو را تنها مى گذاشتند برايشان چنين دعا كردند:

جَمَعَ اللَّهُ شَمْلَكُما وَ اَسْعَدَ جِدَّكُما وَ بارَكَ عَلَيْكُما وَ اَخْرَجَ مِنْكُما كَثيراً طَيِّباً [كشف الغمه فى معرفة الائمه، ج 1، ص 352.] خداوند جدايى شما را به يگانگى تبديل كند و كوشش شما را سعيد گرداند و بركت خود را بر شما فرو فرستد و از شما دو تن افراد پاك طينت بسيار پديد آورد.

مريم و فاطمه، نمونه ى تقوا و حافظات للغيب

قالَتْ اِنّى اَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ اِن كُنْتَ تَقِيّاً. [مريم/ 18.] (مريم چون جبرئيل را به صورت انسانى ديد) گفت اگر پرهيزگار هستى از توبه خداى رحمان پناه مى برم.

حضرت مريم در پنهان نمونه ى تقوا و حافظات للغيب بود و چون چشمش به جبرئيل افتاد كه به صورت انسانى بر وى ظاهر شد، به خداى رحمن پناه برد از اينكه در معصيتى افتد و او را به تقوا فرا خواند.

فاطمه ى زهرا (س) نيز در غياب شوهر اسوه و الگوى حافظات للغيب بود، تا جايى كه وقتى مرد نابينايى همراه پدرش به خانه اش آمد، بلافاطمه خود را پوشاند. پيغمبر (ص) فرمودند: چطور در برابر وى خود را پوشاندى؟ او مردى نابيناست.

فاطمه (س) فرمود: اگر او مرد نمى بيند من كه او را مى بينم و ممكن است اگر در پشت پرده نباشم او بوى مرا بشنود.

/ 18