در رثاى زكى الدين بلخى - قصاید و قطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید و قطعات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در رثاى زكى الدين بلخى





  • روح مجرد شد خواجه زكى
    خواست كه مطلق شود از بند غير
    داده ى هر هفت فلك بذل كرد
    صدر اسلام زنده گشت و نمرد
    در جهان بزرگ ساخت مكان
    پس تو گويى كه مريت گويش
    به گرماى تموز از سرد سوزش
    رهى رفت و غلام برده برده
    زه اى پستت بمانده ماه بهمن
    اى شده خاك در تواضع و حلم آز ما گرسنه ست سيرش كن
    آز ما گرسنه ست سيرش كن



  • گام چو در كوى طريقت نهاد
    دست به انصاف و سخا بر گشاد
    زاده ى هر چار گهرباز داد
    گر چه صورت به خاك تيره سپرد
    هم بخردان گذاشت عالم خرد
    زنده را مريت كه يارد برد
    صد و پنجه مسافر خشك بفشرد
    زهى قسمت رهى و ژاله شاكرد
    زهى زنگى زن كيسه كج افسرد
    زير پاى كه و مه و زن و مرد كار را خاك سير داند كرد
    كار را خاك سير داند كرد


/ 78