در رثاى زكي الدين بلخى - قصاید و قطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید و قطعات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در رثاى زكي الدين بلخى





  • اينست جاى شكر كه در موقف جلال
    زن مخواه و ترك زن كن كاندرين ايام بار
    گر امير شهوتى بارى كنيزك خر به زر
    تا مراد تو بود با او بزن بر سنگ سيم
    آنقدر دانى كه برخيزد كسى از بامداد
    اى به نزد عاشقان از شاهدى
    كس نديد اندر جهان از خلق و خلق
    هيچ نيكو نبود هرگز بد پشت كس را نكند ز آب تهى
    پشت كس را نكند ز آب تهى



  • نوميدتر كسى بود اميدوارتر
    زن نخواهد هيچ مردى تا بميرد هوشيار
    سرو قد و ماهروى و سيم ساق و گلعذار
    ور مزاج او بدل گردد بود زر عيار
    روى مال خويشتن بيند كه روى وام دار
    از همه معشوقگان معشوق تر
    هيچ مخلوقى ز تو مرزوق تر
    هيچ خر آن نبود هرگز حر تا شكمشان نكنى از نان پر
    تا شكمشان نكنى از نان پر


/ 78