ايا كشيخان بد اصل اى سه بوسش ز هر خلقى كه ايزد آفريدست ترا ز جمله ى اهل نشابور مرا سعد على نانى همى داد به دونى منقطع كردى تو آن چيز با تو باشم از تو ننديشم كه با فضلى و عدل باز كز تو دور باشم هيچ ننديشم ز كس در چشمت اى رفيقك اى خام قلتبانآن به كه در هجاى تو از تو بنگذرم آن به كه در هجاى تو از تو بنگذرم
على نامى دريغ اين نام بر تو بتر سگ دم و از سگ دم بتر تو پدر ننگ آمد و ننگ پدر تو نگنجيد آن سخا و فضل در تو كه لعنت باد و نفرين باد بر تو نه بدان كز راه عقل و معرفت پيشم ز تو از تو ننديشم چرا زيرا كه ننديشم ز تو برتر ز سرومان همى آيد حشيش توتصحيف معنى لقب تو بريش تو تصحيف معنى لقب تو بريش تو