گفت بر دوخته مرا شعرى - قصاید و قطعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید و قطعات - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفت بر دوخته مرا شعرى





  • گفتم اى جان پدر آيى مهمان پدر؟
    هر دو در حجره شديم آنگه و در كرده فراز
    دست شادى و طرب كردن و مى خوردن برد
    چون بشد مست و ز باده سر او گشت گران
    گفتم او را كه سه بوسه دهى اى جان پدر
    ده درم داشتم از گاه پدر مانده درست
    بند شلوارش بگشاده نگه كردم من
    سينه بر خاك نهاد آن بت باريك ميان
    شكم و نافش چون قافله پرتو و پنير
    گنبدى از بر چون نقره برآورده سفيد
    پاره اى بردم از اين روغن ابليس به كار او به زير من چون كبك كه در چنگل باز
    او به زير من چون كبك كه در چنگل باز



  • گفت چون نايم و رفتيم همى تا سوى تيم
    خوب شد آنهمه دشوار و شدم كار سليم
    او چنان مير و منش راست بمانند نديم
    كرد وسواس مرا در دل شيطان رجيم
    گفت خواهى شش بگشاى در كيسه ى سيم
    كردم آن ده درم خويش بدان مه تسليم
    جفته اى ديدم آراسته با هر چه نعيم
    تا به ماهى برسيد از بر سيمينش نسيم
    و آن سرين گاهش همچون شكم ماهى شيم
    كرده آن نقره ى سيمينش به الماس دو نيم
    الف خويش نهان كردم در حلقه ى ميم من بر آن گنبد او راست چو بر طور كليم
    من بر آن گنبد او راست چو بر طور كليم


/ 78