سخنرانى - صحیفه امام جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 12

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

ساعت 30:18 مورخ 28 فروردين 1359 / 1 جمادى الثانى 1400(1)

مکان:

تهران، شميران، دربند

موضوع:

ضرورت آمادگى و دفاع در مقابل قدرتهاى بزرگ و رژيم بعث عراق

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

اعضاى ستاد بسيج شهرستانها فرق بين جهاد و دفاع اول بايد تشکر کنم که آقايان زحمت کشيدند تشريف آوردند اينجا که از نزديک با هم ملاقات کنيم.

ما الان که با قدرتهاى بزرگ دنيا مواجه هستيم، حال دفاعى داريم.

يعنى ما مدافع از آن چيزهايى که نهضت ما، قيام ما براى ما هديه آورده است، و از اهداف اسلامى و از کشور اسلامى خودمان و از تمام چيزهايى که مربوط به اسلام و مربوط به کشور است در حال دفاع هستيم، و در حال دفاع، بسيج بايد عمومى باشد.

يعنى قضيه جهاد يک قضيه است، قضيه دفاع قضيه ديگر.

قضيه جهاد يک شرايطى دارد.

براى اشخاص خاصى هست.

براى گروه معينى هست با شرايطى.

لکن قضيه دفاع، عمومى است.

مرد، زن، بزرگ، کوچک، پير، جوان همان طورى که عقل انسان هم آن حکم مى کند که اگر کسى هجوم آورد براى منزل يک کسى، اهالى آن منزل، هريک که هست دفاع مى کنند از خودشان.

چنانچه هجوم آورد کسى به شهر يک کسى، اهالى شهر براى حفظ جهات خودشان دفاع مى کنند.

ديگر اينجا هيچ شرطى نيست.

همه دفاع بايد بکنند.

و اگر به کشور ما، کشور اسلامى ما هجوم بکنند و بخواهند تعدى بکنند، تجاوز بکنند، بر همه افراد مملکت، بر همه افراد کشور، چه زن، چه مرد، کوچک، بزرگ اينجا ديگر شرطى نيست، بر همه واجب است که دفاع کنند.

و لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد.

حال جهاد شرايط دارد، حال دفاع شرطى ندارد.

بايد دفاع بکنند.

حتى يک پيرمردى هم که خيلى کار از او نمى آيد بايد شرکت کند در دفاع.

آنقدر که مى تواند دفاع کند.

و ما امروز که مواجه هستيم با قدرتهاى بزرگ و شيطنتهاى بزرگ بايد مهيا بشويم براى دفاع.

البته اين احتمال بسيار کم است که ما يکوقت محتاج به دفاع نظامى بشويم.

کم است احتمال.

براى اينکه قدرتهاى بزرگ هم مى دانند که نبايد حالا هجوم کنند.

لکن هر چه هم احتمال کم است لکن از باب اينکه دفاع از يک مملکتى است، دفاع از اسلام است، اين محتمل بزرگ است.

از اين جهت، ما بايد مهيا بشويم.

مهيا شدن يکى اين است که با قوه ، چه قوه افرادى و چه قواى ديگر، بايد مهيا بشود.

چنانچه قرآن کريم دستور داده .

و مهيا شدنمان هم به طورى باشد که با اين مهيا شدن بترسند آنهايى که بناى، خيال هجمه دارند.

دشمنانتان بترسند از قوه شما.

اگر بنا شد که در يک کشور سى و چند ميليونى، بيست ميليون قيام کردند براى اينکه مهيا کنند خودشان را از براى دفاع، ولو آن تتمه هم در وقتى که مقتضى شد و محتاج به دفاع شد آنها هم بايد بکنند.

لکن حالا که مى خواهيم ما مهيا بشويم، بايد اين بيست ميليون، يعنى همه جوانها همه اشخاصى که ازشان کارى برمى آيد، بايد خودشان را مهيا کنند.

آن روزى را ملاحظه کنند که يکوقت دشمن رو آورد به طرفشان.

هم بايد تجهيزات مهيا بشود به قدرى که بترساند دشمنها را، و هم بايد قواى افراد، قواى نظامى ، قواى چريکى، قواى پارتيزانى بايد مهيا بشود، و هم قوه ايمان بايد زياد بشود.

برترى سربازان اسلام در ايمان و شجاعت يک فردى که با قوه ايمان پيش مى رود، با افراد زيادى که همان قوه دارند لکن ايمان ندارند، اين مقابله مى کند.

در اسلام اگر ملاحظه کرده باشيد، در بعضى از جنگها که پيش آمد براى مسلمين و مسلمين يک عده کمى بودند، تمام قوايشان - به حسب آنطورى که در تاريخ هست - ظاهرا سىهزار بود و پيشقراول لشکر روم ظاهرا بود، پيشقراولشان شصت هزار بود، و دنبالش هشتصد يا هفتصد هزار جمعيت با ساز و برگهايى که آن وقت روم و ايران داشتند.

اين کتيبه آنها يعنى پيشقراولهاى آنها وقتى که رو آوردند که شصت هزار ظاهرا بود، يکى از سردارهاى اسلام(2) گفت که من با سى نفر مى روم با اينها مقابله مى کنم، با سى عدد.

و ما اگر اينها را ترسانديم و سى نفرمان رفت و شصت هزار نفر را عقب نشاند، اين چشم زخم اسباب اين مى شود که اينها آن لشکر بزرگشان هم شکست بخورد.

خوب، اشخاصى که آنجا بودند گفتند سى تا آخر نمى شود.

شصت هزار نفر با سىنفر? بالاخره قرار شد که شصت نفر آدم برود.

و اينها مهيا شدند و شصت نفر از جوانها مهيا شدند و شب شبيخون زدند به اين اردوى شصت هزار نفرى.

هر نفر مقابل هزار نفر و شکست دادند آنها را، و اين اسباب اين شد که لشکر روم که تهيه ديده بود، و هشتصدهزار هم دنبالش بود، آنها هم شکست بخورند و بروند سراغ کارشان.

اين قوه ايمان است.

يعنى يک مؤمنى که اگر بکشد، بهشت مى رود و از اينجا بهتر است، و اگر کشته بشود، بهشت مى رود و از اينجا بهتر است، با يک همچو حربه اى که حربه ايمان است، اين ديگر ترس از اين ندارد که کشته بشود.

اين شهادت را براى خودش يک سعادت مى داند.

آنهايى که مقابل شما هست، براى دنيا مى زنند.

آنهايى که اعتقاد به ماوراى طبيعت ندارند، اعتقاد به قيامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارند، آنها براى همين دنياست.

مى خواهند دنيايشان درست بشود.

خوب، کسى که مى خواهد دنيايش درست بشود، اگر بميرد، هيچ اين نمى تواند بزند تا آنجايى که بميرد.

اين مى خواهد هى خودش را حفظ کند که غلبه کند و دنيايش چه باشد.

اما اين آدمى که براى خدا، اين آدمى که براى مقصد الهى قدم برمى دارد و وارد ميدان مى شود، اين آدم براى دنيا نيست تا اينکه لرزه اى در قلبش بيايد.

اين براى خداست.

شما الان که مهيا هستيد و رفقاى شما، دوستان شما و آنهايى که تربيت مى خواهند بشوند به اين تربيت اسلامى ، به اين تربيت نظامى ، اينها اين حربه اسلام که ، سلاح اسلام که عبارت از ايمان است،بايد به اين هم مجهز بشوند.

و اگر به اين مجهز شدند، اين، طرفشان را مى ترساند.

همين قوه ايمان، شما ملاحظه کرديد که ايران ولو سى و چند ميليون جمعيت دارد، لکن در دو سال پيش از اين، اين سىوپنج - شش ميليون جمعيت به فکر اين معنا که بزنند - و عرض بکنم که - جنگ بکنند و اينها نبودند.

اسلحه هم که نداشتند.

اما خدا خواست که سىوپنج ميليون جمعيت بسيج ايمانى بشوند براى خدا.

يک تحولى پيش آورد خدا که نفوس اين سىوپنج ميليون جمعيت را متحول کرد به يک نفوس داراى ايمان.

قدرت ايمانى پيدا کردند.

يعنى جوانها نمى ترسيدند از اينکه حالا اگر رفتند مقابل تانک کشته بشوند.

شهادت را مى خواستند.

مى دانيد که جوانهاى ما شهادت را مى خواهند و از ما گاهى وقتها که من ملاقات مى کنم، گاهى بعضىشان قسم مى دهند، بعضى از خانمها قسم مى دهند که شما دعا کنيد که ما شهيد بشويم، و من دعا مى کنم که آنها ثواب شهيد را ببرند و پيروز بشوند.

وقتى شما مجهز باشيد به جهاز ايمان، و آن ايمان وادار کند شما را که مجهز بشويد به سلاحهاى مشابه سلاح طرفتان، يا مثل چيزهايى که در اينجاها امکان دارد، آن پشتوانه ايمان است که شما را پيروز مى کند.

توجه به خداى تبارک و تعالى و مبدا قدرت است که شما را پيروز مى کند.

شما و همه دوستانى که مى خواهند مهيا بشوند از براى اين ارتش بيست ميليونى، که انشاءاللّه موفق بشوند، به همه آنها سفارش اين معنا را که يک قدرت ايمان در خودتان ايجاد کنيد.

اطمينان قلبى پيدا بکنيد.

قوه ، قوه الهى در خودتان ايجاد کنيد.

اين قوه الهى و قدرت الهى موجب اين معنا مى شود که خداى تبارک و تعالى طرف شما را بترساند، و هر چند زياد باشند شما غلبه به آنها بکنيد.

فراگيرى فنون نظامى و چريکى و من اميدوارم که شما هم آن چيزهايى که در نظام هست و يا در چريکى هست و يا در پارتيزانى هست و در اين چيزها که هست، به شايستگى، به خوبى ياد بگيريد.

و هم تجهيزات به مقدارى که امکان دارد براى يک مملکت، آن تجهيزات را هم دولت فراهم خواهد کرد براى موقعى که لازم است.

هم تجهيزات داشته باشيد که بحمداللّه ايران دارد.

تجهيزات مدرن دارد ايران.

و از همه اينها بالاتر قدرت ايمان است که خودتان را تربيت کنيد، تزکيه کنيد.

توجه به اين نباشد که من با قدرت خودم مى خواهم کى را بزنم زمين، و فرض کنيد غلبه کنم.

توجه اين باشد که با قوه الهى پيش برويد.

يعنى دستتان را، چشمتان را، نفستان را، همه چيزهايى که در اختيار شماست، اينها را تبديل کنيد از قواى شيطانى به قواى الهى.

انسان اگر غفلت کند قوايش قواى شيطانى است.

چشمش هم شيطانى است.

دستش هم شيطانى است.

ديگر آنطورى که هست.

لکن اگر تربيت کند خودش را همه الهى مى شود.

همه قواى شما قوه الهى مى شود و قوه الهى غلبه خواهد کرد.

خداوند انشاءاللّه شما را بر همه دشمنان اسلام غلبه بدهد.

و شما ابدا، ايران ابدا نبايد خوف اين معنا را داشته باشد که اينها مى خواهند محاصره اقتصادى بکنند.

اينها مى خواهند محاصره نظامى بکنند.

نه ما از محاصره اقتصادى اش مى ترسيم! کسى که اسلام را، نهضت اسلامى را منشا همه چيزها مى داند، و مى خواهد مجاهده کند با يک طايفه اى که مى خواهند هجوم کنند بر اسلام و بر کيش انسان و بر مملکت انسان و بر نواميس اين مملکت و اينها، اين خوف از اين ندارد که کسى حمله بکند همان طورى که آنجا يک نفرشان مقابل هزار نفر ايستادند، شما هم يک نفرتان مقابل هزار نفر انشاءاللّه مى ايستيد و دفاع از مملکتتان مى کنيد و هيچ ترس از اين معنا که آنها داراى چه و چه هستند نداشته باشيد اينها طبلهاى تو خالىشان زيادتر از واقعيت است.

البته خوب، واقعيت هم دارد، مجهز هم هستند لکن يک خوفى در دل آنها هست.

خوش رقصى کارتر براى ملت امريکا و اروپا يک کسى که تمام توجه اش به اين هست که رئيسجمهور بشود، همه اين حرفهايى را که مى بينيد الان پيش آورده .

آقاى کارتر، هيچ ابدا مطرح نيست پيش او که مملکت امريکا چه بشود، چه بشود.

اينها همه اش دنبال اين هستند که حالا يک چهار سال ديگر هم رئيسجمهور بشود و چهار سال ديگر هم اين جنايت کند.

همه مقصدش اين است، و مثل اينکه شکست هم خورده است در اين معنا.

و اينها هر قدمى که برمى دارند به خيال خودشان مى خواهند پيش ببرند.

پيش مملکت خودشان آرا پيدا بکنند.

نه اينکه مى خواهند يک کارى انجام بدهند براى کشورشان.

مى خواهند راى پيدا بکنند.

خوشرقصى بکنند براى امريکا که راى پيدا بکنند.

يک کسى که اينطور است، اين قدرت اينکه بتواند يک کارهاى اساسى بکند ندارد.

اين همه اش، نقشه اش و عقلش دنبال اين است که راى پيدا بکند.

و لهذا مى بينيد که حالايى که گفته است که من محاصره اقتصادى مى کنم، و مى بيند که موافقش کم است، و غالبا زير اين بار نمى روند، و همچو نيست که همه نوکر آقاى کارتر باشند، و يا وابسته به امريکا باشند.

همه اينها خودشان استقلال دارند.

خودشان عقل دارند.

عيب است براى يک اروپايى که دنبال آقاى کارتر باشد.

آن هم دنبال چه ? دنبال اينکه راى براى او درست کند.

همه ممالک غربى ، همه عقلشان را روى هم بگذارند و قوتها، قوه هايشان را روى هم بگذارند، و همه دنبال اين باشند که آقاى کارتر راى پيدا بکند و غلبه بکند بر رقيبهاى خودش در قضيه جمهورى.

اين يک ننگى است براى بشر، براى انسان.

مگر اروپاييها يا سران کشورهاى اروپايى انسان نيستند.

خوب آنها بايد توجه به اين معنا بکنند که اين آقا آخر چه مى خواهد درست کند.

اينکه توبره اش را برداشته و دور دارد مى گردد و گدايى مى کند، که با اين تحريم اقتصادى، تو هم با ما موافق باش.

تو هم با ما موافقت کن.

تو هم با ما باش.

اين دنبال اين مى گردد راى پيدا بکند.

همه عالم خودشان را ذليل اين بکنند و زحمت براى خودشان ايجاد بکنند و ننگ براى خودشان ايجاد بکنند.

اينهايى که همه مى گويند ما براى حقوق بشر مثلا اقدام مى کنيم، يک سىوچند ميليون جمعيت را در محاصره اقتصادى - به خيال خودشان - درآورند، و يکوقت هم - فرض کنيد - به محاصره نظامى درآورند، همه اش چه ? خوب براى چه شما اين کارها را مى کنيد? براى اينکه آقاى کارتر راى بياورد و چهار سال ديگر جنايتى بکند? من گمان نکنم که يک کسى که استقلال داشته باشد و قوه فکرى و استقلال فکرى داشته باشد، زير اين بار برود که همه قوه هايش را صرف بکند که يک آقايى مى خواهد در امريکا مثلا چه بکند.

خودش را رسوا بکند و بين جمعيتهاى دنيا، بين جمعيتهاى مستضعفين که غلبه دارند بر همه چيز.

و اگر خداى نخواسته يکوقت همچو بى عقلى کردند، شکست مال اروپاست و امريکاست و شرق و غرب.

مال آنهايى که مستضعفين هستند، نيستند.

براى اينکه ملتها موافق با ما هستند.

و آنى که مخالف با ما هست دولتها يا اکثرشان يا بعضىشان از دولتها هستند مثل دولت عراق.

بازگشت رژيم عراق به دوران جاهليت عرب دولت عراق از اول دولتى نبود.

اينها مجلس هم ندارند.

شما خيال مى کنيد حالا يک دولتى است.

يک دولتى است که يک عده نظامى آمدند و خودشان دور هم نشستند و هر چه مى خواهند مى کنند.

با مردم هيچ تماسى ندارند.

اينها پوسيده هستند.

اين صدام حسين عقلش هم خيلى عقل درستى نيست.

پوسيده اند اينها.

و حالا هى نقشه مى کشد براى اينکه ما چه و فلان.

و همه حرفهايش هم اين است که ما عرب هستيم.

اين کلمه اى که ما عرب هستيم ملتهاى مسلمان بدانند که معنايش اين است که ما عرب هستيم و اسلام نمى خواهيم.

اگر اين کسى که مى گويد مقصد من اين است که عرب چه بشود، عرب در مقابل اسلام مى خواسته يکوقتى بايستد.

اينها مى گويند که ما مى خواهيم مجد بنى اميه را، تصريح به اين معنا مى کنند، ما مى خواهيم مجد بنى اميه را چه بکنيم.

خوب بنى اميه را ديديد و ديدند و تاريخ ديد که مقابل اسلام بودند.

اينها مى خواهند به همان زمان جاهليت برگردند که قواى عربى باشد و اسلام از آن خبرى نباشد.

تازه اينها اعتقاد به اسلام ندارند.

ملت عرب مى داند که حزب اينها را مرحوم آيت اللّه حکيم، حکم به شرکشان کرد.

مشرک گفت هستند اينها.

اينها الان يک دسته مشرکين هستند به امر مرحوم آيت اللّه حکيم که از آن وقت اينها را گفت مشرک هستند.

و ملت عرب بايد چنانچه براى خدا، براى اسلام مى خواهند عمل بکنند، با اينها مخالفت بکنند.

ارتش اينها خوب از همين مسلمانها هستند.

از همين اهل سنت هستند.

از همين شيعه ها هستند.

از همين مسلمين هستند.

خوب اين ارتشى که از مسلمين است، قيام مى کند و عربيت را در مقابل اسلام مى خواهد? يا اسلام را مى خواهد.

عربيت هم اسلام دارد.

عجميت هم دارد.

اينها ضد اسلامند و بايد اين مملکت شريف عراق خودش را از چنگ اينها بيرون بياورد.

اين ارتش عراق بايد همان طورى که در ارتش ايران وقتى فهميدند که اين دارد جنگ مى کند با اسلام، جنگ با نهضت اسلامى مى کند، همان طور که اينها قيام کردند و ارتش هم ملحق شد به خود مردم و کلک شاه را کندند، ارتش عراق هم بايد همين کار را بکند.

اين جنگ با اسلام است.

ارتش عراق حاضر است با اسلام جنگ کند? حاضر است سرنيزه را به قرآن بزند? اين سرنيزه به قرآن زدن است.

بايد، واجب است بر آنها، لازم است بر آنها، هم ملت عراق و هم ارتش عراق، ارتش عراق لازم است که پشت بکند به اين حزب غيراسلامى .

پشت بکند به اين افراد غيراسلامى که يک عدد کمى هستند.

و همان طور که ارتش ايران متصل به مردم شد، متصل به ملت شد و کلک اين نظام باطل را کند، شما هم همين طور.

آمادگى ايران براى دفع تجاوز شما عذرى پيش خدا نداريد.

اين لشکرى که الان سرنيزه را کشيده اند و توپ و تانکها را کشيده اند و با مردم مخالفت مى کنند، يا آمده اند با ايران که يک مملکت اسلامى است دارند جنگ مى خواهند بکنند، يا هجوم مى خواهند بکنند، اين جنگ با اسلام است.

جنگ با قرآن است.

جنگ با رسولاللّه است.

ارتش عراق حاضر است که با رسولاللّه جنگ کند? با قرآن جنگ بکند? ايران الان مملکت رسولاللّه است.

ايران الان نهضت اسلامى است.

مملکت اسلامى است و قانون اسلامى است.

حکومت اسلامى است.

افراد حکومت همه آراى اسلامى دارند.

ما مى خواهيم مملکت اسلامى درست بکنيم.

ما مى خواهيم عرب و عجم و ترک و ساير چيزها را همه را در تحت لواى اسلام دربياوريم.

چرا نشسته اند? چرا عشاير عرب نشسته اند و نگاه مى کنند و اينها به برادرانشان تعدى مى کنند و فوج فوج جوانها را اينها مى کشند در سياهچالها? چرا ارتش عراق نشسته اند و يک کسى که مخالف با اسلام، مخالف با قواعد اسلام، مخالف با قرآن است از او تاييد مى کنند? نمى دانند اينها که خودشان را بکشند در راه کفر و جنگ با اسلام، عاقبت کسى که کشته بشود براى کفر و براى مخالفت با اسلام چه خواهد بود? نمى دانند که اگر اينها بخواهند تعدى به ايران بکنند، ايران خردشان مى کند و تا بغداد مى رود.

ملت را مى خواهد، دولت را از بين مى برد.

آن وقت اين ارتش اسلامى که براى اسلام بايد کار بکند، آنها همه سعادتمندند، چه کشته بشوند چه بکشند.

اما آنکه مقابل اسلام ايستاده ، مقابل قرآن ايستاده ، مملکت ما مملکت اللّهاکبر است.

مملکت قرآن است.

اينها در مقابل قرآن و در مقابل اسلام ايستاده اند.

و اين ارتش عراق بايد توجه به اين معنا داشته باشد که اينها را خودش سرکوب کند.

خودش از بين ببرد اينها را.

خوب، صاحب منصبهاى خوب ما داريم در عراق.

صاحب منصبهاى صحيح و متدين هستند.

خود آنها کودتا کنند و اين را از بين ببرند.

و حرام است بر آنها که يک قدم دنبال اين شخص لعين باشند.

و بايد قيام کنند بر ضد او و مملکت خودشان را اسلامى کنند و حکومت خودشان را اسلامى کنند و قواعد هم اسلامى باشد.

نه مثل حالا که چهار نفر بنشينند و سرنوشت يک ملت اسلامى را يک چهار نفر کافر که تابع - نمى دانم - ميشل عفلق هستند، که مسيحى هم نيست، حتى مسيحى هم معلوم نيست اين مرد باشد، بر خلاف ما و برخلاف اسلام کارى بکنند.

خداوند انشاءاللّه شما را تاييد کند.

موفق کند و شما را غلبه بدهد هم بر شياطين باطنى و هم بر شياطين ظاهر.

1- در صحيفه نور، در ذيل تاريخ 26/1/59 درج شده است.

/ 178