سخنرانى - صحیفه امام جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 12

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 14 خرداد 1359 / 20 رجب 1400

مکان:

تهران، جماران

موضوع:

وحشت کارتر از محاکمه افراد مستقر در لانه جاسوسى - نهراسيدن ملت ايران از تهديدات خارجى

حضار:

هياتهاى نمايندگى شرکت کننده در کنفرانس بين المللى بررسى مداخلات امريکا در

بسم اللّه الرحمن الرحيم

ايران وحشت دولتمردان امريکا از اثبات جرائم و جنايات من بايد تشکر کنم از آقايانى که زحمت کشيدند و به کشور خراب مظلوم ما آمدند.

ان شاءاللّه خداوند توفيق بدهد به همه که به راه حق بروند و از مظلومها طرفدارى کنند در تمام کشورها.

من يک سؤالى دارم و آن اينکه ، چرا آقاى کارتر از آمدن اين هياتها به ايران اينقدر وحشت دارد.

و چرا براى کسانى که از مملکت خودشان هستند، و از شخصيتهاى بارز هستند، براى آمدن ايران جريمه قرار داده است.

و چرا از آمدن شاه به ايران اينقدر وحشت دارد.

و چرا از محاکمه اين اشخاصى که در سفارت اينجا، که به اصطلاح ما لانه جاسوسى است، وحشت دارد.

اگر ايشان دخالتى در مقدرات مملکت ما نکرده است، و اگر دولت امريکا با سرنوشت مملکت ما کار نداشته است، و سفارتخانه او مثل سفارتخانه هاى صحيح هست، او بايد پيشقدم بشود به اينکه هياتهايى بيايند رسيدگى کنند.

چرا اينقدر وحشت دارد از اينکه رسيدگى بشود.

مگر چه کرده است? مگر دولت امريکا با مملکت ما چه کرده است که ايشان وحشتناک است? اگر آنطورى که ايشان مدعى هستند، و طرفدارهاى ايشان مدعى هستند، با کمال خوبى رفتار کرده است، و به قوانين بينالمللى احترام گذاشته است، و با ايران به طور ظلم وجور رفتار نکرده است، بايد ما که ادعا مى کنيم، او بفرستد يک عده اى خودش، تجهيز کند يک جمعيتهايى از همه اطراف دنيا که بيايند اينجا، و ببينند که او چقدر رفتار خوب کرده است.

چقدر با مردم ايران به انسانيت رفتار کرده است.

و اين ايرانيانند که نمکنشناسند! ما اگر دليل ديگرى نداشتيم براى مجرم بودن امريکا جز اين جلوگيرى کردن از افرادى که از ملت خودش است، و از شخصيتهاى بزرگ ملت خودش هستند، و او براى آنها جريمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس.

مگر چه شده است? مگر چه کرده است در اينجا که براى افرادى که مى خواهند بيايند رسيدگى کنند جريمه قرار مى دهد? ما اگر هيچ دليلى نداشتيم الا اين، کسانى که اطلاع نداشتند مى فهميدند که يک مسئله اى در کار هست که اين وحشت را دارد.

کارهايى انجام شده است که اين وحشت را دارد.

کشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرتها مع الاسف ملتهاى ضعيف، کشورهاى ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال مى شوند.

گفته مى شود که خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مى شود، ملتهاى ضعيف هم اينطورند.

من هر دو جنگ بين المللى را يادم هست، و گمان ندارم هيچ کدام از شما جنگ بينالمللى اول را يادش باشد.

ما در جنگ بينالمللى هم مشاهده مى کرديم، من کوچک بودم لکن مدرسه مى رفتم، و سربازهاى شوروى را در همان مرکزى که ما داشتيم، در خمين، من آنجا آنها را مى ديدم، و مورد تاختوتاز ما واقع شديم در جنگ بينالمللى اول.

جنگ بينالمللى دوم را بسيارى از شماها يادتان است که ما مورد تاختوتاز اين سه قوه واقع شديم، امريکا، انگلستان، شوروى.

سربازهاى آنها در همه کشور ما تقريبا پخش بودند.

شوروى تقريبا از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها، و کسان ديگر هم جاهاى ديگر.

ما مورد تاختوتاز بوديم به عنوان پل پيروزى.

ما بايد مورد تاختوتاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند.

بعد هم که پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم.

کشورهاى ضعيف اينطورند، در حال صلح مورد تاختوتازند و ذبح، و در حال جنگ هم همين طور.

ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود، در حالى که دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود.

اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند که همه چيز ما را از دست بدهند، بگيرند از ما.

ما در طول مدتى که انگلستان و امريکا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز خودمان نداشتيم.

نه فرهنگ ما يک فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مى شد در دانشگاههاى ما اشخاصى که براى خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند، و نه قواى نظامى ما از ما بود و براى ما بود، و نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود.

تمام طرحهايى که ريخته مى شد از آنجا بود.

شاه مخلوع در يکى از کتابهايش که بعد جمع کردند، اين کلمه بود که بعد از اينکه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع کردند سرانشان در تهران، او نوشته است که اينها صلاح ديدند که من باشم، ما باشيم در ايران.

بعد آنهايى که اطرافش بودند، لابد به او فهماندند که بد غلطى کردى.

آن کتاب را با آن جمله اش را ديگر محو کردند و جمع کردند، از قرارى که گفتند.

اين يک سندى است از زبان يک نفرى که در اينجا به طور ظلم سلطه داشت، اين يک اقرارى است از او، به اينکه آنها من را در اينجا قرار دادند.

قبل از او براى پدرش هم همين مسئله بود، منتها آن را خود انگليسها در راديوى دهلى اقرار کردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم، لکن به ما خيانت کرد و او را بيرون کرديم.

اين هم اقرارى بود که انگلستان کرد.

آن هم اقرارى بود که همان کسى که دستنشانده خود آنها بود کرد.

در يکى از صحبتهايش محمدرضا گفت که ليست وکلا را از سفارتخانه مى نوشتند و پيش ما مى فرستادند، و ما ملزم بوديم که آنها را وکيل کنيم.

ما، هم وکلا را با اين کلمه مى شناسيم و هم محمدرضا را، و دستگاههاى دولتى را با اين کلمه مى توانيم بشناسيم و هم امريکا و شوروى و انگلستان را.

اينها شواهدى است که هست.

نرسيدن فرياد مظلوميت ملت ايران به دنيا ما مى خواهيم ببينيم که اين ملت ما چه مى گفتند.

از اول که رضاخان سرکار آمد و مشغول به فسادکارى شد، و قيام کردند علماى اسلام، از آذربايجان يک دفعه ، از خراسان يک مرتبه ، بعدش هم باز يک دفعه ديگر، و از اصفهان يک دفعه ، که علماى ايران هم تقريبا از بسيارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مى خواستند جنگ بکنند? چه مى گفتند اينها? مردم در 15 خرداد چه مى گفتند? اين 15 خردادى که فردا سالروزش هست، مردم چه مى گفتند که مستحق اين بودند که آنطور که گفتند پانزده هزار مظلوم را اينها به خاک و خون کشيدند، و از قرارى که مى گفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع مى کرده .

اينها چه مى گفتند که مستحق اين مسائل شدند? ملت ايران در طول اين قريب بيست سال که از اول 15 خرداد تا حالا هست، اينها چه مى گفتند? چه مى گويند? مع الاسف تمام رسانه هاى گروهى خارج و بعضى از داخليها همه در خدمت ابرقدرتها هستند.

ما نمى توانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم، ما وسيله نداريم.

همه روزنامه هاى خارج به ضد ما چيز مى نويسند.

همه راديوها و تلويزيونهاى خارج به ضد ما پخش مى کنند اکاذيب را.

در دنيا ايران را مثل يک جنگلى که تويش يک دسته وحشى جمع شده اند و ريخته اند به جان مردم، و دارند قتل عام مى کنند همه را، و پستانهاى زنها را مى برند و چه مى کنند و چه مى کنند معرفى مى کنند.

ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم? کى مى رساند اين ندا را به دنيا? همه در خدمت آنها هستند.

حالا ببينيم که شما آقايان و خانمها که آمديد و رسيدگى کرديد اينجا، مى توانيد? همچو قدرتى داريد که اين مسائل ايران را برسانيد? ما مى خواهيم آنى که حقيقت است، هيچ نمى خواهيم طرفدارى از ما بشود، ما مى خواهيم طرفدارى از حقيقت بشود.

آنچه که حقيقت است شما به ممالک خودتان برسانيد.

آنجا بگوييد قضيه 15 خرداد را که چه بوده است.

و فردا مشاهده مى کنيد که اين ملت که 15 خرداد را هميشه عزادار خواهد بود، مى بينيد که اين ملت چه مى گويند.

15 خرداد با آنها چه کرده است، 17 دى(1) با آنها چه کرده است.

ما هر روز در طول اين قريب دو سالى که نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يک مسئله اى داشتيم، يک مسئله قتل عامى .

آيا هيچ شما اطلاع از اين حبسيهاى زمان رضاخان و محمدرضا خصوصا زمان محمدرضا هيچ اطلاعى از اينها پيدا کرديد? هيچ مى توانيد تصور کنيد که در اين زيرزمينها که در محبسهاى اينها موجود است، با اين جوانهاى ما چه کردند اينها? شما به تلويزيون در ديشب، پريشب که دادگاه را نمايش مى داد نگاه کرده ايد ببينيد که آنهايى که خودشان را نشان مى دهند يکى - دو تا مورد است، اينکه چه بوده است قصه ? شما مى دانيد که پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره کردند? شما مى دانيد که در تاوه گذاشتند اين جوانهاى ما را و بو دادند? ما چطور مطالبمان را به دنيا برسانيم? من گمان مى کنم که شما هم نتوانيد، فردا وقتى که رفتيد در محلهاى خودتان، شروع کنند آن قلمهاى اجير و آن خيانتکارهاى به همه بشريت، شروع کنند بر ضد شما يک چيزهايى را نوشتن که حرفهاى شما را خنثى کنند، لکن به اندازه قدرتتان حق را بگوييد.

نهراسيدن ملت ايران از دخالت نظامى و حصر اقتصادى ملت ما الان قيام کرده است و نهضت کرده است، و من اميدوارم که پيش ببرد و هيچ قدرتى نتواند در ايران ديگر آن کارهايى را که مى کرد بکند.

آقاى کارتر و امثال او الان تمام همشان اين است که دوباره آن مسائل را برگردانند که در زمان شاه مخلوع بود، لکن اين يک آرزويى است که اين ابرقدرتها بايد به گور ببرند.

ايران ديگر اجازه نمى دهد که اينها دخالت در آن بکنند.

اگر آنها خيال کرده اند که نظامى زياد دارند و وسايل جنگ و آدمکشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره کرده ، و يوم مظلوم از يوم ظالم شکننده تر است.

ما را اينها مى خواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار داده اند.

و معالاسف اين دولتهايى که ادعا مى کنند که ما متمدن هستيم، و ادعا مى کنند که ما مستقل هستيم، از همين مسئله فهميده مى شود که اينها چکاره اند.

کارتر آنجا نشسته و حکمفرمايى مى کند، و اين ملتها، دولتها يعنى، اين دولتهايى که تحميل شده اند بر ملتها، اينها هم فرمانبردارى مى کنند، اينها هم استقلال ندارند.

نه اينکه همين دولتهاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهاى قوى هم استقلال ندارند.

اينها نمى توانند، مى ترسند از امريکا که مخالفت با ما را نکنند، نه اينکه بخواهند مخالفت کنند، براى اينکه مخالفتشان براى خودشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد.

بسيارى از دولتها به ما گفته اند که ما همان چيزهايى که از ديگران مى گيريد ما به شما مى دهيم.

کسى هم به ما ندهد ما يک مردمى هستيم مظلوم، و استقلال خودمان را حفظ مى کنيم.

ما اگر امر داير بشود به اينکه برگرديم به حال سابق بشريت، و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزادىمان را حفظ بکنيم، يا خير، بنده آقاى کارتر و امثال او از ابرقدرتها باشيم و زندگانيهاى فلان و کذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مى دهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مى دهد.

ملت ما شهادت را دارد ترجيح مى دهد، و مى گويد که ما مى خواهيم شهيد بشويم.

از اول نهضت تقريبا - من در نجف بودم آن وقت - تا حالا زن، مرد، جوانها مى آيند و از من استدعا مى کنند که شما دعا کنيد ما شهيد بشويم، من دعا مى کنم ثواب شهيد پيدا کنند.

يک مجلس عقدى که ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم، آن زن و مردى که با هم ازدواج کردند، بعد آن زن يک کاغذى به من داد خواندم.

ديدم مى گويد که شما دعا کنيد من شهيد بشوم.

زنى که تازه عروسى کرده ، شوهر کرده ، مى گويد شما دعا کنيد من شهيد بشوم.

يک ملتى که شهادت را مى طلبند و دعا مى خواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مى ترسند? اينها از حصر اقتصادى مى ترسند? همه عالم درهاى ممالکشان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عده اى که ، سى و چند ميليونى که در اين ايران زندگى مى کنيم، يک ديوارى دور ايران بکشند و ما را در همين ايران حبس بکنند، ما اين را ترجيح مى دهيم به اينکه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملکت ما.

ما مى خواهيم چه بکنيم که به اين تمدنى که از توحش بدتر است، اين تمدنى که حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است، ما مى خواهيم چه بکنيم به اين تمدن برسيم.

اين دروازه تمدنى که شاه مخلوع مى خواست به روى ما باز بکند، يعنى قدرتها را بر ما مسلط کند، و همه دارايى ما را ببرد و چند تا عروسک براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بکنند، ما اين تمدن بزرگ را مى خواهيم چه بکنيم? اين تمدن است? اين پدر و پسر و خصوصا اين پسر کشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد، به طورى که اگر الان همه ملت دستشان را به هم بدهند و دستشان را به هم داده اند بحمداللّه، و بخواهند تعمير کنند آن چيزى که در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است، و آن چيزى که از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله امريکا بر مملکت ما گذشته است، سالهاى طولانى لازم است تا ما ترميم کنيم اينها را.

ما مى خواهيم چه کنيم روابط داشته باشيم با آنهايى که مى خواهند ما را بچاپند? رابطه ما با آنها غير از اين است که رابطه چپاولگر و چپاولبشو است? براى چه ما مى خواهيم اين را? درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بکنند.

ما خودمان در اينجا مملکت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مى دهد، خودمان مى کاريم و مى خوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم.

آنها نترسانند يک ملتى را که مى خواهد خودش را به کشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بکند.

اين استقلالى که ما پيدا کرديم و اين آزادى که ما پيدا کرديم يک هديه آسمانى است، يک هديه الهى است به ما رسيده ، و ما مکلفيم اين را حفظش کنيم.

اگر ما اين را حفظش نکنيم به نعمت خدا، قدردانى از نعمت خدا نکرده ايم، کفران کرده ايم نعمت خدا را، ما بايد اين را حفظش بکنيم.

ما از اين تهديدهايى که مى کنند و کشتيهايشان را مى آورند در مثلا خليج و امثال اينجا، و از اين طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرفها کهنه شده .

پيشتر بله ، زمان سابق اينطور بود که تا يک قراردادى را مى خواستند تحميل کنند، و يکى يک مثلا ناله اى مى زد، يک کشتى از انگلستان مى آمد در آبهاى خليج، تمام مى شد مسئله .

امدادهاى غيبى خداوند در شکست ظالمين حالا همه کشتيهايتان را هم بياوريد اينجا، همه طياره هايتان را هم بفرستيد اينجا، مسئله حالا غير سابق است.

ما اتکال به خدا داريم.

ما براى اين جهان يک مدبر را مى دانيم هست.

آنهايى که تاکنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بکنند که يک ملتى که هيچ نداشت جز اللّهاکبر، و او همه چيز است، چطور همه قوا را کنار زد، و اين قواى شيطانى که همه پشتيبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهاى پاييندست هم دنبال او بودند، و ما را نمى گذاشتند در يک مملکتى زندگى کنيم و فعاليت کنيم، همه موافق با او بودند.

اين چه بود که اين ملت ضعيف بدون تجهيز، بدون تدريب نظامى (2) را بر اينهمه قدرتها غلبه داد? اين جز اين بود که رعبى را که خدا در دلهاى اين سران انداخت، ما را به رعب، به رعبى که خدا در قلب اينها انداخت پيروز کرد? اين جز همان است که در صدر اسلام هم يک عده قليل را بر عده هاى کثير پيروز کرد، و همچو رعبى در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب، که هر چندتايشان يک شمشير داشت، و هر چندتايشان يک شتر داشت، و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند که شصت هزارشان طليعه بود و غلبه کردند اينها بر آنها، چه بود? اين جز اين بود که يک دست غيبى در کار است?! نبايد بيدار بشوند آنهايى که توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياورده اند? نبايد بيدار بشوند? کى اين هليکوپترهاى آقاى کارتر را که مى خواستند به ايران بيايند ساقط کرد? ما ساقط کرديم? شنها ساقط کردند، شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست، قوم عاد را باد از بين برد.

اين باد مامور خداست، اين شنها همه مامورند.

تجربه بکنند باز.

حفظ روحيه معنوى اول انقلاب لکن ما نبايد مغرور بشويم.

من به ملت ايران عرض مى کنم که مغرور نشويد.

تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتکال به او بکنيد، و خودتان را فانى بکنيد در آن قدرت بزرگ.

مادامى که ملت ايران همان قدرت اول را که قدرت معنوى بود و با اللّهاکبر پيش برد، مادامى که اين حفظ بشود شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد.

خدا نکند که دستهايى که الان در کار هست و مى خواهند شما را مايوس بکنند، اينها در اين شيطنتشان پيروز بشوند، و شما را از آن حالى که در اول انقلاب داشتيد منحرف کنند، که آن روز، روزى است که خداى تبارک و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما بر مى دارد و شما به همان حالها مى افتيد.

حفظ کنيد، حفظ کنيد آن حالى که در اول نهضت داشتيد.

شما نهضت براى شکم نکرديد، شما نهضت براى اتاق و حياط نکرديد، شما نهضت نکرديد براى اينکه يک مقامى پيدا بکنيد.

شما آرزوى شهادت نمى کنيد به اينکه برسيد به يک مثلا فرشى و يک نوايى .

اين حال را که حالى است الهى حفظ کنيد، و مادامى که اين حفظ بشود شما پيروز هستيد.

و من وعده پيروزى به شما مى دهم.

و خداى تبارک و تعالى، وعده پيروزى داده است به شما: ان تنصروا اللّه ينصرکم.(3) اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشتهاى گره کرده را که مشتهاى الهى است حفظ کنيد، و از هيچ ابرقدرتى نترسيد، و از هيچ تبليغاتى، داخلى و خارجى، هيچ خوفى نداشته باشيد.

ما راه خودمان را مى رويم و آن راه خداست.

بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستکبرين و من اميدوارم که اين هياتهايى که آمدند و رسيدگى کردند، گرچه نمى توانند رسيدگى کنند، آنها نمى توانند به همه دردهاى ما برسند آنها مصيبتهايى که من در زمان رضاخان شاهدش بودم که بر اين ملت گذشت، آنها ديگر مثل اينکه ديگر منسى(4) شده و کهنه شده ، و آن اشخاصى که آن را ادراک کردند ديگر در آنها کم است.

الان شما نمى توانيد آنها را اطلاع پيدا کنيد، شما نمى توانيد اطلاع پيدا کنيد اينکه اين پنجاه سال به ما چه گذشته است، به اين ملت چه گذشته است، و نمى توانيد تصور اين را بکنيد که اين ملت جوانهايش به چه بلاهايى مبتلا شدند، در اين تاريکخانه ها و در اين زيرزمينهاى ساواک، لکن آن مقدارى که اطلاع پيدا کرديد و اسناد را به شما داده اند، و اگر رفتيد آن محل را هم ديديد، و آن چيزهايى که در آنجا هست، که هيچ شباهتى به سفارتخانه ندارد، آن وقت تصديق مى کنيد که مسئله ، مسئله گروگان گرفتن يک عده ديپلمات نيست.

اين چيزى است که قلمهاى خارج و مطبوعات خارج به شما تحميل کرده است که بگوييد ديپلماتها، والا اگر، اينها را ببينيد مى فهميد که اين محل، محل ديپلمات نيست، و اين اشخاص، اشخاص ديپلمات نبودند.

من اميدوارم که خداى تبارک و تعالى، به همه ما و به همه مظلومين عالم و به همه مستضعفان جهان پيروزى عنايت کند، تا همه از زير بار اين ابرقدرتها خارج بشوند، و مسئله اى است که بايد بشود.

مسئله اينطور شده است که ديگر مستضعفين در مقابل مستکبرين قيام کرده اند، بيدار شده اند.

بيدارى اول قدم است، اول قدم يقظه (5) است.

در سير عرفانى هم يقظه اول قدم است.

در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است، بيدارى اول قدم است و کشورهاى اسلامى ، ملتهاى مسلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شده اند، و سياههاى امريکايى کتک اين بيدارى را مى خورند، و انشاءاللّه پيروز خواهند شد.

1- روز کشف حجاب توسط رضاخان.

2- آموزش نظامى .

3- بخشى از آيه 7 سوره محمد (ص).

4- فراموش شده .

/ 178